Download new Track Music and Art
گروه سرشناس موسیقی ترکیه برای اجرای برنامه در برج میلاد شامگاه دوشنبه ۱۷ دی ماه وارد تهران شدند.
گراتومیک – گروه بین المللی موسیقی «تکسیم» که یک گروه موسیقی بی کلام در ترکیه است، شامگاه دوشنبه ۱۷ دی ماه وارد تهران شدند و (۱۸ دی ماه) در دوسانس در برج میلاد روی صحنه رفتند.
«هوسنو شاناندریجی» از اعضای سرشناس «تکسیم تریو» در گفتگویی کوتاه در تهران درباره این اجرا گفت: « برای فرهنگ ایران احترام ویژه ای قائل ایم. این اجرا قطعا یکی از مهم ترین اجراهای همه این سالها برای ماست.»
این گروه موسیقی استانبولی در حالی در تهران به اجرای برنامه خواهند پرداخت که تاکنون اجراهای زیادی را در سراسر جهان روی صحنه برده اند. اعضای گروه، هوسنو شاناندریجی (کلارینت)، آیتاچ دوغان (ساز قانون) و اسماعیل تونچبیلک (باغلاما) هستند.
اسم گروهِ «تکسیم»، از مشهورترین میدان شهر استانبول یعنی «میدان تکسیم» گرفته شده و آن ها در سال ۲۰۰۷ اولین آلبومشان را با الهام از فضای این شهر منتشر کردهاند.
این گروه تا به حال سه آلبوم منتشر کردهاند: «تکسیم تریو» در سال ۲۰۰۷، «تکسیم تریوی ۲» در سال ۲۰۱۳ و «آهی» در سال ۲۰۱۶.
موسسه «رنگین کمان هنر جوان» به تهیه کنندگی محمود شبیری و سپهر صاحبی برگزار کنندگان این کنسرت هستند.
Download new Track salar aghili
قطعه تصویری آوای ایران با صدای حسین خواجه امیری و سالار عقیلی
گراتومیک – آیین رونمایی از این قطعه تصویری با حضور عوامل اثر و علاقهمندان به موسیقی ایرانی برگزار شد.
این برنامه که بزرگداشتی برای حسین خواجه امیری (ایرج) از طرف سالار عقیلی و حامی مالی این اثر نیز به حساب می آمد، دوشنبه (۲۸ آبان ماه) از ساعت ۱۴ در نگارستان شهر برگزار شد.
مهندس ایرج حسابی در بخشی از این آیین به اهمیت جایگاه هنرمندان در تثبیت جایگاه فرهنگی ملل گوناگون اشاره کرد و گفت: «باید از برگزارکنندگان این برنامه بابت تجلیل از مقام استاد ایرج قدردانی کرد چون این اتفاق، نه بزرگداشتی برای شخص حسین خواجه امیری بلکه نکوداشت تاریخ، فرهنگ و هنر ایران برای ایرانیان است.»
او درباره سالار عقیلی نیز گفت: این هنرمند توانا امروز صدای موسیقی و فرهنگ سرزمین مادری ماست و او و همسرش بانو حریر شریعت زاده آثاری را به ملت ایران تقدیم کرده اند که در حافظه تاریخی کشورمان باقی خواهد ماند.
سالار عقیلی در بخشی از آیین رونمایی از موزیک ویدئوی «آوای ایران» درباره انتشار این اثر مشترک، گفت: «من از کودکی به هنر استاد ایرج علاقمند بودم و همواره با شنیدن صدای ایشان به عنوان یک مخاطب غبطه می خوردم. این همکاری را نه تنها در قالب یک پروژه کاری بلکه ادای دینی می دانم به ساحت این استاد. همکاری در این اثر باعث افتخار من بود و امیدوارم مردم عزیز ایران هم از دیدن و شنیدن این کار لذت ببرند.»
حسین خواجه امیری هم از حضور در موزیک ویدئوی «آوای ایران» ابراز خوشحالی کرد و گفت: «من همواره صدای سالار عقیلی را تحسین کرده ام و همکاری با این هنرمند برایم تجربه زیبا و لذتبخشی بود.»
سالار عقیلی درباره «آوای ایران» گفت: «این اثر ترکیب قطعه (همه چشما به ایرانه) با آهنگسازی مهیار فیروزبخت، شعر بامداد جویباری و تنظیم امیر فیروزبخت و قطعه (ایران) با آهنگسازی و تنظیم دوست هنرمندم بابک زرین و شعری از زنده یاد افشین یداللهی است. ایجاد یک پل ارتباطی میان این دو قطعه و همآوایی بنده با استاد ایرج و همراهی ایشان با من در خوانش این دو اثر در قالب قطعه «آوای ایران»، نکته جذاب و جالب توجه این همکاری است.»
بعد از سخنان سالار عقیلی، قطعه تصویری «آوای ایران» برای حاضران در نگارستان شهر به نمایش درآمد و باعث شد تا عوامل این اثر و مخاطبان در سالن به شدت تحت تأثیر قرار بگیرند و با تشویق هایشان، سالار عقیلی و حسین خواجه امیری را برای امضای لوح فشرده این کار بدرقه کنند. از نکات جالب این برنامه، رونمایی از تمبر اختصاصی این اثر بود که حامی مالی (بانک صادرات) قطعه تصویری «آوای ایران» آن را تهیه کرده است.
«آوای ایران»، موزیک ویدئویی با خوانندگی حسین خواجه امیری و سالار عقیلی، آهنگ هایی از مهیار فیرزبخت و بابک زرین، شعر از بامداد جویباری و افشین یداللهی و تنظیم امیر فیروزبخت و بابک زرین است که مینا ناصرجوی و امیر پوربافرانی، مشترکا تهیه کنندگی آن را بر عهده داشته اند. این قطعه تصویری با کارگردانی علیرضا صفرنژاد و مدیریت تولید امیر فرزانه، کاری از شرکت «پایا پیشتازان» و «بانک صادرات ایران» است.
Download new Track Alireza Ghorbani
اجرای آلبوم فروغ در اردبیل
گراتومیک – کنسرت علیرضا قربانی پنجشنبه و جمعه ۷ و ۸ تیرماه ساعت ۲۱:۳۰ در مجتمع فرهنگی هنری فدک اردبیل برگزار میشود.
قربانی با گلچینی از قطعههای آلبوم جدیدش با عنوان “فروغ” روی صحنه میرود و علاوه بر قطعههای این آلبوم، منتخبی از دیگر آثارش را که پیشتر با استقبال ویژهای از سوی مخاطبان این هنرمند رو به رو شده را هم روی صحنه میبرد.
یکی از پرطرفدارترین قطعههایی که در کارنامه هنری علیرضا قربانی دیده میشود، قطعه “ارغوان” از آلبوم “حریق خزان”است و با توجه به درخواستهای بیشماری که برای خواندن این اثر در هر یک از کنسرتهای علیرضا قربانی از سوی مخاطبان وجود دارد، انتظار میرود که “ارغوان” یکی از قطعههای اجرایی در این کنسرت باشد.
آلبوم فروغ شامل ده قطعه به نامهای “عاشقانه”، “میخانه درافتاده”، “مستانه میگریزی”، “اشک”، “شهره شهر”، “خرقه رقصان”، “جام صبوحی”، “سجده عقل”، “تا بیکران” و “فروغ” است. اشعار جدیدترین اثر علیرضا قربانی و سامان صمیمیاز سرودههای فروغ فرخزاد، مولانا، علیرضا کلیایی و مسعود کلانتری است.
بهنام ابوالقاسم، میلاد محمدی، پدرام فریوسفی، میثم مروستی، نیلوفر محبی، محسن عبادی، پانیذ فریوسفی، آتنا اشتیاقی، رضا فرهادی، زکریایوسفی، بهتاش ابوالقاسم، درشن آنند، حسام ناصری و سامان صمیمی نوازندگانی هستند که در این آلبوم همکاری کردهاند. شیوا سروش، مهگل صفدری، کامران عروجزاده و محمد حقیقی هم اعضای گروه کُر هستند.
علیرضا قربانی در آخرین کنسرتش دوشنبه 24 اردیبشهت ماه در سینما هلال زاهدان به اجرای برنامه پرداخت.
کنسرت علیرضا قربانی پنجشنبه و جمعه ۷ و ۸ تیرماه ساعت ۲۱:۳۰ در مجتمع فرهنگی هنری فدک اردبیل برگزار میشود.
Download new Track Hamid Motebassem
صحبتهای متفاوت حمید متبسم (آهنگساز و نوازندهی برجسته) و همسر هنرمندش سمیرا گلباز
گراتومیک – این گفتوگو با «حمید متبسم» (آهنگساز برجسته و نوازندهی نامدار تار و سهتار) و همسر هنرمندش (سمیرا گلباز) به بهانه انتشار «تار و پود» است.
عشق… عَشَقه… این کلام جادویی که حالا «کیمیا» است. از عشق گفتن در این روزگار سخت است. عجیب است. با تردید همراه است. تعداد عاشقان، این روزها کم است؛ ادعایش زیاد. برای همین است که دیدن آدم عاشق -آنها که عشقشان حقیقی است- آدمهای دیگر را به تعجب میاندازد. مگر میشود؟ بله میشود. هنوز میشود. هنوز انسانهایی هستند که میتوانند داستانهای اساطیری عشق را زنده کنند. لیلی و مجنون؟ زال و رودابه؟ بیژن و منیژه؟ اینها مگر انسان نبودند؟ چرا نمیشود در این روزگار عاشق شد؟ شرایط تغییر کرده است، روح که همان روح است. حسهای آدمیزاد که همان است؛ با شکل و شیوهای جدید.
این گفتوگو با «حمید متبسم» (آهنگساز برجسته و نوازندهی نامدار تار و سهتار) و همسر هنرمندش (سمیرا گلباز) به بهانه انتشار «تار و پود» بود؛ اما بهانهای شد برای گفتن آنها از عشق. این دو هنرمند از عشق میگویند؛ از متعالیترین حس آدمی. عاشق همدیگرند؛ اما همین را بهانه کردهاند برای بهتر زیستن. برای دوست داشتن خیلی چیزهای دیگر. برای دوست داشتن طبیعت، خاک، آب و ایران. آنها این عشق را فریاد میزنند و این ماجرا چهقدر در روزگار خموده پرنفرت امروزی لازم است.
باید صحبتهای آنها از «عشق» را شنید. باید خواند. آنوقت شاید آن ناامیدی تاریخی از دلمان برود. عشق نمرده است. نمیمیرد که «عاشقان عشق را به جان جویند.»
وقتی تاریخ موسیقی معاصر ایران -از دوران قاجار تا کنون- را که وابستگی زیادی به ادبیات داشته نگاه میکنیم، با انبوهی اجرا از شاعران کلاسیک برمیخوریم که بسیاری از آنها مضمونی عاشقانه داشتند؛ اما در عین حال بسیاری از اینها به یک عشق عرفانی نسبت داده شدهاند! به همین خاطر است که کمتر اثری را میبینیم که از «عشق» بگوید و از جدایی و فراق بیشتر گفته شده؛ اما روایت عاشقانه در موسیقی ایران چندان زیاد نیست.
متبسم: بله. همانطور که شما اشاره کردید، در ادبیات کهن ما اشعار عاشقانه همواره به یک عشق آسمانی نسبت داده شدهاند؛ حتی اگر منظور خالقِ آن، معشوقی زمینی بوده است. ماهیت عشق در ادبیات ما در نهایت معنوی است. اگرچه خصوصیت عشق این است که انسان را به سمت معنویات سوق میدهد، اما یکی از مهمترین دلایل این موضوع، این است که اشعار کلاسیک ما روایتی انتزاعی دارند. برای مثال، حافظ از کسی سخن میگوید که اسم و رسماش مشخص نیست؛ تنها میگوید: «آن سیهچرده که شیرینی عالم با اوست…» شخصیت یار در همین حد توضیح داده شده و این، به مخاطب فرصت میدهد تا هر تصویری که میخواهد برای خودش بسازد.
در برخی از نمایشنامهها هم میتوان این مسأله را مشاهده کرد. برای مثال «برتولت برشت» از «فرماندار کلهگنده» میگوید، با همان ابهاماتی که در شعر حافظ دربارهی آن صحبت کردیم. اما در بخش دیگری از ادبیات ما، داستانهای عاشقانهی بسیاری وجود دارد که از جملهی آن میتوان به لیلی و مجنون، شیرین و فرهاد، زال و رودابه و بسیاری دیگر اشاره کرد. شخصیتها در این آثار بسیار عینی است و سهبُعدی. برای مثال وقتی فردوسی میخواهد «رودابه» را تجسم کند، میگوید: «رودابه فرزند مهراب شاه کابلی» پیشینهی او را کامل توضیح میدهد و در نتیجه، او برای ما زمینیتر و ملموستر میشود. گویی فردوسی تصویر او را برای ما دیکته میکند. این تفاوت، میان این دو شیوهی شاعری و داستانهایی در وصف عشق وجود دارد.
که البته این بخش هم در ادبیات ما بسیار کمتر است. مثلاً بیشتر نظامی و فردوسی هستند که اینچنین داستانهای عاشقانه را تصویر کردهاند و سهم این آثار هم در موسیقی ما بسیار کم است.
متبسم: در موسیقی ایرانی و بهخصوص موسیقی ردیف-دستگاهی، بیشتر اشعار از حافظ و سعدی و مولانا بهره برده که همانطور که گفتم، داستانی نیستند و هر بیت چنان تصویر کاملی است که میتوان همهچیز را در آن خلاصه کرد و به همین خاطر، اگر در یک غزل از دو بیتِ شعر استفاده نکنید، هیچ خللی به آن وارد نمیشود؛ اما در اشعارِ روایی، این وابستگی وجود دارد و اگر ابیاتی را حذف میکنید، باید مراقب باشید که به روند داستان صدمهای وارد نشود. به همین خاطر است که کار دشوار میشود و کمتر آهنگسازی به سراغ این آثار میرود. خب مسائل فنی هم در این قضیه دخیلاند؛ مثل وزن اشعار و کلمات به کار رفته در آن که باز کردنش نیاز به بحثهای تخصصی دارد.
شما در این باره فعالیتهای زیادی داشتهاید؛ چه در «سیمرغ» و چه حالا در «تار و پود». چرا بین داستانهای عاشقانه، سراغ «خسرو و شیرین» رفتید؟ میدانم از یک هنرمند پرسیدن «چرا» در مورد خلق هنری، میتواند کار بیهودهای باشد؛ اما خب مثلاً چرا «شیرین و فرهاد» نه.
متبسم: شاید در زمان یا مناسبتی غیر از این، سراغ هر داستان دیگری رفتم؛ اما «خسرو و شیرین» با روزگار و حسی که من میگذراندم، قرابت بسیاری داشت. اجزا و قسمتهای مختلف این داستان با آنچه در ذهن من میگذشت، همراه بود و همین باعث شد تا آن را انتخاب کنم. اما آنچه شما در «تار و پود» میشنوید، تا حد زیادی ساختهی من است. من با همراهی «سمیرا» این داستان را کلاژ و جمعوجور کردیم و با توجه به حال و هوایی که در آن زمان خاص داشتیم، مقدار زیادی از این داستان را حذف و قسمتهایی که مربوط به حال آن دوران ما بود را انتخاب کردیم.
گلباز: البته شما از فعل گذشته استفاده میکنید. ولی این هنوز حال ما است.
متبسم: همینطور است! (خنده) منظورم انتخاب اشعار است وگرنه این حال جاری است و «تار و پود» همچنان در ما و تار و پودمان جریان دارد.
خانم گلباز! به نظر میرسد در انتخاب اشعار، نوعی دراماتورژی اتفاق افتاده است. «خسرو و شیرین» یک تراژدی است؛ اما این اثر یک حال خوب عاشقانه دارد و بسیار سبکبال است. پیش از «تار و پود» چهقدر با این داستان آشنا بودید؟
گلباز: پیش از این با این اثر نظامی برخورد داشتهام؛ ولی هیچ زمانی تا این اندازه روی آن دقیق نشده بودم. در پروسهای که «حمید» این اثر را مینوشت، من به شکل عمیقی به این داستان نگاه کردم. ما میدانستیم هیچ اتفاق ناخوشایندی قرار نیست در این اثر رخ دهد و همین موضوع در انتخاب اشعار در نظر گرفته شد.
این مسأله به روند روایی اثر لطمهای وارد نمیکرد؟
گلباز: این همان بخش دشوار قضیه بود. ما اشعار زیادی پیش رو داشتیم که از آن میان در ابتدای کار، هزار بیت انتخاب و به تدریج کم و کمتر شد تا به آن چیزی رسید که در اثر شنیده میشود.
در انتخاب ابیات تفاهم داشتید؟!
ذ: گاهی من اشعاری را انتخاب میکردم که استاد به خاطر بافت موسیقایی که باید روی شعر بیاید، آن را حذف میکردند و گاهی هم ایشان ابیاتی را انتخاب میکردند که من موافق نبودم. به نظرم میرسید که در آن بیت کلمهای وجود دارد که ثقیل است.
متبسم: «سمیرا» حس بسیار قویای در انتخاب ابیات دارد و من روند ملایم و لطیف این داستان را مدیون انتخابهای او هستم. گاهی من ابیاتی را انتخاب میکردم و او میگفت که این کلمه «زمخت» است. ابیاتی که او انتخاب کرد و حذف شد نیز تنها به خاطر مسائل فنی بود؛ مثلاً میگفتم دوست ندارم با این کلمه در چنین موسیقیای روبهرو شوم. گاهی موسیقی مدرن است و شما میتوانید هر شعری (مثلاً اشعار معاصر) را هم در آن استفده کنید؛ اما قالب موسیقایی این اثر متفاوت بود.
از سوی دیگر، گاهی کلمات طوری هستند که در محاوه زیبایند؛ اما در قالب موسیقایی، صدای خوشی نمیدهند. من حتی با اجازهی نظامی یک کلمه را هم عوض کردم! او گفته است:
«خجسته کاغذی بگرفت در دست/ بهعینه صورت خسرو در او بست.»
«به عینه» به نظرم کلمهی زمختی برای استفاده در موسیقی آمد و به همین خاطر، من از کلمهی «برابر» استفاده کردم که آن هم در وزن «فعولُن» بود و از نظر وزن، هیچ صدمهای به شعر نمیزد. از نظر من آهنگساز تا اندازهای مجاز است که کلمهای را جابهجا کند تا بتواند به منظور موسیقایی خود برسد. این تعامل همواره میان من و سمیرا وجود داشت و داستان تازهای از خسرو و شیرین ساخت!
که در آن حسادت و خیانت و مرگ وجود ندارد و خب خانم گلباز، ما سهم شما را در این قضیه جدی میدانیم. (خنده)
گلباز: روزگار، دنیا و کائنات با من یار بوده و توانستند این اتفاق خوشایند را در زندگی من ایجاد کنند. این حس در وجود من شکل گرفته و در نتیجه، میتوانم آن را به شکلی به ایشان منتقل کنم که روی آثارش تأثیر بگذارد و بازتاب بیرونیاش همین شود که به قول شما «تار و پود» سبکبال است. به واسطهی صحبتی که خود ایشان کردند، با شروع زندگیمان، راحتتر توانستند با ساختار این اثر ارتباط برقرار کنند. در این میان، من نقش همسر بودن را ایفا و تلاش میکردم آرامشی که ایشان به عنوان یک آهنگساز نیاز دارند، در خانه شکل بگیرد. «حمید» خیلی وقتها در اتاق را بسته بود؛ چون من داشتم پایین ساز میزدم و صدایش مزاحمش میشد! (خنده) به همین خاطر، حتی زمانی که کار مهمی داشتم، بههیچعنوان مزاحمش نمیشدم. گاهی یکربع پشت در اتاق ایستاده بودم تا وقتش برسد و موضوعی را به او بگویم. خب شاید اینها کارهایی باشد که هر کسی انجام دهد؛ اما من دقت بسیاری میکردم تا این آرامش برای او شکل بگیرد.
متبسم: همینطور که سمیرا اشاره کرد، لحظه به لحظهی به وجود آمدن «تار و پود»، پیوند مستقیم با زندگی روزمرهی ما دارد. اشتراک و تفاهمی که در زندگی ما هست، تأثیر خودش را روی این اثر گذاشته است. ما در هر گامی که برمیداریم، هارمونیای وجود دارد که به اثر منتقل شده است. زمان نوشتن «تار و پود» هر ملودیای که ساختم، با ذوق سمیرا را صدا کردم تا بیاید و آن را گوش کند و عکسالعمل آن را در صورتش ببینم. باید تأیید او را میگرفتم و اگر موردی بود که زیاد لذت نمیبرد، تغییرش میدادم و بعد متوجه میشدم که تا چه اندازه این تغییر بهجا بوده و به قدرت کار اضافه کرده است. گاهی وقتها حتی چیزی نمیگفت اما متوجه میشدم که زیاد خوشش نیامده است. دلم میخواست لحظه به لحظهی اثر ناب باشد؛ آنقدر که قابل هدیه دادن به سمیرا باشد.
در کار قبلی، ملودیای روی شعر فروغ میساختم که در آن گفته بود: «بیش از اینت گر که در خود داشتم/ هر کسی را «تو» نمیانگاشتم». آن را برای سمیرا خواندم و گفت: «این، آن تویی نیست که باید بگویی.» تغییر دادم و همین باعث شد که قطعه به شکلی در آید که به عقیدهی خودم، زیباترین بخش این تصنیف است. زمانی که نوشتن «تار و پود» تمام شد و آخرین نتها را مینوشتم و به قول موزیسینها آن «دولاخط» پایانی را میزدم، سمیرا در پایین خانهمان، مشغول تمرین بود و من در گروه تلگرامی نوازندههای تار و پود نوشتم: «برای همسرم که با ساز مهرش این نغمه را در گوش من زمزمه کرد.» آنجا «سمیرا» مطلع شد که این اثر تمام شده است. ما از آغاز تا پایان، لحظه به لحظه و گامبهگام و دستدردست پیش رفتیم تا اثر شکل گیرد.
شما از «عشق» میگویید. چیزی که حلقهی گمشده در زندگی امروز است. فکر میکنم سِحر این اثر، عشق است. چون عشق نهتنها یک اثر موسیقایی را بلکه میتواند هر چیزی را در دنیا بهتر کند. پزشک و کارمند عاشق، حتماً پزشک و کارمند بهتری هستند.
متبسم: قطعاً. برای پزشک خوب و کارمند خوب و انسان خوب بودن نیاز به عشق است. شما هر چه را که دوست ندارید، دیگر به آن اهمیت نمیدهید؛ اگر حتی یک چیز مادی مثل ماشینتان باشد. دوست داشتنِ سادهترین و کوچکترین پدیدهها است که ما را به ادامهی این زندگی ترغیب میکند. از آن لحظهای که عشق در دل ما میمیرد، علاقهای به ادامهی زندگی هم نداریم. انسانهایی که شعلهی عشق همیشه در دلشان فروزان است، کسانی هستند که با شناسنامهشان زندگی نمیکنند. اگر بدانند پنج روز دیگر زندهاند، در آن پنج روز با تمام وجودشان زندگی میکنند. بسیاری از بزرگان ما -که هیچچیز برای پیوند خودشان با دنیا پیدا نکردند- فرجامشان به خودکشی رسید. پیوند صحیح ما با جهان اطراف به «عشق» وابسته است و از آن جایی که جامعهی ما یکجانبه به سمت مادیات و بستن بار میرود، این حلقه را فراموش کرده است. اینجا همه تنها میخواهند پول درآورند و در یک جای دیگر دنیا (اروپا، امریکا یا هر جای دیگر) برای خودشان پایگاهی درست کنند تا به محض اینکه اینجا را به شکل کامل داغان کردند، بروند و آنجا زندگی کنند!
ما هنوز به این درک نرسیدهایم که کم مصرف کنیم؛ کم آشغال تولید کنیم؛ کم طبیعت را خراب کنیم؛ هر کسی فقط میخواهد بار خودش را ببندد. نتیجهی چنین جامعهای این میشود که عشق هر روز ضعیفتر و کمنورتر شود. همین باعث میشود که دیگر به اطرافمان فکر نکنیم و فقط به چهاردیواری خودمان اهمیت دهیم. ما آدمهایی میبینیم که خانهشان بسیار تمیز است؛ اما آشغالشان را در خیابان میریزند! چون دنیای او همان خانهاش است. اطرافش را دوست ندارد. وطنش را دوست ندارد و این قطع ارتباط با فضای اطراف، جهانی تهی از عشق شکل داده است. برای همین است که پرداختن به مقولهی عشق بسیار اهمیت دارد و مهم است که اهالی هنر -غیر از دردهای جامعه- درمان این دردها را مطرح کنند و یکی از آنها پرداختن به مقولهی عشق است.
پس به نظر شما عشق باعث پیوند صحیح انسان با اطرافش میشود. خانم گلباز! از نظر شما عشق چه معنایی دارد؟
گلباز: من همیشه فکر میکردم عشق افسانه است و در جامعهی کنونی، دیگر نه معنا دارد و نه امکان پیدایش. نمیتوانم ادعا کنم که به کمال عشق پی بردهام؛ چون من هم انسان هستم و حتماً خطاها و کمبودهایی دارم که متوجهش نیستم و شاید جاهایی از مسیر خارج میشوم؛ اما چیزی که روی آن ادعای بسیار دارم، این است که سعی میکنم «عشق» را بفهمم و به شکل درستی با آن برخورد کنم. «عشق» در ذهن من توسط «حمید» شکل گرفت. اگر خاطرش مانده باشد، من همیشه این ماجرا را انکار میکردم! اما او این تعریف را برای من زنده کرد و چیزهایی را به من نشان داد که تجربهاش نکرده بودم و متأسفانه خیلیها هم تجربه نکردهاند.
من خوشحال و بیش از آن، شاکرم که کنار کسی قرار گرفتهام که نهتنها «عشق» را درک میکنم و از آن لذت میبرم که میتوانم آن را به دیگران نیز توضیح دهم. در مدتی که ما با هم زندگی کردهایم، تأثیر آن را در زندگی دیگران هم مشاهده میکنم. ما هر جا هستیم، میگویند رابطهی شما شکل عجیبی دارد. این حرف برای ما یعنی اینکه رابطه درست شکل گرفته است. شاید یکسری حرفهای ما شعاری به نظر بیاید، ولی واقعیت همین است. «یار» من این را تجربه کرده که امکان ندارد زمانی که ناراحت هستم، کلمهی محبتآمیزی به زبان بیاورم. بههرحال «عشق» واقعیت و موهبتی است که نصیب من شده است.
عشق را چهطور تعریف میکنید؟ درست است که سالها است شاعران و فلاسفه و عرفای بسیاری تلاش کرده و به معنای مشخصی از آن نرسیدهاند؛ اما عشق برای شما چگونه است؟
گلباز: احساسی که من با «عشق» درک میکنم، این است که به وسیلهی آن بهتر میشود زندگی کرد و به دیگران زندگی بخشید. من با عشق، دنیا را بهتر میبینم و انسان بهتری میشوم. میتوانم با دوستانم بهتر صحبت کنم. با کسی که میخواهد من را عصبانی کند، راحتتر مواجه شوم. شاید ابتدا با وجود یار تعریف شود اما بازتاب آن به جهان اطراف میرسد. من بهتر شدن انسان را با عشق تعریف میکنم.
متبسم: انسان عاشق، برخوردش نسبت به همهچیز متفاوت میشود. شما وقتی عاشق هستید، دیگر در این جهان مصرفکنندهی صرف نیستید و این موضوع را درک میکنید که زندگیتان بین بودن و نبودن معنی پیدا میکند. ما در یک زمان بسیار کوتاه از این دنیا استفاده میکنیم و بنابراین، نمیتوانیم هر طور بخواهیم با این کرهی خاکی برخورد کنیم. انسان عاشق حتی نظرش نسبت به مرگ هم تغییر میکند و به عنوان یک آرامش ابدی آن را میپذیرد.
در جامعهای که همه پنهانکار و محافظهکار هستند، از عشق گفتن، از عاشق بودن حرف زدن، عجیب است و بسیار قابل احترام.
متبسم: طی قرنها این فرهنگ به ما منتقل شده که بیپروا نباشیم و این مسأله در ادبیات و هنر ما نیز متبلور است؛ حتی در اشعار حافظ و مولانا. با این وجود، من در رابطه با همسرم، احساساتم را -تا جایی که میتواند عمومی شود- بروز میدهم. از این مسأله هم بسیار راضی هستم؛ بهخصوص اینکه تأثیر آن را در دیگران مشاهده میکنم. برای مثال، در خانوادهمان کسان دیگری که دست و پایشان برای بروز احساسات بسته بود، با خودشان فکر میکنند میتوانند برخوردهایی از این دست انجام دهند. امیدوارم که ما در بیان عشق و احساسات مثبت خساست نکنیم، چون نسلهای بعدی هم این مسأله را یاد نمیگیرند.
گلباز: همانطور که «حمید» اشاره کرد، هنر ما نیز به نوعی درگیر این ماجرا شده و تنها از دردها میگوید. ما گاهی که با هم سینما میرویم، به من میگوید: «سینمای ایران غیر از درد چیز دیگری ندارد؟» محتوای کلی تمام داستان این است که جامعهی ما دردمند است! گاهی که ما در پستهای اینستاگرام از هنر یا برگزاری یک کنسرت میگوییم، برخی مینویسند: «جامعه درگیر فلان مشکل یا مسأله است و شما به کنسرت فکر میکنید؟» این برای من خیلی تعجبآور است. زندگی مجموعهای از اتفاقات خوب و بد است و هنر مهمترین مسکن این حیات. من هم موافقم که در برههای، یک هنرمند و یک موزیسین باید همراه جامعهاش شود تا جو را آرام کند؛ اما نمیدانم چرا اینجا همه دوست دارند از درد بگوییم تا اینکه احساس خوب و شادیهایمان را به دیگران نشان دهیم! خیلیها هم با خودشان فکر میکنند که باید خوشبختیهایمان را برای خودمان نگاه داریم و به کسی نشان ندهیم. چرا نباید از خوشحالی دیگران خوشحال شویم؟ حتی تظاهر به خوشبختی هم خوشبختی میآورد. لبخند را حتی تصنعی تجربه کنیم تا شاید با واقعیت همراه شود.
فکر میکنید انتشار «تار و پود» میتواند سرآغازی برای انتشار آثار عاشقانهی دیگری باشد؟
گلباز: باید بگذاریم این اثر شنیده شود تا ببینیم آیا در آثار دیگران میتواند تأثیرگذار باشد یا نه. اما فکر میکنم میتواند باشد.
«عشق» هم مسری است؛ همانطور که جامعه نشان داده بخل و کینه انگار مسری بوده است؟
گلباز: حتماً به شرط آنکه از دل باشد تا به دل بنشیند. اگر این اتفاق رخ دهد، میتواند مسری باشد. لااقل در اطرافیان ما تأثیرگذار بوده است؛ همانطور که رفتار بد مسری است، رفتار خوب هم میتواند این خصوصیت را داشته باشد.
متبسم: آب در زمینی که سیراب است، در سطح میماند و فرو نمیرود. در کویر است که تا قطرهی آخر جذب میشود. جامعهی ما مثل کویر تشنهی عشق است و در شرایط کنونی، تنها عشق است که میتواند این جامعه را نجات دهد. اگر مردم خودشان تلاش نکنند، از این جامعه چیز دیگری نمیماند. باید یک تحول بزرگ اجتماعی شکل گیرد تا به طبیعت بال و پر دهیم، به این زمین، به این خاک. باید عاشق این وطن بود تا مراقب آن باشیم. باید این شهر خاکگرفته و دودزده را نجات داد و عشق تنها محرک است.
آقای متبسم! ما به آثار موسیقایی که نگاه میکنیم، انگار در قطعات گذشته یک حس و حالی وجود داشته که امروز دیگر نیست. ممکن است موسیقی ندانیم؛ اما همهمان از صدای نی کسایی مشعوف میشویم. این اتفاق حالا کمتر رخ میدهد. انگار خود هنرمندان در گذشته حس خوبی داشتهاند که در آثارشان متبلور میشد. حالا چه اتفاقی افتاده؟ موزیسین عاشق کم داریم؟
متبسم: فقط این مسأله نیست، مخاطب هم تغییر کرده است. شنونده دیگر جستوجوگر نیست. الان روش شنیدن موسیقی تغییر کرده و اغلب مردم -حتی موزیسینها- سیستم صوتی مناسب در خانهشان ندارند و با لپ تاپ موسیقی گوش میکنند که حیرتانگیز است! آدمها موسیقی را جدی نمیگیرند. بعضیها از «سیمرغ» با من حرف میزنند، میگویم اصلاً این اثر را شنیدهاید؟ پاسخشان این است که چند قسمتش را در یوتیوب دیدهاند! بدتر از این وجود ندارد که حتی اثر را گوش نکردهاند و دربارهی آن قضاوت هم میکنند. اینکه بگوییم مشکل تنها از موزیسینها است، بیانصافی است؛ چون همین وضعیت سبب میشود که آهنگسازان عاشق هم به وجود نیایند. در گذشته، مردم مشتاقانه تار لطفی یا نی کسایی را گوش میکردند؛ اما الان برایشان مهم نیست. دنبال چیزهای دیگری هستند و بنابراین اگر آدمی مثل لطفی هم بخواهد شکل گیرد، در ابتدای امر نفسش در سینه حبس میشود. این یک بدهوبستان است که باید میان خالق و مخاطب وجود داشته باشد. یک هنرمند نیاز دارد که بازتاب اثری که میسازد را در جامعه مشاهده کند. چهقدر برای خودش به تنهایی ساز بزند؟!
اما من نوک انتقاد را همچنان به سمت اهالی موسیقی میگیرم. شما به «چاووش» نگاه کنید و حس و حالی که بین نوازندهها وجود داشت. شما با هم زندگی میکردید. کار میکردید، غذا میخورید و طبیعی است که این حس در اثر هم متبلور باشد. الان همهچیز در یک قرارداد مالی خلاصه میشود. چهقدر داده میشود و چه زمانی باید در استودیو حاضر بود که یک قطعه را نواخت، حتی بیاینکه آدمها همدیگر را ببینند! خب این در اثر تأثیر خودش را میگذارد. من مناسبات حرفهای را میفهمم. میدانم که اتفاقاً سطح حرفهای نوازندگان ارتقا پیدا کرده؛ اما «هنر» را مگر میشود با این نگاه خشک پی گرفت؟
متبسم: من این مسأله را نفی نمیکنم. ارتباط بین موزیسینها دیگر مانند گذشته صمیمانه نیست و از سوی دیگر، مخاطبان هم تشویقکننده موزیسین نیستند. ما وقتی «بوی نوروز» را روی صحنه بردیم، عکسالعمل مخاطبان برای من آهنگساز جوان، بهترین تشویق بود. امروز هم هستند کسانی که برای موسیقی زحمت میکشند و آثار بسیار خوبی خلق میکنند. منتها جامعه آن پاسخی که باید را به آنها نمیدهد. موسیقی را جدی نمیگیرد، حتی گوش هم نمیکند و اظهارنظرهای تخصصی هم انجام میدهد! ضمن اینکه تمام جامعهی ما مادی شده و این مسأله تأثیرش را در موسیقی نیز گذاشته است. البته وقتی شما از گذشته حرف میزنید، خواهناخواه درگیر نوستالژی هم هستید. خیلی از مخاطبان در شبکههای اجتماعی به من میگویند اثری مثل «بوی نوروز» بسازید؛ در حالی که شاید اصلاً این اثر را نشنیده باشند.
گلباز: به نظر من مشکل بسیار ریشهایتر از اینها است. مهمترین مشکل موسیقی امروز ما، نداشتن رسانه است. در تلویزیون هنوز ساز را نشان نمیدهند، خوانندگان و نوازندگان خانم مطرح نمیشوند و… خب این مسأله تأثیر خودش را میگذارد؛ خیلی جدیتر از آنچه فکر کنید. ضمن اینکه به این نکته باید توجه کرد که اگر آن زمان «عارف» و «شیدا» تا این اندازه تأثیرگذار بودند، به خاطر این بود که تنها این دو گروه فعالیت میکردند. ما الان آنقدر موزیسین و مدعی موسیقی داریم که کسی فرصت گوش دادن به آثارشان را ندارد! آن زمان همه تشنهی موسیقی بودند و هر اثر را با جان و دل گوش میکردند. الان حتی موزیسینها هم آثار یکدیگر را گوش نمیکنند! آهنگسازان آثار خوب تولید میکنند؛ اما گوشهای شنوا نیست. هر کدام از ما چند بار آثار دیگران را گوش کردهایم؟ اصلاً با غرض گوش میدهیم یا بیغرض؟! چرا از جامعهی موسیقی ما حمایتی نمیشود؟ چرا رسانهی ملی با ما به این شکل رفتار میکند؟ ما هم حتی دلهایمان با هم صاف نیست. فارغ از اینکه تلویزیون و رادیو و دولت چه کرد، ما خودمان چه کردیم؟
متبسم: وقتی شنونده بدون آنکه اثر را شنیده باشد، دربارهی آن اظهار نظر میکند، یعنی از قبل تکلیفش روشن است. به همین خاطر است که موزیسینی مثل من با سلایق خودش تنها است و در جمع کوچکتری قرار میگیرد. خیلیها به من میگویند چرا دیگر اثری شبیه «بامداد» نمیسازی. من اگر این کار را انجام دهم، قطعاً آهنگساز پیشرویی نیستم. هر اثر یک بار ساخته میشود. «بتهوون» سمفونی پنجم و ششم را ساخت و بعد از آن سمفونی نهم را. هنرمند نمیتواند در جایی متوقف شود. باید نگاهش به جلو باشد. من مدتی قبل میخواستم «ونوشه» را از کاغذ به کامپیوتر منتقل و بهنگاری کنم. با اینکه خیلی جلوی خودم را گرفتم، باز 20 درصد این اثر را تغییر دادم؛ چون میدیدم که بعضی جاها اشتباه کردهام. دیگر آن صدادهی را دوست ندارم و جهانبینیام متفاوت شده است.
خانم گلباز! میشود به نوازندگی مثل یک شغل نگاه کرد؟
گلباز: خب بله؛ اما حتماً باید عشق به این کار وجد داشته باشد. نوازندگی شغل دشواری است. مگر چهقدر آهنگ در کشور ما تولید میشود که جوابگوی این تعداد نوازنده باشد؟ شاید باید در کنار آن تدریس هم کرد. بههرحال باید عشق به این کار باشد تا کار مستمر انجام شود.
خب برسیم به دستان. کنسرتهایتان با آقای ناظری به خوبی برگزار شد؟
متبسم: بله، 6 کنسرت بسیار خوب برگزار شد.
نوازندهی جدید به گروه اضافه خواهد شد؟
متبسم: تنها در صورت نیاز. ما ماهیت این گروه را چندان دستخوش تغییر نخواهیم کرد.
و اجرایتان در ایران چه زمانی اتفاق میافتد؟
متبسم: تا زمانی که برنامهریزیهای درستی در این زمینه انجام شود، نمیتوانم قولی دهم. البته برنامههایی برای اجرای موسیقی سازی داریم اما در این سالها «دستان» دیگر مثل گذشته فعال نیست و ما هر کدام فعالیتهای شخصیمان را داریم و همین مسأله، برنامهریزی برای اجراهای این گروه را با دشواریهایی همراه میکند. اما امیدوارم که هر چه زودتر این اتفاق رخ دهد.
منبع:موسیقی ما
Download new Track Hoorosh Band
دیدار با مخاطبان در سالن شهید آوینی بندرعباس
گراتومیک – کنسرت گروه هوروش بند شنبه 7 بهمن ماه در دو نوبت 18:30 و 21:30 در سالن شهید آوینی بندرعباس برگزار شد.
در این کنسرت گروه هوروش بند در بندرعباس قطعات قبلا منتشر شده و جدید این گروه برای طرفداران اجرا کرد.
“مسعود جهانی” یکی از تنظیم کننده های جوان موسیقی است که طی چند سال اخیر با خوانندگان مختلفی همکاری موفقی انجام داده است. او به نوعی عضو اصلی یا سرپرست هوروش بند است.
مهدی دارابی در روز ۱۸ خرداد سال ۱۳۹۲ سه قطعه “ازت خاطره دارم”، “به من سر بزن” و “تو حالت ناخوشه” را به صورت همزمان منتشر کرد و این آثار اولین تجربه جدی او در عرصه موسیقی بود.
سال گذشته مسعود جهانی به همراه مهدی دارابی گروه هوروش بند را تشکیل می دهند.
مهدی دارابی پیش از فعالیت در قالب این گروه به همراه مسعود جهانی سابقه خوانندگی داشت و هوروش اولین تجربه او در این زمینه محسوب نمی شد.
Download new Track Music and Art
کنسرت گروه آلمانی «شیلر» برای سه شب دیگر تمدید شد
کنسرت گروه موسیقی شیلر که برای نخستین بار قرار است در ایران برگزار شود، پس از استقبال بینظیر مخاطبان موسیقی برای سه شب دیگر تمدید شد.
بلیتفروشی کنسرت گروه موسیقی شیلر با حضور کریستوفر ون دیلن اواخر هفته گذشته آغاز و تمامی بلیتهای این اجرا در مدت کمتر از دو روز به پایان رسید و به دلیل استقبال فراوان مخاطبان از این اجرا، کنسرت شیلر برای سه شب 22، 23 و 24 آذر ماه ساعت 21:30 نیز تمدید شد.
اعضای گروه شیلر قرار است در کنسرت ایران، منتخبی از آثار برترشان را بهصورت اینسترومنتال (بیکلام) به اجرا دربیاورند.
کریستوفر ون دیلن سرپرست گروه موسیقی شیلر، با اعلام برگزاری کنسرت ایران در سایت و صفحه رسمیاش در اینستاگرام، حضورش در ایران برای برگزاری تور کنسرت را تائید کرد و همین امر موجب استقبال شدید مخاطبان ایرانی این گروه موسیقی آلمانی از بلیت فروشی شد.
گفتنی است؛ کنسرت گروه آلمانی شیلر 20، 21، 22، 23 و 24 آذرماه سال جاری در سالن اصلی وزارت کشور برگزار میشود.
Download new Track Morteza Pashaei
او در آذر ۱۳۹۲ به تشخیص پزشکان به سرطان معده مبتلا شد و در ۲۳ آبان ۱۳۹۳ در ۳۰سالگی درگذشت و دیروز سومین سالگرد درگذشت وی است.
به همین مناسبت رضا صادقی و محمد علیزاده خوانندگان پاپ کشورمان با انتشار تصویری از مرحوم پاشایی یاد و خاطره وی را گرامی داشتند
رضا صادقی در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
“روحت شاد پسر بااخلاق و دوست داشتنى ، صداى تو و نگاه صبور تو همیشه کنارمون هست .
صداى صبور ”
محمد علیزاده نوشت:
«سه سال شد و چه زود از اون خاطرات تلخ گذشت سه سال نديدمت و دلم مثل هميشه برات تنگ،تنگ،تنگه رفيق بامعرفت در اغوش خدا خوب بخوابى»
Download new Track
پیانو کلاسیک ایرانی توسط «پویان آزاده» ثبت ملی شد
دهم مرداد ماه در اجرای ماده 12 کنوانسیون بینالمللی حفظ میراث فرهنگی ناملموس، «پیانو کلاسیک ایرانی» و شیوۀ نواختن پیانوی استاد مرتضی محجوبی توسط «پویان آزاده» به ثبت ملی رسید. این شیوه توسط «پویان آزاده» تحقيق، ارائه، اجرا و دفاع شده بود و هماکنون در فهرست آثار ملى در خطر ايران قرار گرفت.
در این برنامه پویان آزاده که از شاگردان جواد معروفی است و در سال 1392 به عنوان نوه هنری مرتضی محجوبی شیوه نت نویسی او را به ثبت ملی رسانده بود و دکترایش را با موضوع «پیانو کلاسیک ایرانی» با درجه عالی از دانشگاه مارتین لوتر آلمان دریافت کرده است، به ویژگی های منحصر بفرد «پیانو کلاسیک ایرانی» پرداخت و در بخشی از برنامه محمد صادق اسحاقی (خواننده) برای بررسی ویژگی های جواب آواز در پیانو کلاسیک ایرانی پیانو پویان آزاده را همراهی کرد.
پس از توضیحات و اجرای پویان آزاده از شیوه های نوازندگی استاد محجوبی و استاد معروفی، مکتب «پیانو کلاسیک ایرانی» و شیوۀ نواختن پیانوی استاد مرتضی محجوبی با اکثریت آرا در فهرست میراث ناملموس ایران به ثبت ملی رسید.در این مراسم خاندان محترم استاد مرتضى خان محجوبى ، استاد بزرگ لشگرى، ژاله محجوبى، بهروز وجدانى، عليرضا مير علينقى، ، مهناز محجوبی و بسیاری دیگر از اساتید حضور داشتند. قابل ذکر است در حاشیه این جلسه از استاد بزرگ لشگری که از همکاران و دوستان استاد مرتضی محجوبی و استاد جواد معروفی بوده نیز تجلیل شد و نام این استاد برجسته موسیقی بهعنوان یکی از حاملان میراثفرهنگی ناملموس ثبت شد.
قرار است طی مراسمی، از احکام ثبت «پیانو کلاسیک ایرانی» رونمایی شده و دهم مرداد ماه روز پيانو کلاسیک ايران در تقويم فرهنگى ایران نام گذاری شود.
Download new Track Hafez Nazeri
ظرف چند روز اخیر سه کنسرت ناظریها در قوچان، حامد همایون در یزد و فریدون آسرایی در کرج بنا به دلایل مختلف لغو شده است به همین مناسبت خانه موسیقی قصد دارد این موضوع را مورد بررسی قرار دهد.
در سایت خانه موسیقی درباره جلسه اضطراری که قرار است در خانه موسیقی به همین منظور تشکیل شود، آمده است: “در پی لغو کنسرتهای متعدد در بخشهای مختلف موسیقی و در شهرهای یزد و قوچان و…و اعمال فشارهای غیرقانونی، هیئت مدیره خانه موسیقی به منظور بررسی وقایع اخیر و در واکنش به این مسائل جلسه اضطراری تشکیل میدهد.
اخیرا یکی از مسئولان ارشاد یزد بهطور رسمی و علنی اعلام کرد که کنسرت یکی از خوانندههای پاپ به علت فشار عدهای مخالف لغو و به تاریخ دیگری موکول شده است؛ همچنین کنسرت شاهنامهخوانی هنرمند پیشکسوت شهرام ناظری در قوچان به علل موهوم لغو و علی رغم داشتن مجوز و هماهنگیهای لازم با اداره ارشاد استان از برگزاری آن ممانعت به عمل آمده است.
بر این اساس و به منظور احقاق حقوق هنرمندان و اعتراض رسمی به برخی بیقانونیها، هیئت مدیره خانه موسیقی تصمیم به برگزاری جلسه اضطراری گرفت.
باتوجه به تعطیلات مرداد ماه خانه موسیقی این تصمیم اتخاذ شده و به زودی بیانیه خانه موسیقی در این زمینه اعلام خواهد شد.”