Download new Track Parvaz Homay
Hekayate Del
Download new Track Parvaz Homay
Souge Siavash
Download new Track parvaz Homay
Mano Beshnas
Download new Track Parvaz Homay
دغدغهها و مسئولیت اجتماعی یک هنرمند
گراتومیک – همای یک هنرمند فعال در حوزههای اجتماعیست. او که با سعی و تلاش و پشتکار زندگیاش را ساخته و به موفقیت رسیده، علاوه بر آثار عرفانی وآثاری در نکوهش ریاکاری، همواره از زندگی و تالمات مردمان فقیر و کشاورزان هم خوانده و همه اینها در کنار آثاری که در آنها خوشباشی و توجه نکردن به غمها و ناراحتی را توصیه میکند، باعث محبوبیت فراوان او شدهاند و کنسرتها و برنامههایش مورد استقبال گسترده قرار میگیرند. یکی از آخرین برنامههای موفق او «اپرای حلاج» است.
اپرای حلاج به نویسندگی و سرایش، کارگردانی و اجرای پرواز همای در نقش حلاج، پس از قریب به یک ماه اجرا در کاخ سعدآباد تهران و سپس از پنج شب اجرای موفق در تبریز که در طی آن هفت هزار نفر آن را دیدند، و اجرا در شهر زادگاه خالقش که سرجمع حدود پنج هزار نفر تماشاگر مشتاق داشت همچنان در حال اجرا در مناطق مختلف کشور است و دوباره به تهران برگشته است و همچنان مورد استقبال قرار میگیرد.
با پرواز همای به بهانه موفقیتهای این اپرا صحبت کردهایم و البته به فعالیتها و دغدغه مسئولیت اجتماعیاش هم پرداختیم. او برای موضوع آب کمپین راه انداخته و همچنین با علاقمندانش به جمعآوری پلاستیک از مرداب انزلی پرداخت. به اینها گیاهخواربودنش را هم اضافه کنید و صد البته، موضوع حضور مسائل اجتماعی در آثارش، تا مشخص شود این خواننده،آهنگساز، شاعر و بازیگر چه سوژه جذابیست برای گفت و گو. ما البته بیشتر درباره اپرا و ساختار اپرا حرف زدیم و همان مسائل اجتماعی که حرفش بود. این ادامه همان گفتمانسازی در حوزه مسائل شهروندی و اجتماعیست که سعی میکنیم در همه گفت و گوهایمان پی بگیریم.
این گفت و گو یک اتفاق ویژه هم داشت: تولد این هنرمند. همای متولد بیستم بهمن هست و ما درست در روزهای تولدش با او به گفتوگو نشستیم. ضمن عرض تبریک به این هنرمند مردمی، دعوت می کنیم گفت و گو را بخوانید.
می خواهم این گفت و گو را با اپرای حلاج شروع کنم. آخرین کار شما که موفقیت های خوبی هم به دست آورده، در تهران به مدت زیاد روی صحنه بود و در شهرهای تبریز و شیراز و رشت هم اجراهای موفقی داشته و هنوز هم اجراهایش در شهرستان ها ادامه دارد. یکی از ویژگی های این کار هم این است که می توان آن را یک کار در حوزه اجتماعی تلقی کرد و خود شما هم نشان دادید که کار کردن در حوزه اجتماعی هم یکی از دغدغه های شماست. غیر از این است؟
بله. اپرای حلاج خوشبختانه از تابستان که روی صحنه آمده بدون توقف روی صحنه است و خدا را شکر با استقبال واقعا خوب مردم روبرو شده. از آنجایی که-به قول شما- دغدغه های اجتماعی سوژه های اولیه من هست و در کارم هم همیشه دغدغه های اجتماعی حرف اول را می زند، اینجا و در اپرای حلاج هم محوریت اصلی کار مرا دارد. من در این اپرا با نگاهی متفاوت و نمایشی و ادبی در قالب یک اپرای اسطوره ای دغدغه های اجتماعی ام را هم به نمایش درآوردم.
کار موفقی هم هست. نکته مهم هم این است که درست است که این کار به عنوان یک اثر مستقل روی صحنه آمده است اما کاری نیست که دور از آشنایی های علاقمندان کارهایت باشد. این آثار و به ویژه تصنیف ها و به قولی آریاهای متن آن قبلا به صورت تصنیف هایی مستقل منتشر شده بودند و به نوعی شما انگار شما ذره ذره حلاج را به مخاطبانتان ارائه کرده بودید. شاید این اپرا جمع بندی تکه هایی از زندگی حلاج بود که در کاراکتر همای جاری بود و شما اینها را در یک قالب مستقل و در متن داستان زندگی یکی از بزرگان این سرزمین ارائه کردید. یعنی این اپرا در راستای همان کاراکتر همای بود و انگار خود شما حلاج را به مرور و ذره ذره زندگی کردید…
خدمت شما عرض شود که همینطور است که می فرمایید. این آریاهای متفاوتی ست که از قبل برای حلاج طراحی و به نوعی از زبان حلاج گفته شده بود. شاید بتوان گفت من از سال ها پیش نوشتن این اپرا را شروع کرده بودم اما فضای سیاسی اجتماعی طوری بود که آن زمان قابلیت اجرا نداشت و من ترک به ترک بخش هایی از آن را اجرا می کردم و در واقع این آهنگ ها همه پیش از این جواب خودشان را پس داده بودند و مورد توجه مردم قرار گرفته بودند. خیلی ها با این آهنگ ها که در طول این سالها منتشر و در کنسرت ها خوانده شده خاطره دارند. این اتفاق هم در واقع ویژگی های اصلی یک اپرا را دارد. وقتی که یک اپرا ساخته می شود بعدها آریاهای متفاوتی از آن توسط خوانندگان متفاوت و در شهرهای مختلف اجرا می شود. وقتی یک قطعه یا آهنگ حاوی پیام های سیاسی و نقد اجتماعی باشد می توان این امید را داشت که در سال های بعد هم بازخوانی و اجرا شود. همیشه آهنگ هایی که حرف دل مردم باشد در دوره های متفاوت هم اجرا می شود. مثل خیلی از آهنگ های قدیمی که خودتان می دانید و در موسیقی ایرانی وجود دارند. همانطوری که شما هم گفتید این آهنگ ها سرجای خودشان و در پازل داستان زندگی حلاج نشسته اند و دارند اجرا می شوند و مجموعه این اثر هم مورد توجه و لطف مردم قرار گرفته است.
اپرا، بر اساس ساختار اصلی خودش باید یک ویژگی قهرمان پرور داشته باشد و قهرمان محور باشد و پیام هایش باید روی مردم اثر داشته باشد. من از سال ها قبل شیفته حلاج بوده ام و از زبان حلاج بسیاری از شعرهایم را گفته ام و به قول شما حلاج گونه زندگی کرده ام. بله من حلاج را زندگی کرده ام و او بخشی از زندگی و عشق من است.
اجازه بدهید در مورد اینکه کار شما اپرا هست یا نه هم صحبت کنیم. برخی معتقدند این کار که شما اجرا می کنید اسمش اپرا نیست و شاید باید اسمش را کنسرت نمایشی یا نمایش موزیکال گذاشت. یعنی یک کنسرت موسیقی همراه با نمایش. آنها معتقدند که اپرا یک ساختار کلاسیک دارد و برای اینکه نام اپرا بر آن گذاشت باید مطابق با همان ساختار کلاسیک اجرا شود. اگر غیر از این باشد هر اسم دیگری می تواند داشته باشد اما اسمش اپرا نیست. این نکته را من از چند نفر از کسانی که موسیقی کلاسیک کار کرده اند و به این موارد ساختارگرایانه نگاه می کنند شنیده ام. نظر خود شما در این مورد چیست؟ شما هم موسیقی ایرانی کار کرده اید و هم پیش از آن کار نمایشی کرده اید و آموزش هنر را از آموزش در زمینه تئاتر آغاز کردید. ضمن اینکه همین الان دارید در ایتالیا موسیقی می خوانید که مهد اپراست و یا اقلا یکی از کشورهایی که اپرا در آن سالها ریشه دارد. شما در مورد این نقد که از کارتان می شود چه نظر و توضیحی دارید؟
این سوال خیلی خوبی ست و خوب است که در همین جا به این مسئله و این ابهام پاسخ بدهم. اول اینکه اغلب کسانی که در مورد اپرا اظهار نظر می کنند خودشان در زندگی شان یک اپرا هم ندیده اند و اصلا معنای اپرا را نمی دانند. چون در جاهای مختلف از این و آن نکات مختلفی را در مورد اپرا شنیده اند به خودشان اجازه می دهند که اظهار نظر کنند. به نظرم این دوستان یا باید اپرا ببینند یا کارگردانی کرده باشند یا در یک اپرا خوانده باشند یا اقلا پیدایش اپرا را درست و حسابی خوانده باشند.
حدود قرن شانزده میلادی، یعنی دوره باروک، در ونیز اجراهای موسیقی برای مردم یکنواخت شده بود و توجهشان کم شده بود بنابر این کارگردانان و برگزارکنندگان هر از گاهی چند بازیگر کمدی را لابلای موسیقی می آوردند تا جذابیت تازه ای به برنامه هایشان بدهند. این روال کم کم ادامه پیدا می کند و بخش های نمایشی به موسیقی اضافه می شود و مخصوصا این داستان های کمیک لابلای موسیقی بیشتر مورد استفاده قرار می گیرد. تا اینکه مونته وردی، یکی از بزرگترین موزیسین های دوره موسیقی باروک ایتالیا، برای اولین بار داستان اسطوره ای اورفه ئو که مربوط به یونان باستان می شود را تبدیل می کند به یک پرفورمنس صحنه ای که ترکیب ادبیات، نمایش و موسیقی ست . همین داستان به شیوه های متفاوت ادامه پیدا می کند و نام های متفاوتی هم دارد: یک زمان به اسم اورفه ئو، یک زمان به عنوان اوردیچه و … طراحی می شود و بعدها داستان های مذهبی و اجتماعی به شکل اپرا اجرا می شوند و نام اپرا به خودشان می گیرند.
در حقیقت اولین اپرا در حدود سال ۱۶۰۰ میلادی با نام اوریدیچه در مونتاوا و در جشن های سلطنتی اجرا شد و چون متن و نتی از آن وجود نداشت مونته وردی بزرگ همان داستان را با نام اورفه ئو نوشت و برای اولین بار یک اچرای واقعی ثبت شد.
اپرا یک پرفورمنس صحنه ای هست که ادبیات، نمایش و موسیقی سه شاخه اصلی آن است و هنرهای دیگر مثل نورپردازی، دکور، استیج، رقص و همه اینها به آن اضافه می شود. اینکه دیگران فکر می کنند که اپرا باید در قالب کلاسیک اجرا شود و آهنگسازی و نوع خواندن آن هم باید کلاسیک باشد اصلا درست نیست و کسانی که اینطور نگاه می کنند در واقع فقط می خواهند خودشان را متمایز نشان دهند و کار دیگران را نقد کنند. برخی از آنها حتی اطلاعات بیسیک درباره اپرا را هم ندارند بنابر این لزومی ندارد که ما زیاد به ادبیات آنها توجه کنیم.
البته موضوع این است که برخی از این منتقدان در دانشگاه موسیقی درس می دهند. بگذارید همین بحث را ادامه بدهیم. آیا به نظر شما کاری که مثلا شما دارید انجام می دهید را اپرای ایرانی بگذاریم یا اینکه به نظر شما اساسا به این تعریف هم نیازی نیست و هر وقت که موسیقی و نمایش در کنار هم قرار بگیرند و با هم ترکیب شوند اسمش اپراست و اساسا نیازی نیست که سبک موسیقی خاصی مورد استفاده قرار بگیرد و مجموعه کار هم ساختار خاصی داشته باشد. یعنی به نظر شما همین که اورتور و آریا و رسیتاتیف و … داشته باشد کافی ست و نیازی نیست که نوع موسیقی و آواز تعیین کنند. درست است؟
بله. در حقیقت نیازی نیست که موسیقی حتما موسیقی کلاسیک اروپایی باشد، حتما به زبان ایتالیایی باشد و حتما هم شش هفت تا خواننده داشته باشد. اپراهای متفاوتی هست که هم بازیگر دارند هم رچیتاتیف دارند، هم تک خواننده هستند، هم چند خواننده هستند و هم اشکال دیگری اما قاعدتا یک سری اصول بیسیک باید رعایت شود.
یک اپرا حتما باید یک ساختار متنی اسطوره ای داشته باشد و حتما باید یک قهرمان و دو قهرمان داشته باشد، همراه با اکت باشد، همراه با آواز باشد، آوازهای ریتمیک و آوازهای رچیتاتیف حتما باید داشته باشد، و حتما باید لایو اجرا شود و از نظر موزیکالیته هم باید سازبندی ارکسترال داشته باشد و قاعدتا هم به خاطر اکتش باید در سالن اپرا اجرا شود. در بیشتر کشورهای دنیا هم اپرا بدون میکروفون اجرا می شود چون در سالن های اپرا اجرا می شود که برای این نوع نمایش ها ساخته شده است. مثل تالار وحدت ما که برای اپرا ساخته شده اند. در ایران چون امکانات کافی برای اجرای ارکسترال وجود ندارد ما با میکروفون هم آن را اجرا می کنیم.
در مورد اینکه آیا این می تواند یک اپرای ایرانی باشد بله، این، با توجه به آنچه که گفته ام اپراست و چون از داستان و سوژه و موزیک ایرانی استفاده می کند می تواند یک اپرای ایرانی باشد. از قدیم هم این جنگ بین آلمانی ها و ایتالیایی ها وجود داشت. آن موقع ایتالیایی ها مبارزه می کردند و می گفتند که اپرا باید فقط به زبان ایتالیایی اجرا شود و بعد موتسارت می گوید هیچ چارچوبی وجود ندارد و برای اولین بار اپرا را به زبان آلمانی می نویسد. آن موقع خیلی ها با ایشان مخالفت می کردند و می گفتند این اپرا نیست چون اپرا باید فقط به زبان ایتالیایی نوشته شود. الان و در طی سال ها تمام این مرزها شکسته شده و هیچ جا نوشته نشده است که اپرا حتما باید به زبان موسیقی کلاسیک اجرا شود و اگر نشود اپرا نیست و نمایش موزیکال است. نمایش های موزیکال در واقع بیسیک نمایشی هستند و ترکیب تئاتر و دیالوگ ها و خیلی از بازیگرها می توانند بازیگر بدون وکال بااشند و اغلب خیلی مدرن اجرا می کنند. به همین اپراها که امروزه به صورت مدرن و در فضاهای باز اجرا می شوند هم نمایش موزیکال می گویند. مثل نمایش گوژپشت نتردام که در فرانسه اجرا می شود و مدرن است. اینها اغلب خیلی مدرن یا پست مدرن هستند. آنهایی هم که خیلی آنتیک هستند و موسیقی آنتیک هم روی آنها نوشته می شود را می گویند اپرا.
اپرای ما که در آن از سازهای قدیمی ایرانی استفاده می کنیم مثل اپراهای دوره باروک هست چون در آنها هم از سازهایی مثل لیوت و توربا وکلاویچنبولو یا کلاوسن و سازهای آنتیک اروپایی استفاده می کردند. مثل ما که از سازهای آنتیک خودمان استفاده می کنیم. خیلی مهم نیست که در اپرا سازها حتما کلاسیک باشند و خواننده ها حتما باید کلاسیک بخوانند. اصلا چنین قانونی وجود ندارد. اینهایی که این حرفها و اظهارنظرها را می کنند اغلب یا خودشان را برتر از دیگران می دانند یا اینکه خیلی ذهن بسته ای دارند. چون در یک دانشگاه درس می دهند که اصلا معلوم هم نیست که چه لولی دارد، به خودشان اجازه می دهند که در مورد همه چیز اظهار نظر کنند از جمله در مورد اپرا. متاسفانه دست خیلی ها هم از دانشگاههای بزرگ خارج کوتاه است و خیلی ها خبر ندارند و نظرات یک نفر که استاد دانشگاه دارد را خیلی مهم می دانند در حالی که بعضی از این حرف ها از نظر کسانی که دانشگاههای بزرگ دنیا و اپراهای مختلف را دیده اند شوخی به نظر می رسد.
نکته ای را لابلای صحبت هایتان گفتید که خیلی نکته جالبی ست . در تاریچه اپرا گفتید که وقتی کنسرت های موسیقی تکراری شد تهیه کنندگان به فکر استفاده از نمایش در کارهایشان افتادند و به نظرم در ایران هم اتفاقا افتاده است. در سال های گذشته کنسرت های موسیقی زیاد و خسته کننده شده بود و کم کم نمایش هم به موسیقی ها اضافه شد. این کار باعث جذاب تر شدن کنسرت ها و تکرار زیاد آنها شد. خود شما هم از اولین کسانی بودید که در خارج از کشور این کار را کردید: وقتی اپرای موسی و شبان را حدود ده سال پیش با رهبری ارکستر شهداد روحانی اجرا کردید. بعدا هم اتفاقاتی در این حوزه افتاد، هم نمایش موزیکال، هم اضافه شدن نمایش به کنسرت و هم کنسرتی بر اساس نمایش، مثل ققنوس که آقای حمید متبسم نوشته و همایون شجریان هم خواند. در این مورد نکته ای هست که بفرمایید؟
اشاره بسیار بسیار خوبی کردید. یک نکته را بگویم. اینکه بعضی ها فکر می کنند که اگر کسی یک کار به عنوان اپرا اجرا کرد کار خیلی خیلی شاقی انجام داده است درست نیست. این همان موسیقی و نمایش است که با هم ترکیب و اجرا می شود اما بعضی ها تلاش می کنند که بگویند اپرا یک کار دیگر گونه است که هیچ کس بلد نیست و فقط خودشان بلدند. اپرا هم یک ژانر از موسیقی و یک پرفورمنس صحنه ای ست که ترکیب هنرها در کنارهم است. درست گفتید. در ایران هم وقتی کنسرت ها به یک یکنواختی و تکرار رسید از این دست برنامه ها خیلی خوب به کمک موسیقی ایران آمد و در واقع این چرخه خیلی خوب راه افتاد. در بخش اپراهای عروسکی از سالها قبل آقای غریب پور اپراهای زیادی را نوشتند. در قبل از انقلاب هم آقای چکناواریان و آقای دهلوی هم کارهایی را نوشته بودند مثل پردیس و پریسا یا لیلی و مجنون و رستم و سهراب. بعد از انقلاب هم اتفاقاتی در این حوزه افتاد و در ده سال گذشته هم خیلی جوان های ایرانی که در اروپا درس خوانده بودند چند نمونه از اپراهای خارجی را در ایران اجرا کردند مثل فلوت سحرآمیز یا یکی دو تا اپرای دیگر که البته از نظر اقبال عمومی خیلی مورد توجه قرار نگرفتند و زیاد دیده نشدند، به خاطر اینکه سوژه ها و داستان ها کلاسیک بودند و از یک طرف هم زبان ها هم آنگونه که باید قابلیت خوانده شدن در اپرا را داشته باشند نداشتند و همچنین کارگردانی و فرم آنها آنقدر قوی نبود که مردم را به سالن بکشاند و یا در سالن نگه دارد. بعدها اپراها در ایران پا گرفت و اپرت «موسی و شبان» و بعد «عشق و عقل آدمی» و بعد «حلاج» سه اثری ست که من ساخته ام و در این بین حلاج اپراتر از همه است که آخرین کار من است. نمایش های موزیکال متفاوت مثل اولیورتوییست و همین بینوایان هم اجرا شدند که خیلی هم مدرن هستند در ایران اجرا شدند و با اقبال عمومی هم مواجه شدند. آقای همایون شجریان و آقای سهراب پورناظری هم پروژه سی را اجرا کردند. گروه های دیگری هم آمده اند و کارهای دیگری را اجرا کردند. این چرخه دارد حرکت می کند و هر کسی برحسب و توانایی و سلیقه خودش باید یک طرف آن را بگیرد. اینها همه کمک می کند که موسیقی و هنر ایران به سمت جلو حرکت کند و حتما خیلی موثر است. مردم هم که دوست دارند.
نکته دیگر درمورد این اپراها که گفتم، اولین اپرایی که به شکلی مردمی باشد و مورد توجه خیلی زیاد قرار بگیرد همان اپرت موسی و شبان هست که بیش از همه مورد توجه قرار گرفت و مردم هم خیلی خیلی دوست داشتند، به این خاطر که داستانش یک داستان عارفانه ایرانی و همان داستان موسی و شبان بود که مردم از نظر ذهنیتی با آن آشنا بودند. علاقه به مولانا داشتند، علاقه به مفاهیم عارفانه داشتند. من هم در اوج دوران آن زمان بودم و تازه شروع کرده و مورد لطف و توجه مردم قرار گرفته بودم. به این خاطر اپرت موسی و شبان خیلی مردمی شد. تا قبل از آن این اپراها کمتر دیده شده بودند که دلایل آن را هم توضیح دادم. برخی از این اپراها را هم استادان ما ساخته بودند و بیشتر از دو سه شب اجرا نشد. اپراهای عروسکی هم که شکل و سبک و سیاق خود را داشت و بیشتر مورد توجه خواص بود. اینکه آیا آنها هم اپرا هست یا نیست هم اصلا چیز مهمی نیست که آدم درباره آنها بحث کند. حتی اگر برخی از آنها کاملا در ساختار اپرا نبودند، خیلی نزدیک به آن بودند و همه سعی کردند که چیزی از این دست را اجرا کنند.
در اپرای حلاج چقدر به داستان اصلی زندگی حلاج وفادار بودید؟
به نظر من هیچ تاریخ و سند دقیقی وجود ندارد که آنچه در نسخ متفاوت نوشته شده زندگی واقعی حلاج هست و آیا حلاج دقیقا آن چیزی بوده که در این روایت آمده یا نه. ظهور حلاج مربوط به دو قرن سکوت تاریخ ایران است که دکتر عبدالحسین زرین کوب هم درباره اش نوشته است. در این دوره هیچ مدرک و سند دقیقی از تاریخ ایران در دست نیست. حلاج هم مال همین دوره و مربوط به حدود دویست سال بعد از ظهور اسلام در ایران است. از نظر من حلاج یک انسان ادیب و فرهیخته ای بوده که با زبان ادبیات و عرفان با فرهنگ بیگانه مبارزه می کرد و مخالف خیلی از تندروی های زاهدان زمانه خودش بود که تاریخ و فرهنگ ایران را به تاراج برده بودند و با خرافه ها نگاه مردم را به مسائل عارفانه عوض می کردند. این خشکه مقدس ها ایشان را بهانه می کنند و می کشند تا درس عبرتی باشد برای همه. من سوژه داستان را دراماتیک کردم و خودم هم در آن دخل و تصرف داشته ام و نشان می دهم که در طول تاریخ مردمان ما قهرمان ساخته اند و به اوج برده اند و بعد خودشان از آن بالا او را رها کردند و نابود کردند تا از او یک قهرمان بسازند.
اجازه بدهید که از موضوع ساختاری اپرا بیرون بیاییم. این اپرای حلاج را تاکنون چند شب و چند جا اجرا اجرا کرده اید و آیا برنامه دارید که آنها را در خارج از کشور هم اجرا کنید؟
من قطعا این اپرا را در تمام کشورهایی که صاحب اپرا هستند و نگاه متفاوتی به اپرا دارند، با همین عنوان اپرای ایرانی و با اکت ها و رقص و لباس و ادبیات ایرانی و با نمایش ایرانی در همه جای دنیا، به ویژه برای خارجی ها اجرا خواهم کرد. این اتفاق در آینده نه چندان دور خواهد افتاد. این اپرا تاکنون در تهران سی شب اجرا شده، در تبریز پنج شب، در رشت سه شب و در شیراز هم شب اجرا رفته است و به زودی در کرمانشاه سه شب اجرا خواهیم رفت و بعد در تهران هفت شب دیگر و اجراهای حلاج همچنان ادامه دارد. فکر می کنم این اثر یک اثر ماندگار خواهد شد و سالها بعد و بعد از ما هم حتما اجرا خواهد شد.
اجازه بدهید که کاملا بحث اپرا و موسیقی را تمام کنیم و بپردازیم به موضوع مهم مسئولیت اجتماعی هنرمند، هم در فعالیت های هنری اش و هم در زندگی شخصی و اجتماعی. اول مصاحبه هم صحبت کردیم که شما در کارهایتان مسائل اجتماعی را مدنظر دارید و در آثارتان مسائل و مشکلات مردم، موضوع فقر، موضوع ریاکاری و مسائلی از این دست مطرح شده است و یکی از دلایلی که مردم با آثارتان همزادپنداری می کنند هم همین است. به غیر از اینها جامعه ما با مسائل عدیده ای مواجه است، مثل موضوع مصرف انرژی یا مصرف آب، موضوع محیط زیست و مسائلی از این دست که می خواهیم درباره شان صحبت کنیم. بگذارید از موضوع مصرف انرژی شروع کنم. شما الان در ایتالیا دانشجو هستید و یک بار داشتید از این می گفتید که آنجا شب ها مجبورید که خودتان را با پتو و لباس گرم کنید برای اینکه سیستم گرمایش از یک ساعتی از شب کلا قطع می شود. در این باره صحبت می کنید؟
در مورد اینکه مسائل مربوط به فقر و ریاکاری و … در کار من موج می زند درست است. یکی از آخرین نمونه های آن کاری ست که سال گذشته از من منتشر شد به نام «نان و دندان» که خیلی از این چیزهایی که در این سال ها در مورد مسائل اقتصادی مردم هست را در بیت بیتش بیان کرده است: «یک نفر نان داشت اما بی نوا دندان نداشت، آن یکی بیچاره دندان داشت اما نان نداشت» تا در تک تک بیتهایش این مسئل مطرح شده است و در آخرش هم می گوید که «دزد با دنیایی از ثروت به شهری امن رفت، شهردار شهر راهی جز حمایت کردن از ایشان نداشت». این بخش از شعر را که بررسی کنیم می بینیم که می رسیم به همین حرف های شما. من همیشه این مسائل را مطرح کرده ام و خیلی هم تعمدی نیست. من ناخواسته می خواهم در موردشان حرف بزنم و با این رنگ و بو از ذایقه من خارج می شود.
اینکه چطور از بحث اپرا و هنر وارد بحث مصرف انرژی بشویم هم خودش حرفی ست.(خنده) من سعی می کنم جواب سوال شما را بدهم و اینکه شما چگونه می خواهی آن را به این مصاحبه ربط بدهید که کار شماست.
همانطوری که گفتید موضوع انرژی در میلان که یک شهر نسبتا مرفه اروپایی ست واقعا حساب شده ست. سیستم گرمایشی شهر از دوازده شب خاموش می شود و ما باید با کاپشن و پتو و اینها بخوابیم در صورتی که ما در تهران این حالت را نداریم و همه اتاق ها گرم است و روباز می خوابیم. من در میلان در منطقه خوبی هم هستم و اینکه می گویم مربوط به طبقه خاصی هم نیست. اینجا همه مردم یکدست هستند و همه قانون را رعایت می کنند و موضوع مصرف انرژی را تقسیم بندی کرده اند و با آن کنار آمده اند و مدارا می کنند. البته از آنجاییکه من یک گیاهخوار هستم و حامی کره زمین و حامی حیوانات می توانیم در آن مورد هم حرف بزنیم. ما در ایران همگی دست به دست هم داده ایم و داریم انرژی را هدر می دهیم و قدرش را هم نمی دانیم. قیمت انرژی در ایران به نسبت قیمت انرژی در ایتالیا تقریبا رایگان است. در ایتالیا ما اگر یک هیتر خیلی کوچک را به مدت بیست روز روشن کنیم آخر ماه دویست یورو پول برق می آید در صورتی که در تهران اصلا از این خبرها نیست. ما در ایران هم از گاز، هم از برق و هم از آب استفاده های بی رویه می کنیم اما در ایتالیا نه، قانونی وجود دارد که دولت کنترل می کند و کسی خوشش بیاید یا نه، دوازده شب به بعد همه باید گرما را از پتوی خودشان تامین می کنند نه از سیستم گرمایش خانه.
به نظرم اینها بی ربط به زندگی و علایق یک هنرمند نیست مخصوصا کسی که دغدغه فعالیت های اجتماعی هم دارد. بگذارید در مورد گیاهخواری شما هم حرف بزنیم. دلیل شما برای گیاهخواری چیست: حمایت از حیوانات یا زندگی سالم؟
امسال سال دهمی هست که من گیاهخوار هستم. این ماجرا برای من چندوجهی ست. یکی برای اینکه از حیات وحش و موجودات زنده حمایت کنم. به نظر ما جان را خداوند می دهد و فقط اوست که می تواند این جان را بگیرد. من با این نیت گیاهخوار شدم. دیگر اینکه موجودات زنده کشته می شوند، درد می کشند، حسرت می برند، می ترسند و نفرین می کنند وقتی کشته می شوند و همه این این انرژی های منفی در آن گوشتی که ما می خوریم هست و این در روحیه آدم اثر بد می گذارد. من از روزی که گیاهخوار شدم خیلی حال بهتری دارم و انرژی های بهتری را جذب می کنم. این به من خیلی خیلی کمک می کند. بالطبع همه اینها در حمایت از کره زمین هم هست. البته گیاهخواری در حمایت از کره زمین خیلی موضوع اثرگذاری نیست و عوامل خیلی زیادی در آن دخیل است.
شما به موضوع مسئولیت اجتماعی یک هنرمند چگونه نگاه می کنید؟ یک بخش از مسئولیت اجتماعی یک هنرمند ایجاد لحظات خوش و حال خوب برای مردم است که این می تواند یا در قالب مسائل اجتماعی و عرفانی و یا حتی ایجاد سرگرمی باشد. مسائل دیگر چطور؟ بیرون از زندگی هنری، یک هنرمند چگونه باید به این وظیفه اش نگاه کند؟
در مورد اینکه یک هنرمند بیرون از زندگی هنری اش چگونه باید به مسئولیت اجتماعی اش نگاه کند، به نظر من یک هنرمند باید بیرون از زندگی هنری اش هنرش را جوری ارائه بدهد که جذابیت هنری اش فضایی را ایجاد کند که مردم را علاقمند به آن دیدگاه و آن هنر کند. یعنی هنرمند باید جذابیتی را به وجود بیاورد که خیلی ها به موسیقی و هنر او و موسیقی و هنر و ادبیات و فرهنگ فاخر ایرانی گرایش پیدا کنند. یعنی می توان موسیقی را جوری روی صحنه برد که فرهنگ سازی اتفاق بیافتد و فقط یک جنبه درآمدزایی اتفاق نیافتد.
البته من اعتقادم این است که هنر می تواند آنقدر زیبا و در حد استاندارد جهانی اجرا شود که جنبه بیزنسی آن هم موفق باشد و خیلی هم ایجاد شغل بکند. یعنی به نظرم می شود با استفاده از موسیقی و کنسرت خیلی ایجاد شغل کرد. شما حرف از مسئولیت اجتماعی زدید و یکی از مسئولیت های اجتماعی یک آرتیست هم می تواند همین ایجاد شغل باشد. مثلا در همین تورهایی که ما برگزار می کنیم به هر شهری که می رویم در آنجا برای پنجاه شصت نفر ایجاد شغل می کنیم و خیلی از دوستان عزیز ما از این طریق امرار معاش می کنند. از صدابردار گرفته تا سالن و سکیوریتی و … تبلیغات و غیره. اینها همه ایجاد شغل است و از نظر اجتماعی اثرگذار. وقتی یک گروه موفق باشد و طرفدار داشته باشد و از شهری به شهر دیگر سفر کند مرتب در حال ایجاد شغل هست. این هم یک نوع کار و فرهنگ سازی اجتماعی ست. خیلی خوشحالم که ما در حد امکان خودمان از این طریق به جامعه خودمان کمک می کنیم. از طرف دیگر، همانطوری که عرض کردم یک آرتیست می تواند هنر خودش را آنقدر جذاب ارائه کند که باعث جذب خیلی از جوانان به سمت موسیقی، فرهنگ و ادبیات ایرانی جذب شوند و علاقمند به خواندن کتاب و تاریخ و فرهنگ شوند و از این طریق هم این فرهنگ سازی اتفاق بیافتد. همه اینها در حوزه مسئولیت اجتماعی یک هنرمند است. اثرگذاری روی مردم و آگاه سازی مردم هم یکی دیگر از جلوه های مسئولیت اجتماعی یک هنرمند است. من همواره سعی کردم همه اینها را در کارم در نظر بگیرم. حالا اینکه چقدر موفق بوده ام یا نه را مردم باید قضاوت کنند.
یکی از موضوعاتی که همواره در کشور عمدتا کویری ما مطرح هست بحران آب هست. خیلی از هنرمندان درجه یک دنیا مثل لئوناردو دی کاپریو صفحات اجتماعی شان را اختصاص می دهند به موضوعاتی از قبیل آب و محیط زیست و حیوانات. شما به این مقوله چه نگاه و نظری دارید؟
باید بگویم آفرین به شما که به عنوان یک خبرنگار موضوعات اجتماعی را در نظر می گیرید و فقط به موضوعات تکراری هنری نمی پردازید. نظر شما هم کاملا درست است. انتظار جامعه از یک هنرمند فرهنگسازی و حرکت در جهت تاثیرگذاری های گسترده تر اجتماعی ست. اشاره به آب کردن ر این روزها ایده ای ست که خیلی کمتر در یک گفتگوی هنری به آن توجه می کنند و تشکر می کنم که این را مطرح کردید.
یکی از معضلات اصلی مناطق مختلف ایران ما همین کمبود آب است. من در همه دوره های مختلفی که روی صحنه بودم از طریق کمپی که درست کردیم به این قضیه اشاره کردم. کمبود آب یکی از معضلات اصلی و یکی از مهم ترین نکاتی ست که باید به آن توجه داشته باشیم. متاسفانه ما خیلی در استفاده از آب زیاده روی می کنیم و مصرف مان خیلی بی رویه است. من شخصا تنها کاری که می توانم بکنم این است که از همه بخواهم که برای آب خیلی از ارزش قایل باشند و از اسراف بی رویه پرهیز کنند. نگاه ما باید یک نگاه حمایت گرایانه از آن باشد. تا جایی که من اطلاع دارم بیشتر مسیرهای زیرزمینی آب در کشور ما خشکیده و در آینده ما با بحران بزرگی روبرو هستیم و امیدواریم که بتوانیم از این مشکل خیلی خیلی بزرگ جان سالم به در ببریم. این موضوع به یک نگاه همه جانبه و حمایت اجتماعی و فرهنگی گسترده نیاز دارد و همه جامعه باید در آن دخیل باشند.
ما از سال گذشته در زمینه همین خشکسالی و بی آبی کمپینی را به راه انداختیم. حتی برنامه ای را در دریاچه ارومیه اجرا کردیم، برنامه ای را در زاینده رود اصفهان اجرا کردیم. برنامه بزرگی را ترتیب دادیم و به انزلی رفتیم و کمپ بزرگ هواداران به تمیز کردن فضای مرداب انزلی پرداختیم. همیشه و در هر فرصتی هم به این موضوع اشاره می کنیم و از همه می خواهیم که به محیط زیست خیلی خیلی احترام بگذارند. همچنین همانطوری که شما اشاره کردید در تمام نقاط کشور توریست ها ضربه خیلی خیلی زیادی به محیط زیست می زنند و متاسفانه برای خیلی ها اصلا این مسئله اهمیتی ندارد. فکر می کنم فرهنگسازی در این زمینه هم سال ها و شاید قرن ها طول بکشد تا همه جامعه ما به این دیدگاه برسند. اشاره خوبی هم کردید. هنرمندان خوب دنیا مثل همین دی کاپریو از محیط زیست به عنوان یک بخش از کار خودشان حمایت می کنند و همه را تشویق می کنند به حمایت از محیط زیست. آنها که در یک دنیای پیشرفته تر زندگی می کنند دارند این حمایت ها را انجام می دهند و ما که متاسفانه در این زمینه ها خیلی عقب تر هستیم و کمبود های خیلی زیادی داریم و دیدگاه حمایتی به محیط زیست نداریم، خیلی بیشتر از آنها باید در زمینه محیط زیست کار و فرهنگسازی کنیم. یکی از مهم ترین کارهایی هم که باید بکنیم این است که از دیگران بخواهیم و آنها را تشویق بکنیم به اینکه دیدگاهشان به محیط زیست را تغییر بدهند و حافط محیط زیست باشند.همه ما باید محیط زیست پیرامون خودمان را مثل خانه و زندگی خودشان بدانند و از آن حمایط کنند.
Download new Track Parvaz Homay
پرواز همای «اپرای حلاج» را در سالن ایرانیان روی صحنه میبرد
گراتومیک – «پرواز همای» – آهنگساز و خواننده- برای سومین بار «اپرای حلاج» را در تهران روی صحنه میبرد، او این بار این اثرا را از اول تا ششم اسفند در سالن تازه تأسیس ایرانیان در غرب تهران به روى صحنه خواهد برد. «اپرای حلاج» پیش از این در مجموعه سعدآباد ایوان عطار و تالار وحدت اجرا شده بود و قرار است سالِ آینده در تعدادی از شهرستانها نیز روی صحنه رود.
«همای» در این اثر متفاوت ادبى، نمایشى و موسیقاىی داستان پیدایش، مبارزه، به سلاخى كشیدن و بر دارآویختنِ «حلاج» را با همراهى گروه بزرگ بازیگران، نوازندگان و سماعگران روی صحنه میبرد. او پیش از اپراى «موسى و شبان» و اپراى «عشق و عقل» را روی صحنه برده است و «حلاج» را میتوان سومین اپراى ایرانى این خواننده دانست؛ اینبار تنها گروه نوازندگان سازهاى ایرانى او را به شكل زنده همراهى خواهند كرد.
در خلاصهی داستان این اپرا آمده است: «اواخر قرن دوم، ادیب و سرایندهای بزرگ به نام حسین منصور حلاج مبارزهای ملی و ایدیولوژیک و عارفانه را علیه خرافه ها و تندرویها و فساد و نابرابریها آغاز میکند که با خشم صوفیان و خلفای آن زمان بغداد دستگیر و هشت سال او را از زندانی به زندان دیگر انتقال و در پایان او را به اتهام دروغین ربوبیت محاکمهاش کردند و نخست دست هایش را بریدند و سپس پاهایش را و بعد زبانش را و در آخر او را به دار آویختند و پیکرش را سوزاندند و خاکسترش را بر باد دادند.»
Download new Track Parvaz Homay
اپرای «حلاج» از سوم تا نهم بهمن ماه در تالار وحدت روی صحنه میرود.
گراتومیک – اپرای «حلاج» با سرایندگی، آهنگسازی و خوانندگی «پرواز همای» از ۳ تا ۹ بهمنماه ساعت ۲۱ و ۳۰ دقیقه در تالار وحدت اجرا میشود. این اپرا، پیش از این تابستان سال جاری در مجموعهی سعدآباد روی صحنه رفته بود.
در این اپرا «محمد حسین صفری» در نقش شبلی حضور دارد و اپرا براساس سروده هایی از همای، مولانا، عطار و حافظ است.
«همای» در این اثر متفاوت ادبى، نمایشى و موسیقایی داستان پیدایش، مبارزه، به سلاخى کشیدن و بر دارآویختنِ «حلاج» را با همراهى گروه بزرگ بازیگران، نوازندگان و سماعگران روی صحنه میبرد. او پیش از این اپراى «موسى و شبان» و اپراى «عشق و عقل» را روی صحنه برده است و «حلاج» را میتوان سومین اپراى ایرانى این خواننده دانست؛ اینبار تنها گروه نوازندگان سازهاى ایرانى او را به شکل زنده همراهى خواهند کرد.
در خلاصهی داستان این اپرا آمده است: «اواخر قرن دوم، ادیب و سرایندهای بزرگ به نام حسین منصور حلاج مبارزهای ملی و ایدیولوژیک و عارفانه را علیه خرافه ها و تندرویها و فساد و نابرابریها آغاز میکند که با خشم صوفیان و خلفای آن زمان بغداد دستگیر و هشت سال او را از زندانی به زندان دیگر انتقال و در پایان او را به اتهام دروغین ربوبیت محاکمهاش کردند و نخست دست هایش را بریدند و سپس پاهایش را و بعد زبانش را و در آخر او را به دار آویختند و پیکرش را سوزاندند و خاکسترش را بر باد دادند.»
Download new Track Parvaz Homay
Zabane Negah
Download new Track Parvaz Homay
پرواز همای و گروه مستان در تورنتو و مونترال روی صحنه میروند.
گراتومیک – پرواز همای و گروه مستان، دوم دسامبر ۲۰۱۸ (یکشنبه ۱۱ آذر ۹۷) در تورنتو و نهم دسامبر ۲۰۱۸ (یکشنبه ۱۸ آذر ۹۷) در مونترال روی صحنه میروند.
همای پس از برگزاری کنسرت در کانادا، اپرای «حلاج» را با دکوری پرتابل شبیه به ایوان عطار کاخ سعدآبادِ تهران به ورزشگاههایی در شهرهای اهواز، تبریز، رشت، شیراز، اصفهان و کرمان میبرد. او پیشتر از ۲۱ مرداد تا ۱۵ شهریور به مدت ۲۵ شب اپرای «حلاج» را در ایوان عطار کاخ سعدآباد تهران اجرا کرد.
Download new Track Parvaz Homay
پرواز همای
گراتومیک – پرواز همای از خوانندگان موسیقی اصیل ایرانی است که با گروه «مستان» به اجرای کنسرت می پردازد. این گروه تاکنون برنامه هایی با عنوان «مستان می آیند»، «جدال عقل و عشق»، «ملاقات با دوزخیان» و .. را اجرا کرده اند که قبل از هر اجرا، کنسرت را به یکی از استادان ایرانی تقدیم می کنند.
این خواننده مطرح موسیقی از تاریخ ۲۱ مرداد ماه تا ۱۵ شهریور اپرای «حلاج» را در ایوان عطار کاخ سعدآباد اجرا کرد و یک تجربه موفق را در کرنامه هنری خود به ثبت رساند.
او قصد دارد پایان آذر ماه به شهر هایی نظیر اهواز، تبریز، رشت، شیراز، اصفهان و کرمان سفر کند و در هر شهر، حدود ۸ شب با این گروه به اجرای برنامه بپردازد.
همای ورزشگاه های شهرها را برای برگزاری برنامه در نظر گرفته که قرار است کل دکور از جمله ایوان عطار را در آن مکان بر پا کنند.
هدف وی از برگزاری کنسرت ها در شهرهای مختلف، آن است که برنامه او جنبه فرهنگ سازی ملی به خود گرفته و فقط مختص به تهران نباشد.
از آخرین فعالیت های هنری پرواز همای، می توان به ضبط دو آلبوم او اشاره کرد؛ یکی از این آثار، اپرای «حلاج» بوده که در قالب صوتی و تصویری منتشر شده و دیگری اثری با عنوان «ای خانه ات خراب» است که شعر و آهنگسازی کار بر عهده خود وی می باشد.
Download new Track Parvaz Homay
کارناوالی راه میاندازیم که از هر شهر به شهر دیگر برویم
گراتومیک – پرواز همای از سفر به شهرهای اهواز، تبریز، رشت، شیراز، اصفهان و کرمان و اجرای اپرای «حلاج» با دکور پرتابل ایوان عطار کاخ سعدآبادِ تهران در ورزشگاههای این شهرها گفت.
پرواز همای پس از آن که از 21 مرداد تا 15 شهریور به مدت 25 شب اپرای «حلاج» را در ایوان عطار کاخ سعدآباد اجرا کرد، قصد دارد از پایان آذر آن را به شهرهای دیگر ایران ببرد.
او که در این اپرا خود سرایش بخشی از اشعار، آهنگسازی، خوانندگی، کارگردانی و بازی در نقش «حلاج» را برعهده داشت، در این مورد گفت: ما از آخر آذر تور ایران داریم و اپرای «حلاج» را با همان تجهیزات و همان کست و با دکور پرتابل به شهرهای اهواز، تبریز، رشت، شیراز، تهران، اصفهان و کرمان میبریم و در هر شهر حدود هشت شب روی صحنه میرویم.
همای در مورد اینکه پس از اجرای اپرای «حلاج» در تهران و در ایوان عطار کاخ سعدآباد، برای اجرا در شهرهای دیگر چه خواهد کرد، توضیح داد: ما ورزشگاهها را در نظر گرفتهایم و دکورمان را در آن جا برپا میکنیم. در واقع کارناوالی راه میاندازیم که از هر شهر به شهر دیگر برویم و همه چیز را آنجا سهتاپ کنیم. قرار است کل دکورمان را و ازجمله ایوان عطار را در شهرهای مختلف برپا کنیم و به شکل پرتابل آنها را ساختیم و در هر شهر نصبشان خواهیم کرد.
او در مورد اکتفا نکردن به اجرای اپرای «حلاج» در تهران گفت: تمام تلاش ما این بوده که برنامه طوری طراحی شود که فقط مختص اجرا در تهران نباشد و جنبه فرهنگسازی ملی به خود بگیرد و اصلا به این شکل نخواهد بود که بزرگ بودن گروهمان و دکورمان مانع سفرمان به نقاط مختلف ایران شود.
همای در مورد هزینههای برگزاری این تور هم گفت: هزینه چنین کاری بسیار زیاد است و خدا را شکر درآمدمان خوب است و آنقدری درمیآوریم که هم خرج خودمان کنیم و هم هنرمان.
او در مورد فعالیت این روزهایش هم توضیح داد: در حال حاضر مشغول ضبط دو آلبوم هستم. یکی اپرای «حلاج» که به صورت صوتی و تصویری بیرون میآید و دیگری اثری به نام «ای خانهات خراب» که آهنگسازی آن برعهده خودم است و براساس اشعار خودم خوانده شده است.
Download new Track Parvaz Homay
کسانی که پول خرید بلیت ندارند هم بیایند
گراتومیک – پرواز همای، آهنگساز، طراح و کارگردان اپرای «حلاج» میگوید به کسانی هم که پول خرید بلیت ندارند گفته است بیایند زیرا او برایشان جایی را تعبیه کرده تا هر شب تعدادی از آنها را در کنسرتش پذیرا شود.
پرواز همای (خواننده آواز ایرانی و سرپرست گروه موسیقی مستان) پس از اجرای اپرای «موسی و شبان» به رهبری ارکستر شهرداد روحانی در خارج از کشور و «عشق و عقل و آدمی» در کاخ سعدآباد، سومین تجربهاش را در این زمینه در ایوان عطار این کاخ، روی صحنه برده است، در خلاصه داستان اپرای «حلاج» آمده است؛ اواخر قرن دوم، ادیب و سرایندهای بزرگ به نام حسین بن منصور حلاج مبارزهای ملی، ایدئولوژیک و عارفانه را علیه خرافهها، تندرویها، فساد و نابرابریها آغاز کرد که با خشم صوفیان و خلفای آن زمان بغداد مواجه و دستگیر شد. او را هشت سال از زندانی به زندان دیگر انتقال دادند و در پایان به اتهام دروغین ربوبیت محاکمهاش کردند؛ نخست دستهایش را بریدند و سپس پاهایش را و بعد زبانش را و در آخر او را به دار آویختند و پیکرش را سوزاندند و خاکسترش را بر باد دادند…
پرواز همای در این اپرا علاوه بر آن که نقش حلاج را بازی میکند، آهنگسازی، کارگردانی و تهیهکنندگیاش را هم برعهده دارد. او برای نگارش متن از اشعار مولانا، عطار و حافظ استفاده کرده است و در کنار آن از اشعاری سروده خودش.
با توجه به آنچه در طول تمرینتان دیدیم، «حلاج» پروژهای سنگین و چند وجهی است و به نظر میرسد زمان زیادی را صرف تولیدش کردهاید. اگرچه شهریور 96 اپرای «عشق و عقل و آدمی» را در همین مکان اجرا کردید اما گمان نمیکنم برای «حلاج» تنها یک سال زمان گذاشته باشید؟!
هر پروژهای را که میخواهم شروع کنم، قبل از آغاز نوشتن، باید چند سال در موردش تحقیق کرده باشم. من روی چند پروژه به صورت همزمان کار و در کلاسهای ادبی متفاوتی شرکت کردم تا در مورد سوژههایش بیاموزم. در مکتب ادبی دکتر علیقلی محمودی بختیاری چند مسئله مهم را به عنوان درس آموختم؛ داستان مولانا و زندگینامه او و ادبیاتش که اپرای «موسی و شبان» را از دلش بیرون آوردم، خاقانی و «ایوان مداین»، بایزید بسطامی، «چرا حافظ» و… چیزهایی بودند که من در آن کلاسها دوره کردم و چندین سوژه از دلش بیرون آوردم. اشاره کردم که «موسی و شبان» یکی از آنها بود، دیگری «عشق و عقل و آدمی»، اکنون «حلاج»، در آینده «کاوه آهنگر» و چند داستان دیگر که رویشان کار میکنم تا تبدیل به اپرا شوند.
«موسی و شبان» و «عشق و عقل و آدمی» را آماده کردم و اکنون رسیدهام به «حلاج». پنج، شش سال روی «حلاج» تحقیق کردم و در این سالها اشعاری را از زبانش سروده بودم مانند «به گرد کعبه میگردی پریشان»، «من از جهانی دگرم» و آهنگهایی دیگر که در این سالها در کنسرتهایم اجرایشان کردهام. اکنون نوبت این بود که «حلاج» را تبدیل به اپرا کنم و در طول یک سال گذشته موسیقی و نمایشنامهاش را نوشتم و برای مبحث کارگردانیاش چهار، پنج ماهی وقت گذاشتم و طراحیاش را انجام دادم. اکنون با یک گروه بزرگ نمایشی و یک گروه بزرگ موسیقی همراه با طراحی ویدئومپینگ و نورپردازی حدود یک ماه است که هر شب در حال تمرین هستیم و انشاالله از یکشنبه شب (21 مرداد) روی صحنه میرویم.
این کلاس درس پربار را از چه زمانی شروع کردید؟
این مربوط به 10 سال گذشته است و تا امروز در این کلاسها شرکت میکنم. در واقع رشته ادبی است که دنبال میکنم؛ ادبیات کلاسیک ایران در محضر استاد علیقلی محمودی بختیاری.
پس خودتان پیگیر این بودهاید که به شکلی آکادمیک به ادبیات کلاسیک ایران بپردازید؟
بله، هیچ کدام اینها به شکل بداهه نبوده است و روی همهشان سالها تحقیق کردهام و در کلاس اساتید ادبیات به این نتایج رسیدهام.
آنچه در جامعه پیرامون حلاج میگذشت، شباهت زیادی با آنچه امروز در جامعه ما میگذرد، دارد. این نسبت چه میزان در ترغیبشدنتان برای اجرای اپرای «حلاج» نقش داشت؟
همه اینها با هم این حادثه را رقم زد. من میخواستم حلاج را زودتر از پروژههای دیگرم روی صحنه بیاورم و پروژه بعدیام «کاوه آهنگر» است. اینها داستانهایی است در ادبیات ایران که کسی به آنها نمیپردازد و بیخود از آن میترسند یا تصویری سیاسی از آن میسازند. بالاخره ما در ایران هر کاری کنیم یک بعد سیاسی به خودش میگیرد. ما باید سعی کنیم ادبیات ایران را جوری به تصویر بکشیم که متناسب با فضای روز باشد. همان طور که دلار فروشها متناسب با شرایط روز قیمت دلار را بالا میبرند! ما هم باید شعرهایمان را متناسب با روز بسراییم.
به اجرا در تالار وحدت فکر کرده بودید؟ یا اساسا تقاضایی برای اجرا در تالار وحدت داده بودید؟
نه! از ابتدا به ایوان عطار کاخ سعدآباد فکر کردم چون به فضای ذهنیام و طراحی صحنه مدنظرم نزدیکتر بود. منتظر آمدن تابستان بودم تا بتوانم از فضای ایوان عطار استفاده کنم و فضای زندان را در این جا بسازم. فضای بازی در اختیار باشد که بتوانم از ویدئومپینگ استفاده کنم و امکانات بیشتری برای اجرا داشته باشم.
گمان میکنید استقبال مخاطب چطور خواهد بود و با اثر ارتباط برقرار میکند؟
صد در صد ارتباط برقرار میکند. گمان میکنم هر کسی به تماشای این اپرا بنشیند صد در صد تحت تاثیر آن قرار خواهد گرفت، همانطور که شما تحت تاثیر قرار گرفتید. چون شما خبرنگارها معمولا دیر ارتباط برقرار میکنید. این پروژه بزرگ و ملی است. از این نوع اتفاقات در موسیقی ما نادر است و معمولا منم که اپرا روی صحنه میآورم. باقی اپرا روی صحنه نمیآورند، نمایش موزیکال میآورند. ولی کار من واقعا اپراست و هزینههای زیادی دارد و وقت زیادی میبرد و تخصص و تکنیک خاص خود را میخواهد.
کنسرت- نمایشها را جزو اپرا به حساب میآورید؟
نه! کنسرت- نمایشها فقط یا روی آهنگهایشان یک سری تصاویر میگذارند یا یکسری نمایشهایی آماده میکنند و به نسبت آهنگهایشان نشان میدهند اما اپرا طوری است که نمایش و موسیقی با هم شکل میگیرد و یک داستان فنی را دنبال میکند. در اپراها معمولا سوژهها اساطیری و دراماتیک هستند و با برنامهریزی از روز اول طراحی میشوند و این طور نیست که روی آهنگهایمان تصویر بگذاریم، در واقع زورتپانی نیست.
در مورد بازیگر نقش شبلی، محمدحسین صفری وقتی در سایت بلیتفروشیتان عبارت «با بازی درخشان محمدحسین صفری در نقش شبلی» را دیدم، گمان کردم از وجه تبلیغاتی به آن نگاه کردهاید.
من این نقش را از ابتدا برای ایشان نوشته بودم. او از دوستان 18 ساله دانشکده تئاتر و موسیقی من است. خودش فیلمساز است و بازیگر بسیار توانمندی هم هست منتها چون در سینمای ایران بازیگری دست بیشتر از 50، 60 نفر نیست و بر مبنای رابطه است، به شهرت نرسیده است. من سعی کردهام از هیچ چهره معروفی در کارم استفاده نکنم و کنسرتهایم را با اسم چهرهها پرنکنم و فقط با بازی و هنر واقعی اعضای گروهم روی صحنه بیایم و مردم را به سالن بکشانم. در واقع هنرم مردم را به سالن بکشاند، بازیها مردم را به سالن بکشاند و شک ندارم که ما موفق خواهیم بود.
با توجه به اینکه خودتان تهیهکننده اثر هم هستید و با توجه به هزینه بالای اجرای چنین اثری، از نظر مالی در مضیقه قرار نگرفتید؟
وقتی کسی اسمش را تهیهکننده میگذارد یعنی قابلیت مالی هدایت چنین پروژهای را دارد. من هر چقدر هزینهاش باشد پرداختهام و میپردازم و در واقع هر چه در این سالها ذخیره کردهام، همیشه خرج کنسرتهایم میکنم. من مثل بقیه نیستم که بنشینم پول پارو کنم و تصمیمهای هنریام را بر مبنای معیارهای مالی بگیرم که اگر صرفید کار کنم و اگر نصرفید کار نکنم. این گونه نیست. من پول درمیآورم و خرج پروژههای هنریام میکنم. من دلم میخواهد کارم و صدایم ماندگار شود به جای اینکه کیلویی پول دربیاورم.
و در مورد قیمت بلیت اشاره کرده بودید با توجه به شرایط موجود مبلغ آن را کاهش دادهاید.
قیمت بلیت از 50 تا 150 هزار تومان است. این پروژه با هزینهای که دارد و با کاری که برایش انجام شده است، قیمت بلیتش میباید از 300 هزار تومان میبود ولی الان زمانهای نیست که بشود از مردم توقع مالی بالا داشت و ما با کمترین توقع این کار را انجام میدهیم. کسانی هم که پول خرید بلیت ندارند به من ایمیل زدهاند یا در اینستاگرام دایرکت دادهاند و به همهشان گفتهام بیایند و برایشان هم جایی را تعبیه کردهام که هر شب تعدادی از کسانی را که پول خرید بلیت ندارند جا بدهیم. همچنین در اجرای هر شب، هشت بلیت برای خبرنگاران و اهالی رسانه در نظر گرفته شده است.
و تا چه زمانی روی صحنه خواهید بود؟
ما تا شب 15 شهریور روی صحنه هستیم و بعد از آن هم که به ماههای محرم و صفر میرسیم.
Download new Track Parvaz Homay
گراتومیک – پرواز همای در جدیدترین مصاحبهاش به خوانندههایی که کنسرتشان را به خاطر همراهی با مردم لغو کردند، اعتراض کرده و میگوید آنها اگر راست میگویند کنسرت رایگان برگزار کنند
خواننده موسیقی ایرانی میگوید: برخی از دوستان کنسرتهایشان را با این عنوان لغو کردند که اوضاع خوبی نیست و حال دل مردمان ایران خوب نیست و… حال سوال من این است؛ اگر زمانی که حال دل مردم خوب نیست، ما برایشان نخوانیم، پس کی باید برایشان بخوانیم؟
در ادامه این گفتوگو که ظاهراً قبل از اعلام تصمیم همایون شجریان برای برگزاری کنسرت رایگان خیابانی انجام شده، پرواز همای میگوید: من فکر میکنم همه این ادعاها دروغ است. اینها منافع خودشان را در نظر میگیرند. به این نتیجه رسیدهاند که مردم پول ندارند بلیتهایشان را بخرند، به همین دلیل کنسرتهایشان را لغو کردهاند و اینگونه بیان کردهاند که حال دل مردم خوب نیست.
وی میافزاید: ولی من برعکس عمل میکنم. من درست در زمانی که حال دل مردم خوب نیست برایشان میخوانم. لازم باشد برایشان رایگان کنسرت برگزار میکنم. هر کسی هم پول ندارد کنسرت من بیاید، مجانی بیاید. آهنگهایم را هم میگذارم تا مردم رایگان دانلود کنند تا حال دلشان خوب شود.
پرواز همای در پایان میگوید: آنهایی که ادعا دارند در زمانهای مهربانتر برای مردم میخوانند، اگر راست میگویند کنسرت رایگان برای مردم برگزار کنند. با این الفاظ و این حرفها، جملههای شاعرانه تحویل مردم ندهند. بهتر است در این روزهای سخت کمک حال مردم ایران باشند.
گفتنی است، ماه گذشته همایون شجریان و سیروان خسروی کنسرتهایشان را به خاطر مشکلات معیشتی مردم لغو کردند اما هر دوی آنها در دو روز اخیر اعلام کردهاند که به
صورت رایگان برای مردم بخوانند که این پیشنهاد با استقبال برخی از مسئولان وزارت ارشاد و مسئولان شهری همراه شده است
Download new Track Parvaz Homay
پای حرفهای پرواز همای، از جهان موسیقی تا گلایههایش
گراتومیک – پرواز همای، خواننده، نوازنده و شاعری است که در عرصه موسیقی ایرانی فعالیت میکند و همیشه اجراهایش مورد توجه مردم بوده است.
او که قرار است از 15 مرداد همراه با گروه مستان در کاخ سعدآباد تهران، اجرای پروژه بزرگ «حلاج» را روی صحنه ببرد، هم درباره این پروژه بزرگ نمایشی موسیقایی توضیحاتی ارائه کرد و هم به سوالات حاشیهای ما درباره خودش، کارهایش و حاشیههایی که هر از گاهی با آنها روبه رو بوده، حرف زد.
همای در کشور ایتالیا به تحصیل موسیقی پرداخت و بهزودی دکترایش را در زمینه اپرا شاخه باروک خواهد گرفت و میتواند پیوند خوبی میان اپرا و موسیقی ایرانی برقرار کند.
هر چند او پیش از این هم تجربههایی در این عرصه داشته و «حلاج» نخستین تجربهاش نیست، اما میتواند نوید تجربههای تازهای برای موسیقی کشورمان باشد.
در ادامه میتوانید گفتوگو با این هنرمند رک و راست را که به وجود مافیای موسیقی هم معتقد است و حرفهای بسیاری دربارهاش دارد، بخوانید.
به نظر میرسد اولویت فعالیتهایت اجرای روی صحنه باشد تا انتشار آلبوم.
معمولا ما باید یک بالانسی را در کارهایمان رعایت کنیم، اولویتِ من همیشه اجرای روی صحنه است. از نظر هنری اجرای روی صحنه به خاطر حضور مردم، مستقیم و چهره به چهره آدم را خوشحال میکند تا سیدی، به خاطر اینکه آلبوم و سیدی میآید و میرود و مردم در ماشینهایشان گوش میکنند و ما از آن بهرهای نمیبریم. اصولا حق کپیرایتی هم که وجود ندارد، نه منافع مالی دارد و نه منافع هنری، کپی میکنند و برای همدیگر میفرستند ولی در اجرای کنسرت هم مردم بیشتر لذت میبرند و هم خواننده به خاطر ارتباطِ بیشتری که با مردم میگیرد، لذت میبرد. بنابراین اولویت من همیشه این است اگر عمری باشد و خدا بخواهد و فضا همچنان از نظر اجتماعی فراهم باشد، روی صحنه باشم و همچنان پیشنهادهای زیادی داریم تا زمانی که مردم از ما درخواست میکنند در قالب چارچوبهای هنری و خودمان که ارزشها برایمان پایین نیاید حتما برنامه زنده در اولویتِ ما قرار دارد و در لابهلای برنامههای زنده همیشه سالی یکی دو پروژه هنری بزرگ دارم مانند اُپرای عشق و عقلِ آدمی پارسال و امسال که پروژه جدیدی دارم.
الان اشاره کردید به کنسرت یا سیدی یا تکآهنگ، فکر نمیکنید کنسرت یک محاسنی دارد اما به لحاظ ماندگار شدن و به لحاظ ثبت شدن و کارِ تکآهنگ، سیدی بهتر باشد؟
بله ولی من سعی میکنم کمتر کار کنم ولی پختهتر کار کنم اینکه هر روز یا هر ماه یک آهنگ بیرون بدهم، اینطور کار نمیکنم، سالی دو سه آهنگ، مجانی در اختیار مردم قرار میدهم، سالی یک آلبوم همیشه کار میکنم که پختهتر و جاافتادهتر باشد معمولا هم آهنگها را در کنسرتها اجرا میکنم و وقتی ببینم مردم از آن استقبال میکنند یا با آن ارتباط برقرار میکنند بعد از آن، آلبوم را منتشر میکنم.
فضای آثارتان تغییراتی داشته و به مرور به فضای کلاسیک و سنتی نزدیکتر شده است.
اینها همیشه در کارهای من بوده و ما هنرمندان مجبوریم با توجه به زمانه و محدودیتها و آزادیهایی که در زمانه وجود دارد کارمان را ارائه بدهیم، ما بالاخره در جامعهای زندگی میکنیم که هر چیزی را هر طوری که دلمان میخواهد، نمیتوانیم بگوییم.
رسالت هنر گفتنِ اینهاست؟
رسالت هنر هم گفتنِ همینهاست به شرطی که برای کسی قابل ارزش باشد. وظیفه و رسالت هنرمند این است که گفتن خیلی چیزها در آثار او مشهود باشد، اما وقتی بگوید و جایی شنیده نشود گفتن آن فایده ندارد؛ بنابراین ما سعی کردیم بهترین راهها را برای انتقال این پیامها انتخاب کنیم که هم به موقعیت سیاسی-اجتماعی جامعه آسیب وارد نکند و هم جواب بدهد و هم مردم دوست داشته باشند، بالاخره همای با آن زبانش در این کار جاری است.
در کار حلاج از قرار معلوم پرفورمنس هم دارید
بله در کار ما یک بازیگرِ اصلی وجود دارد که یکی از چهرههای سینمایی است که نقشِ شبلی را اجرا میکند و من خودم نقش حلاج را اجرا میکنم و میخوانم و گروه مستان با حدود 12 ارکستر و سه خواننده و حدود 15 نفر پِرفورمنس این کار را انجام میدهد.
کارِ موسیقایی اینگونه که یک پرفورمنس داشته باشد، سخت نیست؟
قطعا کارش خیلی متفاوت بود، معمولا اگر بخواهیم با یک بخش موسیقیایی کار بکنیم خیلی آسانتر است اما وقتی با یک گروهی که سینمایی است و از یک خانواده دیگر است و با هم بخواهیم هماهنگ شویم یک مقدار سختتر است.
در این شرایط اقتصادی سخت و دشوار، فکر میکنید خواندن و اجرای یک خواننده بیشتر به جامعه کمک میکند یا نخواندنش؟
بالاخره تنها چیزی که این روزها قلبِ مردم را آرام میکند این است که حداقل یک نفر دردِ دلِ آنها را بخواند. کاری که نمیتواند برای آنها بکند برعکس خیلی افراد که فکر میکنند در این شرایط اقتصادی نباید خواند و از اجرای صحنه کنارهگیری میکنند یا به منافع شخصی و مالی خودشان فکر میکنند، من اصلا اینگونه فکر نمیکنم و حتی حاضرم با منافع خیلی خیلی پایین این روزها کنار مردم باشم و برای آنها بخوانم، چون منِ هنرمند آفریده شدم که برای مردم بخوانم و نباید فقط روزی که مردم پول دارند برای آنها بخوانم! روزهایی که مردم پول ندارند من حاضرم برای آنها بخوانم با بلیت قیمت پایینتر، با شرایط آسانتر کنار آنها باشم و تنها کاری که میتوانیم بکنیم این است که این را از مردم نگیریم.
تحصیلات شما اپرا بوده؟
آخرین تحصیلات من در زمینه اپرا شاخه باروک بوده و در ایتالیا درس خواندم.
از نوع لباس بگیرید تا انگشتر توپازتان که علاقه خاصی به آن دارید، آیا دنبال یک شمایل و کاراکتر خاصی از خواننده هستید؟
معمولا شأن ظاهری هر هنرمند بعد از شأن رفتاری و گفتاریاش تاثیر مستقیمی برای برقراری ارتباط با مخاطبان دارد، هرچقدر آن چیزی که میگوید یا میخواند با رفتارش نزدیکتر باشد و در چهرهاش هم پیدا باشد، مخاطبان ارتباط بیشتری با او برقرار میکنند و من تا جایی که میتوانم سعی میکنم این را کاملا اخلاقی و انسانی رعایت و پیش از اینکه لب باز کنم برای خواندن با مردم ارتباط برقرار کنم نه اینکه مردم فقط با شنیدن صدای من بگویند خوشصداست و برویم کنسرت او را ببینیم، دوست دارم مردم جایگاه و شخصیت من را هم دوست داشته باشند.
همای یک جا با پوشش کاملا سنتی برنامه اجرا میکند، یک جا کت و شلوار خیلی کلاسیک، براساس آنچه میخوانید پوشش خود را انتخاب میکنید؟
معمولا اینگونه است. هر ژانری که ما در آن موسیقی را اجرا میکنیم پوششمان باید براساس آن ژانر باشد و با ژانر همخوانی داشته باشد مثلا ما در یک عروسی قاعدتا سعی میکنیم لباس شیک و نزدیک به داماد بپوشیم ولی وقتی میآییم در فضای خانه یک لباس دیگری میپوشیم، وقتی در جمع و کلاس ادبی یا عرفا میرویم یک نوع لباس دیگری میپوشیم.
خیلیها به خاطر فیزیکشان شاید همیشه مجبورند پوشش خاصی داشته باشند. یکی که خیلی چاق است مجبور است همیشه یک لباسی بپوشد که چاقیاش پنهان باشد، یا سنتی یا کلاسیک یا پاپ زیاد برایش مهم نیست، برای او مهم است که شکمش دیده نشود! یا بعضیها ژانرشان یک طوری است که فقط دلشان میخواهد خوشتیپ به نظر بیایند یا فقط با کت و شلوار خوشتیپ هستند و سعی میکنند همیشه با آن لباس ظاهر شوند. ما چون در همه حال خوشتیپ هستیم زیاد برایمان مهم نیست [میخندد].
تا به حال به شما انتقاد نکردهاند؟ شاید چون گاهی اوقات از مرز سنتی میروید به کلاسیک، گاهی حتی میروید در پاپ، مورد انتقاد قرار نگرفتید؟
کسی را نداریم که در این جامعه در هر ژانری مورد انتقاد قرار نگیرد، همیشه آدمهایی هستند که به آدم انتقاد میکنند و شما میتوانید به انتقادهای آنها فکر کنید و این بستگی به انتقادپذیر بودن آدم دارد، متاسفانه در جامعه ما انتقادها زیاد جنبه سازنده ندارد و بیشتر جنبه تخریبی دارد که ما اصلا آنها را نمیشنویم، ولی کسانی هم هستند که انتقادهای سازنده خوبی دارند که آدم با آغوش باز آنها را میپذیرد و انجام میدهد، بالاخره آدم باید حواسش به انتقادها باشد.
به مافیای موسیقی اعتقاد دارید؟
بله که دارم!
یعنی یک هنرمند را تخریب میکنند؟
الان شاهد یک مافیایی هستیم که گروههایی هستند که یکسری آدمها را میآورند و روی صحنه تبدیل به سوپراستار میکنند که بیشتر به منافع شخصی خودشان فکر میکنند. حتی آن آرتیستی، که او را سوپراستار کردند را هم نابود میکنند؛ متاسفانه اینها به شکل خیلی ابتدایی و فجیعاش در ایران برگزار میشود، مافیا در همه جای دنیا وجود دارد اصولا کارِ بعضیها در جهان این است که بهترین برندها را شناسایی میکنند و میآورند، از آنها استفاده میکنند، آنها را مشهور میکنند، آنها را مورد انحصار خودشان قرار میدهند ولی از آنها یک آرتیست واقعی میسازند و درواقع آرتیستها و هنرمندهای واقعی را انتخاب میکنند و تحت انحصار خودشان درمیآورند و معرفی میکنند، ولی اینجا به یک شکل خیلی چیپ برگزار میشود، هنرمندانی هم داریم که آمدند شهرت پیدا کردند و واقعا هم لایق هستند و صدای خوبی هم دارند، از کانال همین مافیاها آمدند ولی خوانندههای دیگری هم آمدند که مثل آنها تا دلتان بخواهد در این مملکت فراوان است.
نسل ما وقتی میخواست خواننده شود ابتدا در دانشگاه درس میخواند، بعد در سالنهای دانشگاه اجرا میکرد بعد در سالنهای شب شعر برنامه داشت، بعد به برنامههای دانشگاهی دعوت میشد و آنجا برگزار میکرد و بعد اقدام میکرد میرفت تالار رودکی و بعد از رودکی یک درجه دیگری گرفت رفت تالار وحدت، بعد در سالنهای فرهنگسراها تا اینکه مشهور میشد و میرسید به کاخ نیاوران یا تالار وحدت یا جاهای دیگر. ما یک پیشینه کاملا حرفهای و منطقی را دنبال میکردیم تا به نوک قله رسیدیم، اما الان اینگونه نیست انگار یک نفر را با هلیکوپتر بردارید ببرید بگذارید روی قله دماوند.
آن آدم اگر ظرفیتش را نداشته باشد که نمیتواند؟
یکی از دلایلی که آرتیستهای ما میآیند یکی دو سال روی بورس هستند و بعد از یکی دو سال سریع یک نفر دیگر جای او را میگیرد همین است. این بازه الان تغییر کرده مثلا در یک سال سه نفر ظهور میکنند و بعد از شش، هفت ماه بعد دیگر خبری از آنها نیست، خوانندههای دیگری روی صحنه میآیند که مردم عادی میفهمند فاجعه است. الان تکنولوژی موسیقی و رکورد طوری است که شما در استودیو میتوانید صدای معمولی را به یک صدای خیلی فوقالعاده تبدیل کنید، ولی مهم این است اینها روی صحنه و زنده میتوانند اجرا کنند یا نه؟ بعد اینها را آماده میکنند میبرند روی صحنه، یکدفعه فجایعی به وجود میآید که اخیرا شما دیدید.
در کنسرتهایی که در شهرستانها داشتید کدام شهرستانها استقبالشان بیشتر و بهتر بوده است؟
همه شهرستانها خوب بودند با توجه به میزان جمعیتشان، نمیتوانند بین شهرستانها فرق بگذارم.
برنامه برای اجرای کنسرت در مناطق دوردست هم دارید؟
هرجا به من پیشنهاد بشود میروم.
از تجربههای سینماییتان، راضی بودید؟
بله من معمولا تیتراژ نمیخوانم ولی دو سه کار با پیشنهادِ دوستانِ نزدیکم خواندم که رودربایستی بوده است.
خیلی سخت انتخاب میکنید؟ یا اصلا قصدِ ورود ندارید؟
اصلا قصدِ ورود ندارم اتفاقا جایگاهِ خوبی است و بیشتر شنیده میشوید و دیده میشوید ولی آن وقت باید در چارچوبِ سینمایی باشد. مثلا سریال تلویزیونی نوار زرد خیلی شنیده شد و همان ایام خیلی دست به دست میشد؛ بله برای من خوشایند بود و از من درخواستی شد که قابلِ رد کردن نبود یعنی نمیشد رد کنم، توفیقِ اجباری بود.
پس اگر شرایطِ خوبی باشد میخوانید؟
اولین تیتراژی که خواندم تیتراژ یتیمخانه بود که خودم به آن فیلم خیلی باور داشتم و آن فیلم را خیلی دوست داشتم و ارزش داشت. هنوز هم آن فیلم را دوست دارم و اگر هم فیلم خوبی باشد میخوانم چرا نه؟ یتیمخانه بسیار فیلمِ خوبی بود که متاسفانه دیده نشد. آقای طالبی بسیار فیلمِ زیبایی ساخته بودند و آن فیلم دیده نشد.
خواندن در مناطق محروم
اگر در منطقه دورافتادهای که مردم پول نداشته باشند که به کنسرت من بیایند، اما از من دعوت کنند که بروم و مجانی بخوانم با کمال میل میروم، نوازندههای گروه من هم با کمال میل میآیند، هفته آخرِ قبل از ماه رمضان ما کنسرتی را در شهر انار کرمان به صورت رایگان اجرا کردیم و 2500 نفر آدم آمدند و عوامل داخلی آنجا هم که دستشان میرسید امکاناتِ اولیه را برای کنسرت فراهم کردند، هنرمندانِ دیگری مانند آقای کیهان کلهر هم از این کارها خیلی کردند و برای ما سمبل هستند و ما هم اگر لازم باشد مانند دکترهایی که حاضر هستند بروند در مناطق دورافتاده کار کنند، حاضر هستیم برویم کنسرت اجرا کنیم. خوشبختانه الان گرفتن مجوز در شهرستانها دیگر مانند گذشته نیست، کنسرت در شهرستانها جا افتاده و در شهرستانهای بزرگی مانند اصفهان، شیراز و رشت حتی بعضی از شهرهای مازندران خیلی جا افتاده است، کنسرتها لغو نمیشود، فضا مناسب شده، مردم بیشتر خوشحال میشوند و در کنسرتها حضور پیدا میکنند. کنسرتگذارها در شهرستان هر دو یا سه کنسرتِ پاپ که برگزار میکنند باید یک کنسرتِ سنتی هم برگزار کنند؛ برای ما شرایط و فضا خیلی خوب است و به امید خدا همینطوری پیش برود خیلی هم خوشحالیم و مرتب در شهرستانها و حتی بیشتر از تهران کنسرت برگزار میکنیم.
حلاج به روایت همای
به امید خدا از 15 مرداد یک پروژه اُپرای بزرگ داریم، این کار، ظهور و مبارزه و محاکمه و عروجِ حلاج را به تصویر میکشد که مربوط به قرن سوم و چهارم تاریخ ادبیات ایران است و از نگاهی کاملا اجتماعی و متفاوت با تمام روایتهایی که از حلاج شده است، این بار ما از نگاهِ من با ترکیبی از سرودههای خودم و تالیفِ سرودههای حلاج و عطار و بایزید بسطامی و مولانا، با یک پِرفورمنس کاملا متفاوت و نمایشی همزمان اجرا میشود و فکر میکنم یک کاری مشابه یا متفاوت با کارِ موسی و شبان از زاویه دیگری است که خیلی مورد استقبال قرار میگیرد. کار کاملا یک اثر اجتماعی با مفاهیمِ عرفانی و استفاده از مفاهیمِ ادبی عارفانه برای انتقالِ پیامهای اجتماعی است. ما برداشت کاملا اجتماعی از ظهور و پیدایش و مبارزه و محاکمه حلاج در زمان خودش داریم و بیربط با زمان امروز هم نیست و یک کار کاملا ایرانی بدون استفاده از ارکستر کلاسیک است که با ارکستر سنتی ایرانی و با خوانندههای ایرانی اجرا میشود و آن پیامهای اجتماعیای که همیشه در کارهای من بوده به خاطر فضای امروز، بیشتر اینجا دیده میشود و کاملا شما همای واقعی را در این کار جاری خواهید دید.
Download new Track Parvaz Homay
«پرواز همای» پروژه بزرگ «حلاج» را روی صحنه میبرد
گراتومیک – «پرواز هماى» – خوانندهی شناخته شدهی موسیقی ایران- و گروه «مستان» از پانزدهم مردادماه در كاخ سعدآباد تهران، با اجراى پروژهى بزرگ «حلاج» روى صحنه خواهند رفت.
«همای» در این اثر متفاوت ادبى، نمایشى و موسیقاىی داستان پیدایش، مبارزه، به سلاخى كشیدن و بر دارآویختنِ «حلاج» را با همراهى گروه بزرگ بازیگران، نوازندگان و سماعگران روی صحنه میبرد. او خود اشعارِ این پروژه را سروده و آنها را آهنگسازی کرده است؛ کارگردانی این پروژهی نمایشی نیز را نیز خود برعهده گرفته است. «حلاج» را میتوان تركیبى از سرودههاى هماى، مولانا، عطار نیشابورى و حافظ دانست كه به قلم او به تصویر در امده است .
او پیش از اپراى «موسى و شبان» و اپراى «عشق و عقل» را روی صحنه برده است و «حلاج» را میتوان سومین اپراى ایرانى این خواننده دانست؛ اینبار تنها گروه نوازندگان سازهاى ایرانى او را به شكل زنده همراهى خواهند كرد.