Download new Track Ali Rahbari
در سالن طلایی براتیسلاوا
گراتومیک – عبدالله مولایی سفیر ایران در اتریش، در سالن طلایی براتیسلاوا به تماشای کنسرت ارکستر فیلارونیک اسلوواکی به رهبری «علی رهبری» مدیر هنری و رهبر پیشین ارکستر سمفونیک تهران نشست.
ارکستر فیلارمونیک اسلوواکی ۹ و ۱۰ اسفند با رهبر و اهنگساز بین المللی ایرانی خود در سالن طلایی براتیسلاوا به روی صحنه رفت و، آثاری از هنرمندان بزرگ موسیقی کلاسیک نظیر خاچاطوریان و چایکفوسکی را اجرا کرد. «عبدالله مولایی سفیر ایران در اتریش و هیات همراه مهمانان ویژه علی رهبری این کنسرت بودند.
این کنسرت در سی و نهمین فصل هنری همکاری علی رهبری با ارکستر اجرا شد.
ارکستر فیلهارمونیک اسلواکی یکی از ارکستر های مطرح اروپا است که در هر فصل هنری از رهبران بزرگ جهان دعوت بعمل میاورد.
اهمیت حضور رهیر پیشین ارکستر سمفونیک تهران بعنوان رهبر ارکستر فیلارمونیک اسلاوکی در این است که در این ارکستر ها دعوت مجدد از رهبر مهمان ارتباط مستقیم با نتیجه کار رهبران در ارتقای کیفیت و موفقیت کنسرت ها دارد و علی رهبری از ۳۹ سال پیش تا کنون در فهرست رهبران مهمان این ارکستر بوده است و برای اولین بار بعنوان رهبر ارکستر غیر بومی موفق شده تا سمت رهبر میهمان دایم را بدست بیاورد.
علی رهبری رهبر اصلی و مدیر هنری سابق ارکستر های سمفونیک شهر های ، بروکسل ، پراگ، مالاگا، زاگرب ،و تهران از نادر رهبران ارکستری است که از ۳۹ سال پیش به ،چک و اسلواکی دعوت شده است و این همکاری تا کنون ادامه داشته است. ابن رهبر ایرانی نخست در پراگ با ارکستر فیلهارمونیک چک و سپس در براتیسلاوا با ارکستر فیلهارمونیک اسلوواکی همکاری کرده است.
این ارکسترها از علی رهبری برای حضور در تور ها و فسبیوالهای بین المللی در کشور های اروپایی از جمله ،در اتریش، المان، سوییس، لهستان، بلژیک، ابتالیا ، اسپانیا دعوت کرده اند.
حاصل فعالیت این هنرمند ایرانی در این کشورها ضبط اثار اپرایی و کرالی از جمله، اپراهای کارمن اثر «بیزه»، روزالکا اثر دوژاک، توسکا ، باتر فلای ، لایوهم، ، خواهر انجلیکا، جانی اسکیکی، ایل تابارو، توراندوخت، اثر «پوچینی» تراویاتا، ریگولتو، قدرت سرنوشت ، دونکارلوس ، اثر «وردی»، کاوالریا روستیکانا اثر «پالیاچی»، و اثاری کرالی چون ، رکویم های «وردی»، ،«دونیزتی» ، «دوژاک» و « برامس»، کارمینا بورانا و تریونفو دی افروزیایس از« کارل اورف» و ضبط چندین اثر اهنگسازان معاصر بوده است.
مدال دوژاک یکی از معتبر ترین نشان های هنری توسط دولت وقت کشور چک و اسلواکی در سال ۱۹۸۵ به علی رهبری اعطا شده است.
Download new Track Ali Rahbari
علی رهبری آهنگساز و رهبر ارکستر در نامهای خطاب به وزیر ارشاد، مهمترین مشکلات عرصه موسیقی ایران را یادآور شد.
گراتومیک – علی رهبری در نامه خود خطاب به سیدعباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از وضعیت موسیقی در ایران انتقاد و راهکارهایی را ارائه کرده است.
متن نامه علی رهبری را خطاب به وزیر ارشاد می خوانید:
جناب آقای سید عباس صالحی وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران
با سلام و احترام
مدتی بود که میخواستم در طی نامه ای مطالبی را که موسیقی امروز ایران با آن دست به گریبان است خدمت شما عزیز بزرگوار عرض کنم.
اما با توجه به اینکه سی و چهارمین جشنواره موسیقی فجر در پیش رو بود بخاطر دوری از هر نوع شائبه و ایجاد سوتفاهمات احتمالی و اینکه اصلا مایل نبودم انتشار نامه من قبل از برگزاری جشنواره موسیقی فجر حمل بر جو سازی شده و متهم به قضاوت های عجولانه شوم بهتر دیدم تا پایان جشنواره موسیقی فجر صبر کنم.
جناب آقای وزیر، مدتی بود که نگران اخبار منتشره درباره استعفای شما بودیم و امروز خوشحالم که چنین شایعه ای صحت نداشته و حضرتعالی را در مسند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می بینم. به دور از هرگونه تعارفات معمول از صمیم قلب عرض می کنم که امید ما برای حل مشکلات عدیده در زمینه موسیقی ایران، فقط شما هستید.
جناب اقای صالحی من بعنوان یک متخصص موسیقی با 45 سال سابقه فعالیت مستمر و بین المللی مشکلات عدیده ای را در وزارت ارشاد می بینم. که این مشکلات عدیده را می توان در سه سرفصل کلی جمع بندی کرد. این سه سر فصل عبارتند از
1- جشنواره موسیقی فجر
2- بنیاد رودکی
3- اعطای مجوّز به قطعات موسیقی
در حقیقت این ها مشکلات تازه ای نیستند و طبیعتا سال ها پیش باید به آنها پرداخته میشد و بدون هیج تعارف و ملاحظه ای باید بگویم که این مشکلات تاکنون صدمات جبران ناپذیری به چهره و آبروی وزارت ارشاد وارد کرده اند و بی هیچ شک و شبهه های این مشکلات بدون اقدام مستقیم حضرتعالی قابل حل نخواهند بود.
سوتفاهمی که اصل شد
– واژه «جشنواره» ترجمه فارسی واژه یونانی« فستیوال» است و مفهوم و الزامات خود را دارد که یکی از آن ها خلاقیت و نوآوری هنری و همچنین برخوردار از اصل رقابت برای کسب رتبه های برتر هنری است.
اما ظاهراً بخش موسیقی وزارت ارشاد فستیوال را با جشن اشتباه گرفته اند. جشنواره موسیقی فجر ترکیبی است از همه ژانرهای موسیقی نظیر سنتی، پاپ، کلاسیک و سمفونیک که با فشردگی زمانی هرچه تمام تر، در یک هفته اجرا میشود. متاسفانه اجراهای این جشنواره به هیچ عنوان قابل مقایسه با یکدیگر نیستند تا بتوان بهترین آن ها را انتخاب کرد.
– متاسفانه تلقی ما از آنچه قرار است مهم ترین فستیوال موسیقی کشور باشد کوچکترین ارتباطی به آنچه که دنیا از جشنواره و فستیوال انتظار دارد و آن را معنی کرده، ندارد.
کافی است در همان ایام جشن های پیروزی انقلاب نیم نگاهی به جشنواره فیلم فجرداشته باشیم در این جشنواره فیلم های مختلف اکران شده و با معیارهای مختلف بهترین ها برگزیده میشوند.
اما در جشنواره موسیقی فجر آنقدر برنامه ها فشرده و همزمان و ناهمگون تنظیم شده بود که امکان دنبال کردن برنامه های هواداران موسیقی در این ماراتون سنگین و هرج ومرج بینظیراز آنها سلب شد و به همین خاطربرخی از اجراها کاملا مهجور ماند.
شما قطعا به نقش رسانه ها در پیشبرد اهداف این جشنواره واقفید. آیا براستی خبرنگاران قادر بودند تا تمام این برنامه ها را ببینند؟ یا مجبور به انتخاب برنامه ها بودند؟
با توجه به این مشکلات که تنها به ذکر چند مورد آن اکتفا کردم، این سوال مطرح می شود که چرا نباید مانند بسیاری از کشورها، یک ما ه شاید هم بیشتر برای این رویداد زمان در نظر گرفته شود.
– آقای وزیر شما حتما بهتر از هر کسی می دانید که نیازی به مخلوط کردن سبک های مختلف موسیقی در یک برنامه زمانبندی محدود نیست.
اعتبار فستیوال ها به حضور بزرگان است
موسیقی سنتی ایرانی با سابقه تاریخی خود و استادان مسلّم خود ارزش و بزرگی خاص خود را دارد.
ای کاش به هر قیمتی که شده نظرمثبت بزرگان موسیقی سنتی و عاشقان هنر این کشور همچون «حسین علیزاده»، «کیهان کلهر»، «داریوش طلائی» و ده ها استاد دیگر برای حضور در این جشنواره بزرگ در عرصه موسیقی سنتی ایران و ارکستر سازهای ایرانی جلب میشد.اقای وزیر ما در موسیقی پاپ هم بزرگان کمی نداریم اما آیا بهتر نبود که مانند همه دنیا موسیقی پاپ ایران هم جشنواره خودش را به صورت مستقل داشته باشند؟
به این ترتیب موسیقی سمفونیک، آنسامبل های ارکسترهای ایرانی و غربی ایرانی و کلاسیک غربی هم قادر بودند مدیران هنری و جشنواره های مستقل خود را داشته باشند تا شاهد این حجم وسیع از ناهمانگی و اعتشاش نباشیم.
متاسفانه مسئولین جشنواره موسیقی فجر همواره از استقبال و اقبال مردم از جشنواره صحبت میکنند. این امر بسیار واضح و قابل درک است. این ها برنامه هائی هستند که مردم در تمام سال با آن ها تماس دارند و از آن ها استقبال میکنند و موضوع استقبال مردم هیچ ربطی به مدیران جشنواره ندارند.
اما سؤال این جاست که بارِ نوآوری و خلاقیت جشنواره کجا رفته است. آیا نباید در این رویداد از برنامه های دستچین شده و نو استقاه شود. این هجم از برنامه های تکراری چه دلیلی دارد؟
آقای وزیر، باید بپذیریم که جشنواره ای که گذشت حتی سطحی پایین تر از برنامه های سالیانه خود ایران داشت.
جناب آقای وزیربهتر نیست از بَه بَه و چَه چَه گفتن ها دست برداریم؟ در 13 سال گذشته همواره از مسؤلین شنیده ام که ما در حال پیشرفت هستیم. اگر این بَه بَه و چَه چَه ها حقیقت داشته اند، پس اکنون میبایست این جشنواره از جایگاه بالاتری برخوردار می بود.
بیراهه های بنیاد رودکی
– اقای وزیر سال ها پیش، گروهی آگاهانه و یا ناخودآگاه، دست بدست هم دادند و با تاسیس بنیاد فرهنگی و هنری رودکی راه غلطی پیش پای وزرای فرهنگ و ارشاد گذاشتند که متاسفانه تمامی وزرای محترم این وزارتخانه، این مسیر را طی کردند.
مسیری که منجر به بهروزی عده ای انگشت شمار و سیه روزی موسیقی دان های جوان و خیرخواه این کشور شد.در این سال ها فعالیت های موسیقیائی بنیاد رودکی به کجراهه رفت و اساس بر غیر حرفه ای کار کردن و ناعادلانه رفتار کردن و هدر دادن بودجه کلان توسط این تشکیلات نهاده شد.
بنیاد رودکی سال هاست که موسیقیدان ها، نوازندگان و آهنگسازان، بویژه قشر جوان آن ها را مورد تبعیض آشکار قرار میدهد و آن ها را دستکم میگیرد. سطح موسیقی عرضه شده و حمایت شده از طرف بنیاد رودکی، حتی با سطح هنرمندان داخل ایران هم مطابقت ندارد و بمراتب پائین تر است. آیا تا کنون این اختلاف سطح که ناشی از بی تد بیری مدیراین تشکیلات بوده، مورد بررسی قرار گرفته است؟
مدیر عامل بنیاد رودکی بالاترین شخص و مقام تصمیم گیری در مورد موسیقی مملکت است. شاید در ابتدا این امر بنظر نیاید و شاید هم باورکردنی نباشد، اما بوضوح میگویم که این امر حقیقت دارد.
ایشان نه تنها در داخل مملکت، بلکه در خارج از مملکت نیز تماس های مستقیمی دارند و در جلساتی شرکت میکنند که در حالت عادی نیاز به دارا بودن بالاترین اطلاعات در سطح فرهنگی بین المللی است.
آقای وزیر آیا اطمینان دارید که ایشان واقعاً شایستگی این شغل را دارد؟ آیا اطمینان دارید او با این قدرتی که دارد مدبّر ترین مدیر هنری این کشور است؟آقای وزیر در اغلب کشور های جهان برای تصدی چنین سمت هایی فراخوان بین المللی میدهند. آیا ما در ایران امروز و در قرن بیست و یکم افرادی در این سطح نداریم؟
اقای وزیر باید بپذیریم که اغلب فعالیت های موسیقیایی بنیاد رودکی باید مورد تجدید نظر قرار گیرند.
– یکی دیگر از فعالیت های خلاف عرف و چشمگیر بنیاد فرهنگی و هنری رودکی اجاره دادن سالن هایی است که در اختیاردارد؛ به سبک دفتر معاملات ملکی. در هیچ کشور مترقی دنیا یک بنیاد فرهنگی و هنری که از بودجه دولت تغذیه میشود و تعداد فراوانی از کارمندان رادر استخدام خود دارد، بصورت آماتور به یک بنگاه معاملات ملکی ناکارآمد، تنزل مقام پیدا نمیکند. این بنگاه معاملات ملکی ای خودکفا نیست و دائماً دست کمک بسوی دولت دراز میکند.
ایا قبول ندارید یک موسسه حرفه ای خصوصی بمراتب بهترقادر بود ضمن مدیریت این سالن در آمدی هم برای حمایت از امور فرهنگی کسب کند.
– اقای وزیر بنیاد فرهنگی و هنری هیچ کشوری همانند یک بنگاه شادمانی، مشغول برگزاری کنسرت، آن هم صرفاً جهت سرگرمی مردم نیست. این کار وظیفه رادیو و صدا و سیما و موسسات خصوصی است. خواننده هائی که برایشان کنسرت برگزار میشودآنقدر محبوب هستند که هرکجا برنامه بگذارند، مردم از آن ها استقبال خواهند کرد. رابطه بنیاد رودکی، با توجه به بودجه ای که از طرف دولت به او تخصیص داده میشود، با موسیقی کشور، مسئله بسیار مهمی است. بعنوان یک متخصص و دوستدار مملکتم، بدون چشمداشت مالی و یا مقامی، باید خدمتتان عرض کنم که حفظ و یا حذف اغلب فعالیت های موسقیائی بنیاد رودکی باتوجه به بودجه ای که در اختیارش قرار میگیرد، بحال مردم فرقی نخواهد داشت.
حرکت لزوما پیشرفت نیست
– متاسفانه ما فقط درجا زدیم. درجا زدن حرکت است اما پیشرفت نیست. فقط باعث خستگی میشود و عده ای را از دور خارج میکند. آیا در این روز های بسیار سخت و فشار طاقت فرسای اقتصادی و فشارهای ناعادلانه دشمنان، سزاوار است که پول این مملکت را صرف امور و فعالیت های بی نتیجه و بی هدف کنیم؟
– با وجود سال ها بی حرکتی و سکون مطلق، همچنیان شاهدیم که عده ای در اطراف وزارتخانه، حتی افراد وارد به امور، به نادرستی و برای حفظ منافع خود، یا سکوت کرده اند و یا برای پسرفت های هم تبریک گفته اند.
– در 20 سال گذشته جندین بار وزرا و معاونین عوض شده اند ولی مهره های اصلی بجای خودشان مانده ودر مشکلات موسیقیایی هیچ تغییری ایجاد نشده است. چشمم آب نمی خورد که این آقایان منادی پیشرفت و تعالی هنر موسیقی باشند. اینان منادی سکونِ مرداب گونه اند. چون نفع کوتاه مدتشان در این است.
– بزرگترین چالش بنیاد رودکی، رشد سریع موسیقی و موسیقیدانها در بعد از انقلاب و همچنین پیشی گرفتن سریع آنان از مسئولین موسیقی وزارت ارشاد بوده است و پر واضح است که شخص جنابعالی مسئول سال ها ریخت و پاش و وظیفه نشناسی و وجود این همه مشکلات اساسی نیستید.
ولی باور من این است که شما میتوانید و این توان را دارید که در زمان نسبتاً کوتاهی، راه و روند بسیار غلطی که در شأن ایران امروز نیست را تغییر دهید.
– امروزه ما صدها ایرانی با فرهنگ، با سواد و آشنا با فرهنگ موسیقی جدّی داریم که میتوانند شغل های مدیریتی را در اختیار داشته باشند. من بعنوان دلسوز فرهنگ ایرانی شخصاً هیچ دلیلی نمی بینم که ایران از کشورهائی مانند ترکیه سال ها عقب تر باشد.
جبران نیازمند بودجه نیست
بودجه کلانی را که بنیاد رودکی در اختیار دارد باید برای بهبود زندگی موسیقیدانها یی صرف کنند که برای پیشرفت فرهنگ مردم فعالیت میکنند نه برای کارهایی نمایشی و سرگرمی که معمولا وظیفه رادیو و تلویزیون است.
چرا باید 2 ارکستر بزرگ نیمه وقت داشت؟ آن هم با دستمزدی که نوازندگان نتوانند با آن زندگی آبرومندی داشته باشند؟
چرا باید حتی دستمزد استادان موسیقی آنقدر پایین باشد که نتوانند یک زندگی معمولی داشته باشند؟
چرا باید وضع بازنشستگی استادان موسیقی آنقدر اسفناک باشد که نتوانند معاششان را بگذرانند؟
وظیفه فراموش شده بنیاد رودکی
مهمترین وظیفه بنیاد رودکی باید صرفاً تلاش در ارتقاء سطح فرهنگی جامعه باشد. جامعه ای که این امر یکی از احتیاجات اساسی آن است. اغلب برنامه های حمایت شده توسط بنیاد رودکی، روی سرگرمی تمرکز دارد وهیچ گونه انگیزه فرهنگی و یا حمایت هنری ندارد. اغلب این برنامه ها هم اصولاً نیازی به حمایت دولت ندارند.
هر ریالی که در بنیاد رودکی خرج میشود باید در راه بالابردن سطح فرهنگ مردم باشد. نه خرج بیحسا ب و سلیقه ای آنهم سلیقه پایین.
بودجه بدون نظارت همان حیف و میل است
در سال 1394 دوازده ماه تمام شاهد بودم که چگونه بودجه این مملکت، بی حساب و بی هدف هدر میرود.
برای مثال در سال 1394 شش هفته تمام برای کمک به آهنگسازان ایرانی و عرضه آثار آنان به بازار بین المللی، بودجه ای بسیار بالا خرج 85 نفر نوازنده، رهبر ارکستر صدابردار و غیره شد تا آثار12 آهنگساز ایرانی در سطحی که موسسه آلمانی «ناکسوس» انها را در سطح بسیاربالایی ارزیابی کرده بود، عرضه شود.
اقای وزیر از سرنوشت این اثار ضبط شده اطلاع دارید؟
این آثار پس از ضبط وآن همه هزینه در بایگانی ماندند و آب از آب تکان نخورد و هیچ اتفاقی نیافتاد.
آقای وزیر این بی رحمی ای که بر آهنگسازان جوان مملکت روا شد جبران پذیر است؟
در این بنیاد، اغلب اوقات، تنها به دلیل حفظ موقعیت های خودشان، به بهانه های مختلف و بی سرو صدا، جلوی رشد و خلاقیت نسل جوان گرفته میشود.
وخامت حال ارکسترهای دولتی
چرا ما باید از کشور ترکیه سالهاعقب تر باشیم؟ چرا بقول اقای چکنواریان ارکستر ما باید 30 سال عقب تر از ارکسترهای استاندارد جهان باشد؟
عقب ماندگی ارکستر های ما از کشور ترکیه بخصوص برای بنده که حدود 25 سال است ارکسترهای ترکیه را رهبری میکنم دردناک است.
ارکستر باصطلاح ملی امروزما همان ارکستر گلهای 50 سال پیش رادیو است که برای سرگرمی روزهای جمعه ظهر برنامه داشت.
– جای این ارکسترو رپرتوارش در وزارت فرهنگ و ارشاد نیست بلکه در صدا و سیما است که آن سازمان هم خودش ارکستری با رهبری بهتر دارد.
– آیا نسل آینده هم باید همچنان به موسیقی گلهای 50 سال پیش ما دل خوش کند؟ مسئول نوآوری جز متولیان و مسئولان هنری ایران کیست؟ آیا نسل آینده در باره چگونگی خلاقیت موسیقیائی دهه های 60 تا 90 نخواهد پرسید؟
متاسفم که باید بگویم و با تکرار خاطرات تلخ با خود بنالم که حدود 50 سال پیش آقای جواد معروفی رهبر ارکستر گلهای رادیو بودند و اقای شهبازیان هم در آن ارکستر نوازنده ویولن بودند. آقای معروفی در خواب هم نمیدیدند که ارکستر وقطعاتشان در وزارت فرهنگ و ارشاد روزی جایی داشته باشد.
– متاسفم بگویم که بزرگانی چون فرهاد مشکات و حشمت سنجری تصور هم نمی کردند که ارکسترسمفونیک روزی با نوازنده هائی بمراتب بهتر، درچنین سطح پائینی برنامه اجرا کنند.
جناب آقای وزیر، خیلی ها این روز ها این مشکلات را میدانند ولی صدایشان به گوش شما و وزرای دیگر نرسیده و نخواهد رسید چون صدایشان قبل از رسیدن به دفتر شما در جای دیگری و توسط اشخاص دیگری خاموش می شود. آقای وزیر، در ایران امروز بعد از انقلاب سطح نوازندگان سازهای ایرانی و غربی چندین و چند برابر بالا تر رفته ولی درمقابل، سطح ارکستر ها به مراتب پا ئین ترو نقصان یافته است. بدانید و آگاه باشید عده ای نمیگذارند شما متوجه پایین بودن سطح ارکستر ها بشوید، عده ای هم به بهانۀ بهبود، دایم بودجه بیشتر میخواهند.
اقای وزیر، درهرکشوری، چنانچه فعالیتی هنری، مفید باشد، انقطاع آن فعالیت، کمبودی در جامعه ایجاد میکند که بلافاصله حس خواهد شد.
باید دید، بود و یا نبود فعالیت های موسیقیائی بنیاد رودکی، چه تغییری در جامعه پدید خواهد آورد. باید امتحان کرد و دید. باید تمام ارتباطات موسیقیائی بنیاد رودکی را زیر سؤال برد و دانه دانه در مورد ماندن ویا حذف آنها تصمیم گرفت. این کار باید حتماً تحت نظارت صاحب نظران بی طرف موسیقی صورت پذیرد.
مشکل حل نشده مجوزها
یکی از چالش ها و در عین حال اشتباهات بزرگ وزارت فرهنک و ارشاد موضوع دادن و یا ندادن مجوز به موسیقیدانان است.
این کار بزرگترین توهین به موسیقی و موسیقیدان است. وزارت فرهنگ و هنر هیچ کشوری وقت وبودجه اش را صرف دادن مجوز به آهنگساز نمیکند. آن هم مجوزهایی که نه تنها منطقی نیستند بلکه هیچگونه اثری در جامعه ندارند. زیرا مردم در منزل، تاکسی و جشن ها، موسیقی دلخواه خود را گوش میدهند چه با مجوز و یا بدون مجوّز.
– فقط یک ممنوعیت به ممنوعیتها ی غیر قابل کنترل دیگر اضافه شده است و وزارت ارشاد، مردم را ناچار به عمل غیر قانونی کرده است. وزارتخانه ای که باید بانی درستکاری و صداقت باشد، این جوانان مشتاق به موسیقی را به کار خلاف قانون میکشاند.
چطور ممکن است یک گروه موزیسین بیایند با سلیقه خودشان به دوستان، دشمنان و یا به یک گروه دیگر اجازه کار بدهند، در چه زمانی موسیقی مرتکب گناهی شده که حالا در مملکت ما باید توسط یک گروه دیگر مجوز بگیرد؟
آهنگ، از تعدادی نت موسیقی تشکیل شده است که با ترتیباتی دنبال هم می آیند. چه کسی میتواند بگوید که این ترتیبات باید بصورت دیگری باشند، وگرنه مجّوز نمیدهیم.
اگر میخواهید لغات و شعر را کنترل کنید مانعی ندارد ولی به موسیقی نباید کاری داشته باشید، چون این سلیقه آهنگساز است و موفقیت آن هم وابسته به اقبال شنونده. بنده اطمینان دارم که روزی بناچار این ممیّزی هم برهم خواهد خورد، بیائیم امروز با کمک جوانان پایه های محکمی برای پیشبرد کار موسیقی بنا سازیم.
شورا ها و مشاورین 20 سال گذشته، از زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی تاکنون، که اغلب از یک گروه خاصی تشکیل شده بودند دیگر کارآمد نیستند و باید برای بازسازی و پیشبرد و ایده های تازه از موسیقیدانهای جوانتر استفاده شود که در ایران امروزفراوان هستند.
اقای وزیر، پایه تغییرات را بر اساس تحرک و پویائی نسل جوان بنا کنید وگرنه هیچ آینده ای نمی توان برای آن متصور بود. امیدوارم حرف های مرا صرفا از روی دلسوزی بدانید و این جملات را جدی بگیرید.
با احترام
علی رهبری
Download new Track Ali Rahbari
رهبر ارکستر و موسیقیدان برجسته بینالمللی
گراتومیک – علی رهبری، رهبر ارکستر و موسیقیدان برجسته بینالمللی عنوان کرد: در دنیا اول برای یک رویداد برنامهریزی میکنند، بعد دنبال آرتیست میگردند؛ اما در ایران اینگونه نیست.
ابتدا باید برای جشنواره برنامهریزی کنند و بعد به دنبال هنرمندان بروند نه اینکه ببینند چه کسی وقتش آزاد است و در جشنواره حاضر میشود.
وی افزود: من از روی تجربه حرف میزنم زیرا در جشنوارههای مهمی مانند وین، مادرید، پراگ و… شرکت کردم اما هنوز متوجه نشدم هدف جشنواره موسیقی فجر چیست. این جشنواره مانند آش شله قلمکاری است که خیلی زحمت آن را میکشند؛ اما آدم احساس میکند هر چه را دم دست بوده داخل آن ریختهاند. من فکر میکنم ما نیاز به یک جشنواره بینالمللی با خط مشخصی داریم.
Download new Track Ali Rahbari
در روزهای ۹ و ۱۰ اسفند ماه
گراتومیک – ارکستر فیلهارمونیک اسلواکی در شهر براتیسلاوا تحت امر رهبر مهمان دائم خود علی رهبری (موسیقیدان و رهبر بین المللی ارکستر)، در روزهای ۹ و ۱۰ اسفند ماه روی صحنه میرود.
رپرتوار اجرایی ارکستر فیلهارمونیک اسلواکی را در این کنسرت، اورتور 1812 وسمفونی شماره 4 اثر (پیوتر ایلیچ چایکفسکی) و کنسرتو پیانو اثر ( آرام ایلیک خاچاطوریان) تشکیل می دهد.
ارکستر فیلهارمونیک اسلواکی را در این کنسرت لاتیسلاو فان سوویتس نوازنده صاحب نام اسلواکی بعنوان سولیست همراهی خواهد کرد.
گفتنی است همکاری علی رهبری در سال ۱۹۸۰ ( ۳۹ سال پیش ) ۲ سال و بعد از دریافت مدال طلای مسابقات جهانی رهبری ارکستر در فرانسه، ( زمانی که دستیاری هربرت فون کارایان با ارکستر فیلهارمونیک برلین را داشت)، با ارکستر مشهور فیلهارمونیک چک در پراگ شروع شد و بلافاصله به ارکستر فیلهارمونیک اسلواکی نیز دعوت شد.
علی رهبری مدیر هنری سابق ارکستر های سمفونیک بروکسل، پراگ، زاگرب، مالاگا و تهران علاوه بر کنسرتهای مهم پراگ و براتیسلاوا تورهای مهمی نیز با این ارکستر ها در کشورهای مختلفی چون اتریش (فستیوالهای ، وین ، بروکنر در لینس، کارینتیش )، آلمان، سوییس، لهستان( فستیوال مالر) ، بلژیک ( فستیوال فلاندر )، ایتالیا ( فستیوال برگامو برشا ) و اسپانیا ( فستیوال مادرید) داشته است و اپراهایی چون، کارمن( اثر ژرژ بیزه)، توسکا، جانی اسکیکی، ایل تابارو،خواهر انجلیکا کاوالریاروستیکانا(اثر جیاکومو پوچینی)، لاتراویاتا ، ریگولتو ( اثر جوزپه وردی) و چند اثر دیگر را نیز با ارکستر فیلهارمونیک رادیو اسلواکی ضبط کرده است.
وزارت فرهنگ جمهوری چک به پاس خدمات ارزنده مایسترو علی رهبری بنا به تفاضای ارکستر فیلهارمونیک چک در سال 1985مدال دوژاک را به علی رهبری اهدا کرده اند.
مدال دورژاک مدالی است که توسط وزارت فرهنگ جمهوری چک به هنرمندانی اهدا میشود که آثار آنتونین لئوپولد دورژاک (آهنگساز و موسیقیدان قرن نوزدهم چک) را در بالاترین سطح اجرا کنند. این مدال با دقت و وسواس بسیار زیادی و پس از تایید شخص وزیر فرهنگ چک به رهبران ارکستر و هنرمندان موسیقی اهدا می شود و قبل از علی رهبری، مدال دورژاک به مستیسلاو روستوپوویچ اهدا شده بود.
Download new Track Ali Rahbari
هدفم ادامهی ایدههای استادم «حسین دهلوی» در نوشتن موسیقی واقعاً ایرانی برای ارکستر بزرگ بود
گراتومیک – ارکستر سمفونیک کنسرواتوار بوستون، یکی از مهمترین کنسرواتوارهای ایالات متحده امریکا، پوئم سمفونیک «عرفان ایرانی» اثر «علی رهبری» را که در اصل «خون ایرانی» نام داشت به رهبری «بروس هانگن» مدیر هنری و رهبر دائم این ارکستر، در روز ۱۶ نوامبر در سالن ارکستر سمفونیک بوستون به روی صحنه برد.
فکر میکنم هر بار که ارکستری در دنیا اثری ازآهنگسازان ایرانی اجرا میکند برای ما افتخار بزرگی است و میتواند تاثیر مثبتی در این فضای ایرانهراسی به وجود آورد.
بله کاملا درست است. خود من هم وقتی میشنوم که اثری از یک آهنگساز ایرانی در خارج از ایران اجرا یا ضبط میشود و یا نوازنده و رهبری از کشور ما در خارج از ایران روی صحنه میرود، بینهایت خوشحال میشوم وبه این مساله افتخار میکنم، بهخصوص زمانی که برگزارکنندهی این برنامه نه تنها پولی دریافت نکرده بلکه دستمزدی هم به هنرمند ایرانی پرداخت کرده باشد.
مگر چه فرقی دارد؟
فرقش خیلی بزرگ است. وقتی موسیقیدانی ایرانی خودش ارکستر و سالنی را اجاره میکند، نه تنها تمام مخارجش بر عهدهی خودش است؛ بلکه از آن مهمتر ناچار است که خودش مخاطبانش را نیز دعوت میکند که معمولاً بیشترِ آنان ایرانی هستند؛ اما در مقابل چنانچه این هنرمند از طرف ارکستر یا موسسهای برای اجرا دعوت شده باشد، تمام این موارد بهصورت عکس انجام خواهد شد، یعنی تمام کارها و هزینهها برعهدهی برگزارکنندهی برنامه خواهد بود.
اجرا ی بوستون به چه شکل انجام شد؟
حدود سه ماه پیش، آقای «بروس هانگن» -مدیر هنری و رهبر ارکستر سمفونیک کنسرواتوار بوستون- از طریق ایمیل با من تماس گرفتند و خواهش کردند که نتهای قطعهی «عرفان ایرانی» را که در شهر نورنبرگ آلمان حدود ۴۰ سال پیش ضبظ کرده بودم در اختیارشان بگذارم چون در نظر دارند که آنرا در بوستون اجرا کنند.
آیا شما ایشان را میشناختید؟
خیر به هیچ وجه. راستش را بخواهید وقتی ایشان تماس گرفتند در وین سرم خیلی شلوغ بود و مشغول ضبط اثر دیگری بودیم و درخواستشان را خیلی هم جدی نگرفتم تا اینکه ایشان با اصرار فراوان از من پیگیری کردند. در نهایت جواب مثبت دادم؛ ولی متاسفانه وقتی دنبال نتهای این قطعه گشتم توانستم فقط یک پارتیتور بسیار کهنه پیدا کنم که شاید ۴۰ سال دست نخورده بود؛ بنابراین برایشان نوشتم که انشاءالله روزی نت تازه را خواهم نوشت و در اختیارتان قرار خواهم داد؛ اما ایشان کوتاه نمیآمد و به اصرار خودش ادامه میداد. در این شرایط من از همکار و دوست عزیزم آقای «باربد بیات» خواهش کردم با ایشان در تماس باشند تا راهی پیدا کنند . نتیجه این شد که ارکسترسمفونیک کنسرواتواربوستون در ایالات متحده، تمام مخارج را بهعهده گرفت وآن پارتیتور را با شرایطی بسیار حرفهای راست و ریس کرده و بهچاپ رساندند و قطعه را هم اجرا کردند.
چند ماه پیش هم شما در آنتالیا ۸ قطعه از خودتان بهنام «مادرم ایران» را در یک کنسرت اجرا کردید، آن برنامه به چه شکل برنامه ریزی شده بود؟
اجرای آنتالیا به همان شکل دومی بود که قبلاً خدمتتان عرض کردم. یعنی نه تنها کل مخارج بهعهده ارکسترسمفونیک دولتی ترکیه بود بلکه به رهبر ارکستر و خواننده هم دستمزد قابل توجهی پرداخت شد. البته باید بگویم که این امر فقط در مورد بنده و ارکسترهای من اتفاق نمیافتد، بلکه آهنگسازان بسیار خوب ایرانی مانند بهزاد رنجبران، رضا والی و بسیاری دیگر نیز هستند که به دعوت ارکسترها و موسسات فرهنگی سایر کشورها، آثارشان در خارج از ایران توسط ارکسترهای معروف اجرا و ضبط میشوند، ولی متاسفانه در کشورِ خودمان جائی برای ابراز هنرشان وجود ندارد. چون در آنجا عدهای زیر پوشش مشاوران یا عضویت در شوراهای مختلف، با همآهنگی چند نفردیگر از امثال خودشان، صرفاً جهت حفظ نام و مقام خود تلاش میکنند و از این افتخارات واقعی که برای مملکت ما در خارج از ایران بهدست میآید، صحبتی نمیکنند، به همین خاطر است که نهتنها عموم مردم که حتی مخاطبانِ حرفهای موسیقی کلاسیک نیز در مجموع در ۴۰ سال گذشته از اکثر موفقیتهای بزرگ آهنگسازان، رهبران و نوازندگان ایرانی بی خبر ماندهاند.
لطفا کمی هم در باره این قطعه عرفان ایرانی توضیحاتی بدهید.
این قطعه را من ۱۱ سال پیش از انقلاب در سن ۲۰ سالگی بنام «خون ایرانی» برای ارکستر صبا که آن زمان رهبریاش برعهدهی استاد «حسین دهلوی» بود، نوشتم. ارکستر صبا، تقریبا شمایلی شبیه ارکستر ملی در این روزها را داشت، تفاوتها اما بسیار زیاد بود، برای مثال باید خدمتتان عرض کنم که آن زمان با تشویق استاد «حسین دهلوی» و استقبال استادان بزرگِ ایرانی، با وجود آنکه من در وین زندگی میکردم تا سن ۲۳ سالگی با دریافت دستمزد، روی همین سبک بسیار ایرانی ماهانه یک قطعه برای ارکستر هنرستان موسیقی ملی مینوشتم، اتفاقی که امروز رخ نمیدهد و به خاطر همین هر آنچه که گنجینهی موسیقی ملی ماست، مربوط به همان زمان است و در این سالها کمتر قطعهای نوشته شده است.
هیچ میدانید آن قطعات چه شدند؟
نمیدانم شاید تنها خدا بداند، متاسفانه وقتی در سن ۲۵ سالگی رئیس همان هنرستان عالی موسیقی ملی شدم، هیچکدام از قطعاتی که نوشته بودم را نتوانستیم پیدا کنیم . حالا چه بلائی سرشان آوردهاند نمیدانم. شاید کسی یک روز این حقیقت را برملا کند که چه بر سرِآن همه قطعاتِ ارزشمندی آمد که در آن زمان توسط آهنگسازانِ مختلف نوشته شده بود.
خب برگردیم به قطعه عرفان ایرانی ، اولین اجرای این اثر کجا بود؟
اولین اجرای آن یک سال بعد از نوشتنش، یعنی ۱۰ سال قبل از انقلاب در تالار رودکی -تالار وحدت امروز- بود.
رهبرش شما بودید؟
بله. خودم آن را رهبری کردم.
یعنی در سن ۲۱ سالگی؟
بله من در این سن از اتریش به ایران میآمدم و کنسرتهای مختلفی را رهبری میکردم؛ حتی قطعاتی را هم برای خانم «خاطره پروانه» و ارکستر صبای آقای دهلوی نوشته بودم که در تالار وحدت کنونی اجرا کردیم.
اجراهای بعدی این اثر به چه صورت بودند؟
این قطعه را بنام «خون ایرانی» برای کوارتت هم تنظیم کرده بودم که کوارتت «اویرآسیای وین» همراه با آقای بیژن خادم میثاق، آن را در کشور های مختلف اجرا کردند و در ایران هم توسط موسسه بتهون بهصورت صفحه منتشر شد.اولین اجرای این اثر در اروپا نیز در سال ۱۹۷۷ یعنی دو سال قبل از انقلاب در شهر وین در سالن مشهور طلایی «موزیک فراین» با ارکستر سمفونیک «تونکنستلر» وین در حضور رییس جمهور اتریش به رهبری خودم انجام شد و یک سال بعد آن را در نورنبرگ آلمان با ارکستر سمفونیک نورنبرگ در کنار آثار پنج آهنگساز دیگر ایرانی ضبط کردیم.
حالا که صحبت از فعالیتهای دوران جوانی شما شد، میخواستم در این باره توضیح دهید که شما چگونه توانستهاید در سنین بسیار پایین و در شرایطی دشوار چنین موفقیتهایی (در ایران و خارج از کشور) به دست بیاورید؛ فکر میکنید جوانانی که هماکنون مشغول فعالیت هستند؛ باید چه کاری انجام دهند که این اتفاق برایشان رخ دهد؟
من یک حامی بزرگ و سرمایهای بی کران به نام «همدم رهبری» یعنی مادرم داشتم و یکی از جملات او که تا به امروز مرا همراهی کرده و فکر میکنم رمز موفقیت من هم در همین جمله باشد این است که: «اتکا داشتن به پدر، مادر، فامیل، دوست، رفیق و پارتی همهاش خوب است؛ اما اتکا نداشتن و بی نیاز بودن و روی پای خود ایستادن، برتر از هرچیز دیگر است و این حقیقتی است که همیشه همراه من است. توجه داشته باشید که زندگی با این تفکر که مادرم به آن اعتقاد داشت و من آنرا سرمشق خود قرار دادم، در تمام عرصه های اجتماعی زیاد آسان نیست و همیشه هم جواب نمیدهد. بهطور مثال اگر شما سیاستمداران را در نظر بگیرید، قادر نیستند بدون اتکا به روابط فامیلی، رفقا یا بهاصطلاح ایرانیها، پارتی بازی و در مجموع «مافیای قدرت» بهجائی برسند. به همین دلیل است که سیاستمداران وجود مافیای هنری در جامعه را امری ناپسند و مضر نمیدانند؛ ولی اکنون خود شما هم مشاهده میکنید که چگونه وجود این پدیده ناپسند، ضربههای سختی به هنر و زندگی هنرمندان وارسته مملکت وارد ساخته است.
برگردیم به موضوع موسیقی. هدفتان از نوشتن قطعاتی بهاین سبک چه بود؟
هدف من ادامه ایدههای استادم «حسین دهلوی» و نوشتن موسیقی واقعاً ایرانی برای ارکستر بزرگ بود؛ چون من در موسیقی سنتی بزرگ شده بودم و میخواستم آن را از این راه بهدنیا بشناسانم. همیشه اعتقاد داشتم که این راه آیندهی موسیقی ایرانی برای ارکستر و قابل عرضه ساختن آن در محافل بین المللی است.
فکر میکنید در این ۵۰ سال گذشته گسترشی در این مورد صورت گرفته است؟
خیر. با قاطعیت میگویم خیر. متاسفانه موسیقی ایرانی و ملی یا از روی کارهای آهنگسازان آذربایجان و غیره کپی شده است یا در حال تکرار و در جا زدن است و در این میان گمان میکنم عدهای به جای آنکه به مصالح موسیقی بیاندیشند، تنها به فکر منافع شخصی خودشان هستند. یک عده معدودی که قبل از انقلاب اصلاً نه رهبر و نه آهنگساز بودند و نه تحصیلاتی در موسیقی سنتی داشتند، آمدند و بعد از انقلاب از فرصت سواستفاده کرده و با کنار گذاشتن بعضی از صاحبنطران بزرگ موسیقی، مانند «هوشنگ استوار» مسئولیتهای هنری مملکت از جمله موسیقی را در اختیار گرفتند و این هنر را در سطح مسئولین اداری که آن هم، سطحش بالاتر از برنامۀ گلهای رادیوی ۶۰ سال پیش نبود، پائین کشیدند.
شما که مدیر هنری ارکستر های شهرهای بروکسل، پراگ، مالاگا، زاگرب، و تهران بودهاید و بیش از ۱۲۰ ارکستر دور دنیا رهبری کردهاید و حتی ده سال هم مدیریت هنری موسسه انتشارات موسیقی «کُخ دیسکاور» آلمان را بهعهده داشتهاید و امکانات بسیار زیاد ی در اختیارتان بود، چرا قطعات خودتان را رهبری نمیکردید؟
همانطور که در این سالها چندین بار خدمتتان عرض کردهام من این کار را درست نمیدانسته و همچنان هم نمیدانم و آن را یک نوع فساد اداری میدانم که یک مدیر هنری از قدرتش برای اجرای آثار خود و دوستانش سوء استفاده کند. بهخصوص با ارکسترهائی که بودجهی آن از طرف دولت تامین میشود. من از سن ۲۵ سالگی که مسئول اولین ارکستر شدم تا به امروز آثار دهها آهنگساز معاصر دنیا را در بیش از یکهزار کنسرت در تمام قارهها رهبری کردهام و این امر را وظیفهی خودم دانستهام.
منبع: موسیقی ما
Download new Track Ali Rahbari
آغاز همکاری علی رهبری با ارکستر سمفونیک ازمیر ترکیه
گراتومیک – تنها چند روز پس از ضبط پوئم سمفونی «بیروت» اثر علی رهبری توسط این هنرمند در شهر وین اتریش، این بار او روز جمعه 25 آبانماه با رهبریِ آثاری از خاچاطوریان و راخمانینوف توسط ارکستر سمفونیک ازمیر، روی صحنه خواهد رفت.
تمرینهای اجرای این قطعات هم اکنون در این شهر در مجموعه هنری احمد سایگون آغاز شده است.
علی رهبری مدیر هنری سابق ارکسترهای فیلهارمونیک بروکسل، فیلهارمونیک مالاگا، فیلهارمونیک زاگرب، ویرتوزهای پراگ و ارکستر سمفونیک تهران تا کنون به بیش از ۱۲۰ ارکستر سمفونیک مختلف در تمام قارهها دعوت شده است.
این رهبر ایرانی در کشور ترکیه نیز از محبوبیت خاصی برخوردار است و سالها با ارکسترهای سمفونیک دولتی استانبول، آنکارا، بورسا، جمال رشید بی و آنتالیا همکاری نزدیک داشته که اخیراً دامنه این همکاری به شهر ازمیر که دارای یکی از باسابقهترین و بزرگترین ارکسترهای سمفونیک ترکیه است نیز کشیده شده است. این ارکسترسمفونیک که تاکنون توسط اغلب رهبران مشهور جهان رهبری شده است، دارای حدود 80 نوازنده است که بهصورت تمام وقت در این ارکسترفعالیت میکنند و 11 ماه در سال، هرهفته یک برنامه تازه با رهبری جدید ارائه میکنند.
Download new Track Ali Rahbari
ارکستر سمفونیک دولتی آنتالیا روز جمعه به رهبری علی رهبری روی صحنه رفت تا پوئم سمفونی مادرم ایران ساخته این آهنگساز و رهبر ارکستر را اجرا کند.
گراتومیک – پوئم سمفونی مادرم ایران در 7 موومان (قسمت) و براساس اشعاری سعدی شیرازی و محمدفرید ناصری (شاعر معاصر) تصنیف و تنظیم شده است. بخشهای آوازی این پوئم سمفونی را محمد معتمدی، خواننده ایرانی اجرا کرد و نوازندگان و هنرمندانی مثل میلاد عمرانلو، مهرداد عالمی، باربد بیات (مدیر برنامه و دستیار رهبر ارکستر) و رضا فکری (خواننده تنور رزرو) ازجمله ایرانیانی بودند که این ارکستر را همراهی کردند.
هر بخش از پوئم سمفونی «مادرم ایران» به یکی از چهرههای شاخص ایرانی تقدیم شد که از میان آنها میتوان به روحالله خالقی، محمدرضا شجریان، مصطفی کمال پورتراب، حسین دهلوی، حسین علیزاده و نیز همدم رهبری (مادر این آهنگساز) اشاره کرد.
حسین علیزاده که به دعوت رسمی ارکستر سمفونیک دولتی آنتالیا برای تماشای این اجرای ویژه، راهی کشور ترکیه شده بود در سخنانی به استقبال هنرشناسان و اهالی فرهنگ ترکیه اشاره کرد و گفت: علی رهبری ازجمله موسیقیدانان شناخته شده ایران در سرتاسر دنیا است که متأسفانه هنرش در سرزمین مادری آن طور که باید درک نشده است.
کنسرت «مادرم ایران» به رهبری و آهنگسازی علی رهبری ساعت 8:30 روز جمعه در مرکز فرهنگ آنتالیا (AKM) برگزار شد.
Download new Track Ali Rahbari
علی رهبری موسیقیدان و رهبر ارکستر ایرانی با انتشار یادداشتی از مسئولان وزارت ارشاد انتقاد کرد
گراتومیک – متن کامل یادداشت منتشر شده توسط علی رهبری:
یک بار دیگر متصدیان بنگاه شادمانی در وزارت فرهنگ وارشاد دست بکار اجرای شوی تبلیغاتی جدیدی برای خود و دوستانشان شدند و در صدد هستند که این شوی بی محتوا ولی پرهزینه را به عنوان ابتکاری نو و افتخاری برای موسیقی ایران، به مردم ایران بفروشند.
در همین جا از مسئولین وزارت ارشاد میخواهم که تا دیر نشده جلوی این کاربیهوده را بگیرند. این ابتکار نیست، این به وضوح حیف و میل بیت المال وولخرجی از بودجه ضعیف دولت است. این عوامفریبی است. چندی قبل این دوستان همیشگی و همه کاره جمع شدند و دور از هرگونه شفافیت و اعلان رسمی و عمومی ، نان را بین خود تقسیم کردند و سفارش نوشتن آهنگی را دادند که در زمان برگزاری جام جهانی فوتبال در روسیه اجرا شود. آیا کار از این خام ترو بی پایه تر میشود؟ آیا این عوام فریبی نیست؟ آن ها یک چیزی ازمسکو و ارکستر سمفونیک آن و مسابقات فوتبال شنیده اند، ولی به قول ما موسیقی دان ها دارند سرنا را از ته گشادش میزنند.
بلی، من مسکو را میشناسم، ارکستر سمفونیک آن جا را هم رهبری کرده ام. در سال ۱۳۸۹ در زمان برگزاری جام جهانی در آفریقای جنوبی هم به این کشور دعوت شدم و ارکستر سمفونیک این کشور را با یک ویولونیست مشهور فرانسوی در شهر های ژوهانسبورگ و پرتوریا برای اسپانسور های مسابقات ( وی، ای، پی) رهبری کردم. اما به عنوان کشور میزبان که توان مدیریتی و هنری خود را به رخ جهانیان بکشاند و چهره خوبی از خود نمایش دهد، نه کشوری که به عنوان شرکت کننده در مسابقات وارد میشود. نه بنام کشوری که به نوازندگان ارکستری که باید به آن جا بروند حقوق کافی حتی جهت امرار معاش هم نمیدهد و همه آن ها ناچارند شغل های دوم و سوم برای خود دست وپا کنند. این ولخرجی است. این فرهنگ ولخرجی در کشوری که دولتش اینقدرتحت فشارمالی است باید از بین برود. این حرف ها را من سه سال قبل از انقلاب هم زدم و با انتقاد از ریخت و پاش های تبلیغاتی وزارت فرهنگ و هنر آن زمان، شغل و پست و پول را گذاشتم و مملکتم ایران را ترک کردم، چون میدیدم در حالیکه هنرستان ها واستادان و هنرجویان آن ها با مسائل مالی دست بگریبان بودند، چگونه ده ها هزار دلار صرف برنامه های زودگذر و نمایشی میشد.
امّا در حال حاضر وضع ارکستر ها از آن زمان هم بدتر است. در ۴۰ سال گذشته پیشرفت نوازندگان و اهنگسازان موسیقی سنتی با امکانات محدودی که در اختیارداشته اند و دارند، بی سابقه بوده است ولی در موسیقی سمفونیک و اوضاع ارکسترها،ایران حتی درمقایسه با کشور ترکیه هم روز بروز عقب تر رفته است. در آن زمان اقلا دو ارکسترسمفونیک حرفه ای تمام وقت با سولیست ها و رهبران بین المللی کار میکردند، نه مانند امروز که یک کشور ۸۰ میلیونی ارکستری نیمه وقت دارد. با اشکنه که نمیشود ضیافت داد.
من با فرستادن ارکستر و اصولا نوازندگان به خارج از کشور ، بخصوص به روسیه، نه تنها مخالفتی ندارم بلکه از این نوع اقدامات استقبال هم میکنم. مراودت های هنری با سایر کشورها کاری ضروری و نتیجه بخش است ولی به این شرط که بروند و از رهبران و نوازندگان و استادان مشهور و نام داراین کشورها دانش بیاموزند و آموخته ها را به ایران برگردانند، نه اینکه به خاطر دلخوشی چند کارمند وزارت ارشاد و دوستانشان به روسیه بروند و بخواهند به روس ها که دارای ده ها ارکستر ورهبر ارکستر وصدها آهنگساز درجه یک در سطح جهانی هستند، بگویند که ما هم بعله. آیا این کار زیره به کرمان بردن نیست؟ اگر یکی از کشورهای پولدارو تازه کار خلیج فارس به این اقدام دست بزند، میشود گفت که قابل توجیه است ، چون پولش را دارند و سعی میکنند خودشان را بصورتی مطرح کنند.
اما برای ایران که قدمت صد ساله ارکستری دارد، که متاسفانه به خاطر مدیریت های غلط وحیف و میل های مالی در خواب فرو رفته است، این شوها دیگرضرورتی ندارند و کار سازهم نیستند. اگر دولت ایران به هردلیلی میخواهد از نظرهنری در این گردهمآئی جهانی حضور داشته باشد و گروهی را به مسکو بفرستد، چه اصراری دارد که این کار را از طریق ارسال گروه موسیقی دست و پا شکسته غربی انجام دهد؟ اگر مسئولین وزارت ارشاد حسن نیت دارند، چرا دوست ندارند که موسیقی اصیل ایرانی را به جهانیان معرفی کنند؟ چرا در این زمینه از استادان بزرگ موسیقی ایرانی مانند حسین علیزاده و کیهان کلهرو ….. تقاضا نمیکنند تا دست بدست استادان دیگر ونوازندگان چیره دست ساز های ایرانی، که واقعا در دنیا تک هستند، در این جمع شرکت کنند؟
مسئولین ما میگویند که روسیه از این ایده و ابتکارشان استقبال کرده است. اینکه دلیل نمیشود. روسیه میخواهد که در زمان برگزاری مسابقات، به خرج کشور های دیگر، برنامه ها یش پُر شوند. ما باید ببینیم که از این ارزی که خرج میکنیم چه عایدمان میشود. هر کشور دیگری هم که این پیشنهاد را به روس ها میداد، آن ها قبول میکردند. از این گذشته، فرستادن گروه های هنری به خارج، به خرج ملت، کار مهم و اقدام تازه ای نیست. این تجربه را ما در زمان آقای احمدی نژاد هم داشته ایم . در زمان ایشان هم با بودجه ای سرسام آور، به اصرار، ارکستر سمفونیک را به چندین شهر اروپایی فرستادند که نتیجه اش فقط و فقط موجبات آبروریزی برای ایران و ایرانیان بود. ایرانی که بعد از آن گشادبازی ها، بلحاظ نداشتن بودجه، ارکسترش رابه مدت سه سال تعطیل کردند.
از همه این حرف ها گذشته این واقعا مسخره است که بنیاد رودکی دعوتنامه کشورموسیقی، یعنی اتریش را که قرار بود ارکستر سمفونیک تهران در این فصل هنری، فستیوال جهانی بروکنر را در آنجا افتتاح کند و از طرف رییس جمهور اتریش نیز این موضوع رسما اعلام شده بود، پیگیری نکرد واین شانس بزرگ را از دست داد و اقای گرگیف با ارکستر فیلهارمونیک این کار را بعهده گرفتند. آیا هیچ کسی از آن ها پرسیده است که چرا شرکت در افتتاحیه این واقعه هنری بین المللی را از دست دادند وحالا تصمیم گرفته اند با سوء استفاده از نام فوتبال و محبوبیت آن بین مردم، ارکستر سمفونیک را به این مسابقات بفرستند. برای وزارت فرهنگ و ارشاد چه چیزی باید مهمتر باشد، نواختن ارکستر سمفونیک کشورش در مراسم افتتاحیه یک فستیوال بین المللی موسیقی یا شرکت جانبی در مسابقات فوتبال و عامل سرگرمی تماشاگران شدن؟ من به این نوع کار های وزارت ارشاد میگویم بنگاه شادمانی راه انداختن. آیا این چیزی جز عوامفریبی و گول زدن مردم است؟ آیا این توهین به هنر موسیقی و نوازندگان نیست؟ آیا این سوزاندن فرصت های بسیار نادر برای معرفی هنر و هنرمندان این سرزمین نیست؟ آیا وزارت خانه متولی این امر تاکنون به این سوالات جواب داده است؟
نکته مهم دیگری که مرا بفکر واداشته است بی برنامگی این امر است. گیریم که دولت پول فراوان دارد و امکانات فرستادن نوازندگان هم فراهم. اما آیا هیچ فکر کرده اند که مخاطبان این ارکستر در فضای فوتبالی آن جا چه کسانی خواهند بود و آیا اصولاَ مخاطبی وجود خواهد داشت و به نکات زیر توجه کرده اند؟
۱- علاقمنان به فوتبال معمولا رابطه خوبی با ارکستر سمفونیک و این حرفها را ندارند و موسیقی گروه های پاپ را ترجیح میدهند. اگر این امر برای جلب نظر فوتبالیست ها و همراهان ایرانی است، انها هم بیشتر گرایش به موسیقی پاپ و یا موسیقی اصیل ایرانی دارند تا موسیقی کلاسیک.
۲- آیا درفضائی که ما از مسابقات فوتبال میشناسیم کسی بفکر کنسرت رفتن خواهدافتاد؟
۳- اگر هم بخواهند به کنسرت بروند، آیا شهر های روسیه هرکدام چندین ارکستر درجه یک جهانی ندارند که اجراهای بهتری را ارائه کنند؟
۴- اگر از علاقمندان کشور های دیگر هم کسانی واقعا بخوهند بر حسب اتفاق در شلوغی ها و جنجال های فوتبال، دنبال ارکستر ایرانی بروند، آیا بیشترتمایل نخواهند داشت که سازها و موسیقی سنتی ایرانی را بشنوندنا اجراهای نیم بند موسیقی خودشان را؟
۵- اگر این ایده خوب بود، اغلب کشورهایی که احتمالا در مسابقات فوتبال برنده هم خواهند شد و بهترین ارکستر های دنیا را دارند، با خودشان ارکسترهم میاوردند. من در کشور های بلژیک، اسپانیا، چک، و کرواسی، که هم ارکسترهای مشهور و هم فوتبال پیشرفته دارند، مدیر هنری بودم، ولی هیچوقت صحبت از فرستادن ارکستر به این گونه مسابقات نشد و فکر بکر مدیران هنری وزارت ارشاد ایران به مغز بازاریاب های هنریِ کارکشته این کشورها نرسید.
۶- اگرتیمی بعد از چند روز از مسابقات حذف شود و ناچار به بازگشت شود، آن وقت چه میشود؟ آیا ارکستر همچنان میماند و برنامه اجرا خواهد کرد؟
در هر حال نکات مبهمی در این اقدام وجود دارند که بسیار سوال بر انگیز هستند که یکی از مهمترین آن ها عدم وجود شفافیت و کارِ کارشناسی در این تصمیم گیری میباشد. به عقیده من وزارت فرهنگ و ارشاد ما با وزیر ، معاون هنری و مدیر کل دفتر موسیقی جدیدش، باید برنامه هایی را که واقعا موجب تنزل سطح ارکستر سمفونیک به یک بنگاه شادمانی میشوند، از بین ببرد و پول مملکت و حیثیت ارکستر را برباد ندهد. وزارت فرهنگ و ارشاد اگر پول فراوان برای ولخرجی دارد و اصرار دارد که آهنگسازی آهنگی برای این مسابقات بسازد، بهترمیبود که برای آن فراخوان عمومی میداد و فرصت ها را صرفا در اختیار نزدیکان خود قرار نمیداد. ما در ایران دهها آهنگساز ممتاز داریم که سالهای سال است که از لطف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی محروم هستند. من همچنان براین نکته تاکید میکنم که این نوع برنامه ها بسیار مسخره و بی فایده هستند، صرفاَ به قصد گول زدن بی سوادهای داخل مملکت تدارک دیده میشوند و نه تنها در شان یک وزارت خانه نمیباشند، به هیچ وجه بزرگی این کشورو هنر هفت هزارساله آنرا منعکس نمیکنند. بهتر است دلارهائی را که خرج این کار های بی هدف میکنند، صرف خرید سازهای مناسب و سرمایه گذاری در آموزش و اعطای بورس تحصیلی برای نوازندگان جوان بکنند.
علی رهبری- وین
Download new Track Ali Rahbari
ترابی قابل اتکاست
گراتومیک – علی رهبری با نوشتن یادداشتی نسبت به تغییرات احتمالی در مدیریت دفتر موسیقی واکنش نشان داد و بیطرفیِ خانه موسیقی در این امر را دروغی بزرگ توصیف کرد.
در هفتههای گذشته زمزمههای زیادی مبنی بر تغییر در مدیریت دفتر موسیقی شنیده شد و نام علی ترابی به عنوان گزینهی اصلی برای تصدی این پُست بر سرِ زبانها افتاد. نخستین واکنش به این انتخاب را مسئولان خانه موسیقی داشتند که با آمدنِ علی ترابی به دفتر موسیقی مخالف بودند. حتی شنیدهها حاکی است که مسئولان خانه موسیقی جلسهای با وزیر ارشاد داشتهاند تا او را از تصمیمش برای انتخابِ علی ترابی به عنوان مدیر کل دفتر موسیقی، منصرف کنند.
واکنشها به این انتخاب به نوشتن نامههایی در حمایت از علی ترابی و نوشتن نامههایی در حمایت از فرزاد طالبی(مدیرکل کنونیِ دفتر موسیقی) انجامید. در نهایت هم به نظر میرسد این نامه نگاریها و جلسههای نامحسوس، هیچکدام در نظرِ سیدعباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و محمدمجتبی حسینی معاون هنری وزیر، تاثیر نکرد و آنها بر انتخابشان یعنی علی ترابی اصرار ورزیدند.
اما نکتهی جالب اینکه؛ در روزهایی که تقریبا انتخاب علی ترابی به عنوان مدیرکل دفتر موسیقی قطعی شده بود، یکی از مسئولان خانه موسیقی مصاحبهای کرد و در آنجا تاکید کرد که خانه موسیقی در انتخابِ مدیرکل دفتر موسیقی بیطرف است.
تا امروز که این مطلب نوشته میشود(یکشنبه 27 اسفند 1396) حکمی برای مدیریت علی ترابی از سوی وزیر ارشاد ابلاغ نشده است.
در واکنش به این اتفاقها، علی رهبری یادداشتی نوشته و آن را در اختیار خبرگزاری ها قرار داده است. علی رهبری از رهبران ارکستر بینالمللی در جهان است و سابقهی رهبریِ ارکسترهای بسیاری را در کشورهای مختلف جهان دارد. علی رهبری در سال 1394 مدیر هنری ارکستر سمفونیک تهران بود.
متن یادداشت علی رهبری به این شرح است:
دوستان هنرمند ایرانی
با سلام
این روز ها جمله ای خواندم که مرا شگفت زده کرد و آن جمله بسیار جالب و خنده دار «بی طرفی خانه موسیقی» بود.
قبل از اینکه به اصل مطلب بپردازم باید بگویم که من شخصا آدم بی طرفی نیستم و همیشه با صدای بلند نظراتم را گفته ام و انتقاداتم را بیان کردهام. اصلا بی طرف بودن یعنی خنثی بودن و این امری شایسته نیست. به خصوص در اوضاع هنری جامعه ما که در بسیاری از جهات، احتیاج به انتقاد سازنده و اظهار نظردارد. در چنین جامعهای باید حرفها را زد و با شهامت هم باید ایرادها را گفت و پای آنها هم ایستاد. بنا براین اگر خانه موسیقی به صراحت و با دلایل کافی میگفت که در تصمیم گیریهایش طرفدار فلان شخص است من هیچ ایرادی به آن وارد نمیدانستم. چون راستش را گفته بود و آنچه عیان بود را بیان کرده است.
من در 12 ماهی که در ایران بودم تمام مدت شاهد دخالتهای پشت پرده و گاه علنی افراد خانه موسیقی، به خصوص دوست عزیزم آقای داوود گنجهای و همچنین آقای حمیدرضا نوربخش بودم. آنها نه به نمایندگی خانه موسیقی، بلکه از طریق کلاه شرعیِ شوراهای مختلف، حتی در اموری دخالت میکردند که سواد آن را نداشتند. اکنون تنها چیزی که میتوانم بگویم این است که بی طرفی خانه موسیقی یک دروغ بزرگ است ودیگر نباید گول این حرف ها را خورد. این دم خروسی است که همه میبینند.
دوستان هنرمند گرامی
باعث افتخار و خوشحالی است که این روزها اهالی موسیقی با نوشتن نامههای مختلف به مقامات مسئول، نسبت به انتخابهای مدیریتی در وزارت ارشاد عکس العمل نشان میدهند و سعی میکنند جلوی نابسامانیهای بیشتر در نهادهای تابعه وزارت ارشاد را بگیرند. این امر بسیار مهمی است.
بنده تا 2 سال پیش نمیدانستم که این سه نهاد: بنیاد رودکی ، دفتر موسیقی و انجمن موسیقی تا چه اندازه در زندگی موسیقیدانها و اصولا در موسیقی کشورمان اثرات مثبت و یا منفی دارند و به طور کلی از قدرت این سه گروه مطلع نبودم. برمبنای همین تاثیر و نفوذی که این سه ارگان دارند، اعتقاد من این است که این سه پست را افرادی باید در اختیار داشته باشند که ضمن دارا بودن کیفیتهای مدیریتی بالا، با فرهنگ موسیقی نیز آشنا باشند.
اینها آن طوری که وانمود میکنند به هیچ وجه بیطرف نیستند و من به بی طرفی خانه موسیقی اعتقادی ندارم. چون این خانه موسیقیای که من میشناسم واز نزدیک با آنها کارکردهام، در تمام جلسات مختلف سعی داشتهاند، مستقیم و یا غیر مستقیم، روی تصمیمهای معاونت هنری و حتی شخص وزیر اثر بگذارند. همینها بودند که آقایان طالبی و جمالی را آوردند. البته آقای ترابی قابل مقایسه با آقای طالبی نیستند و به مراتب قابل اتکاتر هستند؛ ولی خطری که بنده احساس میکنم این است که در وزارت فرهنگ و ارشاد این رویه وجود دارد که همه دوستان را به نحوی باید راضی کرد. مثلا وقتی شخصی را به علت عدم کفایت و موفقیت و لیاقت، و برای آرام کردن منتقدین، از پستی برمیدارند، همزمان برای آرام کردن این فرد نالایق او را در پست دیگری مینشانند. مثال روشن این رویه برداشتن آقای جمالی از بنیاد و گذاشتن او بر سر پست پر اهمیتتر انجمن موسیقی است.
امیدوارم که جناب وزیر این سه نهاد اصلی و کلیدی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را هرچه بیشتر جدی بگیرند و افراد خوشنام و با لیاقت را در راس آن ها بنشانند.
به امید سالی خوش برای موسیقی و موسیقیدانهای با ارزش ایران.
Download new Track Ali Rahbari
علی رهبری معتقد است که جشنواره موسیقی فجر بیشتر شبیه به یک «جشن» است و در حال حاضر راهی را میرود که در قبل از انقلاب فعالیتهای وزارت فرهنگ و هنر دنبال میکرد.
گراتومیک – جشنواره موسیقی فجر در سیوسومین گامش قرار دارد. چنین جشنوارهای با چنین سابقهای بیشک باید جایگاهی مهم در دنیای موسیقی داشته باشد. اما جشنواره موسیقی فجر نه تنها چنین جایگاهی در دنیا ندارد، که حتی در ایران هم چیز تازهای برای ارائه ندارد.
علی رهبری – آهنگساز و رهبر ارکستر، دربارهی جایگاه کنونی جشنواره موسیقی فجر یادداشتی نوشته و برای انتشار در اختیار تسنیم قرار داده است.
علی رهبری تا کنون در جشنوارههای بسیاری در سطح جهان شرکت کرده است. از جملهی این جشنوارهها میتوان به جشنواره بهاری وین، تابستانی وین، زالسبورگ، لینتز، پراگ، براتیسلاوا، هانور، مالاگا، ژوهانسبورگ، پرتوریا، بوداپست، مادرید، بارسلونا، بزانسون، مونت کارلو، مانتون، نانت، پالرمو، زاگرب، برنو، کراکا، لیدس، ژنو، هونگ کنگ، کاراکاس، مکزیکوسیتی، درسدن، بروکسل، فلاندرن و چندین جشنواره دیگر اشاره کرد.
در ادامه یادداشت علی رهبری را میخوانید:
سوء استفاده گروهی بی خرد، بی تجربه و بی سواد از نام زیبا و حساس فجر، تنها جشنواره مملکتی و ملی ما را به سطحی بسیار نازل پائین کشید و موجب به حاشیه راندن اغلب هنرمندان شایسته مملکت شده است. این جشنواره که تنها جشنواره جدی ایران است، میبایست بازتاب سطح هنری و فرهنگی ایران امروز باشد که صد البته چنین نیست.
ایران دارای هنرمندان بزرگی در زمینه موسیقی سنتی و غربی است که به راستی از افتخارات این سرزمین هستند. فقط به این چند نام که ذکر میکنم توجه کنید: حسین علیزاده، شهرام ناظری، همایون شجریان، داریوش طلائی، کیهان کلهر، علیرضا مشایخی، علیرضا قربانی، مسعود شعاری و چندین وچند استاد مُسلم دیگر. چرا این استادان در این جشنواره دولتی که هزینه آن از طرف دولت تامین میشود مشارکت و حضور ندارند؟
آیا تصادفی است که از رهبران، نوازندگان و آهنگسازان ایرانی بسیار موفق موسیقی کلاسیک در خارج از کشور دعوتی به عمل نمیآورند؟ یا به خاطر جلوگیری از کسادی بازار خودشان جلوی ورود و حضور دیگران را میگیرند، آن هم به قیمت پائین کشیدن سطح هنر مملکت. موضوع چیست؟
مگر این جشنواره دولتی نیست؟ چرا باید مدیریت آن به این وضع مفتضحانه باشد؟ چرا؟ چرا از مدیران تحصیل کرده و با تجربه در این رشته استفاده نمیکنند؟
مدیر جشنواره بودن در تمام دنیا یکی از مشاغل بسیار دشواری است که نیاز به درک هنری بسیار بالا، تجربه زیاد و استعداد فراوان دارد.
حتی در کشورهایی مانند فرانسه، اتریش و آلمان، که واقعا از نظر نیروی انسانی متخصص هنری کمبود ندارند، برای انتخاب مدیر جشنواره، آزمون و مصاحبههای بین المللی ترتیب میدهند تا بهترین آنها انتخاب شود، نه اینکه این مسولیت سنگین مملکتی و ملی را به سادگی به یک همشهری و یا رفیق واگذار کنند، که اگر هم این شخص نیت خیری داشته باشد، به علت نداشتن کیفیت و صلاحیت لازم این شغل، قادر به اجرای درست این کار نخواهد بود. مدیرانی که در خارج از وزارتخانه ارشاد و بدون پشتیبانی بعضی از مسئولان، هرگز به این مشاغل نمیرسیدند. بنده خودم در دهها جشنواره به عنوان رهبر ارکستر و مدیر هنری شرکت داشتم و از زیر وبم و پیچیدگیهای مدیریت جشنواره آگاهم. مدیر جشنواره باید مدام در جریان رویدادهای هنری دنیا باشد و از سمت وسوی آن با خبر. جشنوارهها همیشه در سطح و فرهنگ مدیرانشان جلوه میکنند و جشنواره فجر هم مستثنی نیست. نمیتوان این جشنواره را هم، مانند اغلب فعالیتهای موسیقیایی وزارت فرهنگ و ارشاد، به دست یک گروه چند نفره، در سطحی متوسط تا پایین سپرد و انتظار داشت که جشنواره قابل قبولی از آن بیرون بیاید. گروهی که از حدود 17 سال پیش تا کنون اختیارات را در تمام زمینهها به دست گرفتهاند، آن هم در زمانی که کشور ایران برخلاف کشور های همسایه از استادان و موزیسینهایی در سطح بسیار بالا برخودار است. این جشنواره در شان امروز کشور، مردم ایران و به خصوص وزارت فرهنگ یک کشورتاریخی با هنر چند هزار ساله نیست.
چند سال پیش میخواستم مقالهای انتقاد آمیز از جشنواره فجر در روزنامهای بنویسم، یکی از اعضای هیات تحریریه این روزنامه به من توصیه کرد که این کار را نکنم، گفت ممکن است که وصلهای به شما بچسپانند. ولی وقتی مدتی پس از آن به ایران آمدم دیدم که این قضیه، به این صورت که او وانمود میکرد، خیلی هم حقیقت ندارد. بعد که بررسی کردم متوجه شدم که خود شخص روزنامه نگار، از ترس مافیای مستقر در وزارت فرهنگ و ارشاد جرئت انتشار مطالب انتقادی در این زمینه را ندارد. البته این امر در حال حاضر کمی تعدیل شده است و کم وبیش انتقادات سازنده را انتشار میدهند.
حالا اگر واژه «واره» را هم از آن حذف کنند و فقط از کلمه جشن استفاده شود، تازه به این برنامه مندرآوردی بدون هدف، بیشتر میخورد، برنامهای که مانند یک ساندویچ، هر چه آسان و دم دست پیدا کردهاند درآن گنجاندهاند. این برنامهای که آنها هرساله برگزار میکنند، به هیچ عنوان نامش جشنواره نیست. بهترین نام برازنده این گردهمایی، همان «شو» است. به نظر بنده، به خاطر حفظ حرمت نام «فجر» بهتر است که این لغت را هم از اسم جشنواه حذف کنند.
تازه برای اجرای این جشن دراین سطح هم در هیچ کجای دنیا به وزارت فرهنگ و ارشاد و تشکیلات دولتی و بودجه دولتی بیش از یک میلیارد نیازی نیست. این کار را در این سطح، یک آژانس و بنگاه شادمانی هم میتواند به مراتب بهتر از آقایان انجام دهد، نه وزارت فرهنگی که وظیفهاش بالابردن سطح فرهنگ مردمش است. بودجه جشنوارههای وزارت فرهنگ باید صرف تعالی فرهنگ وهنر شود، نه صرف تفریح و سرگرمی.
اگر این برنامه یک هفتهای نامش جشنواره باشد، پس به این ترتیب صرفنظر از کشورهایی مانند افغانستان، بنگلادش، و چند کشور دیگر در آفریقا، که متاسفانه مشکلات خودشان را دارند، اغلب شهرهای دنیا از جمله استانبول هم هر هفته یک جشنواره و روی هم رفته دهها جشنواره برگزار میکنند. برنامههایی که سطحش از شوی این آقایان خیلی بالاتر نیز هست. جشنواره باید به مردم برنامههایی را عرضه کند که در طول سال شانس دیدنش را ندارند. اگر هم این برنامهها تکراری هستند باید بهترینها و بالاترینها باشند، نه در سطح جشنهای آخر سال مدارس موسیقی و همراه با سیاهی لشگری 90 نفری و اجراهای عوام فریبانه.
جالب اینجا است که اغلب گروههای ایرانی در طول سال خودشان سالنها را اجاره میکنند و برنامه برگزار میکنند و پولشان را هم در میآورند. ولی حالا دولت میآید، تحت عنوان برگزاری جشنواره، نه تنها سالنها را رایگان در اختیار این گروهها میگذارد بلکه به آنها دستمزد هم میدهد.
این کار را کشورهای بیاطلاع و بیسواد درموضوعات هنری، دوروبر خلیج فارس، که پولشان از پارو بالا میرود، در سطحی بسیار بالاتر انجام میدهند، چرا که نه؟ پولش را دارند و دلار هایشان را خرج میکنند. ولی نه در دولتی که قادر نیست حقوق تمام وقت به نوازندههای تنها ارکستر سمفونیکش پرداخت کند. نه در کشوری که هنرستانها و استادانشان در وضع بدی به سر میبرند و نیازهای مالی فراوان دارند.
بنده دائماً تکرار میکنم که در کشور همسایه مسلمان ما ترکیه هم، چندین جشنواره واقعا بین المللی وجود دارند، ولی آنها نه تنها به 22 ارکستر سمفونیکشان دستمزد کافی پرداخت میکنند، بلکه به سایر ارکان هنر کشورشان هم میرسند. بروید و ببینید که مدارس موسیقی و کنسرواتوارها در چه سطح بالائی قرار دارند. این اوضاع فقط باعث خجالت بنده نیست، بلکه در خود ایران موسیقیدانان فراوانی حضور دارند که در خفا به خاطر این وضع افتضاح، فریاد میکشند، ولی در ملاء عام از ترس این گروه مافیایی، سکوت اختیار کردهاند. واقعا حیف از یک ریال پول بیت المال که خرج این برنامهها شود.
سه سال قبل از انقلاب انتقاد صریح بنده به عنوان آهنگساز، رهبر ارکستر و رییس هنرستانهای عالی و موسیقی ملی به مسولان آن زمان این بود که شما برای نمایش و ظاهر سازی، هزاران دلار خرج میکنید، اما وقتی به هنرستانها که میرسد میگویید پولی ندارید. آن روزها هم گفتم که چرا شما به وضع هنرستانها، حقوق معلمان و هنرجویان بی بضاعت رسیگی نمیکنید؟
امروز هم که بعد از انقلاب تعداد موزیسینهای بسیار خوب زیاد شده و دهها آهنگساز جوان منتظر اجرای آثارشان هستند و استادان فراوانی در سطح دانشگاه و استادان موسیقی سنتی و غیره داریم، هنوز هم که هنوزه، وزارت فرهنگ و ارشاد ما در دست یک گروهی اداره میشود که اغلب آنها از بهترینهای مملکت ما نیستند. حرف من این است که جشنواره فجرباید وجود داشته باشد ولی نه دراین سطح.
با امید و آرزو انتظار داریم که جناب آقای وزیر، و معاون هنری جدید شان، با جرات و جسارت تمام، همراه با احترام به هنرمندان بزرگ ایران، با استفاده از نیروهای جوانتر، راهی تازه برای اداره بهتر فعالیتهای موسیقیایی کشور درپیش بگیرند.
Download new Track Ali Rahbari
سی و هشتمین فصل هنری همکاری علی رهبری با ارکستر فیلارمونیک اسلوواکی با برگزاری کنسرت در براتیسلاوا آغاز میشود.
گراتومیک – علی رهبری برای سی و هشتمین فصل هنری، ارکستر فیلارمونیک اسلواکی را در سالن طلایی شهر براتیسلاوا روی صحنه میبرد.
سولیست این کنسرت خانم «یون هی کیم» نوازنده ویولن است. وی نوازنده جوان اتریشی- کرهای تبار است که رسانههای بینالمللی از او به عنوان یکی از نوابغ ویولون یاد میکنند. او در سن ۵ سالگی برای اولین بار در کشور مجارستان با ارکستر سمفونیک روی صحنه رفت.
یون هی کیم که در کارنامهاش موفقیت در چندین مسابقه جهانی در اتریش، ایتالیا و کره جنوبی را دارد، در سال ۱۳۹۳ به دعوت علی رهبری کنسرتهایی را با ارکستر سمفونیک دولتی آنتالیا اجرا کرده است. این هنرمند جوان تاکنون با دهها ارکستر مشهور ازجمله کی بی اس سئول، رویال فیلارمونیک لندن، فیلارمونیک پراگ، فیلارمونیک مونت کارلو و فیلارمونیک اشتوتگارت اجرا داشته است.
پس از رهبری ارکستر دولتی آنتالیا که در روز جمعه اول دیماه وبا همراهی نوازنده اتریشی فلوت، مارتین کوفلر برگزار شد، در روزهای پنجشنبه و جمعه ۲۱ و ۲۲ دیماه علی رهبری با اجرای کنسرتو ویولن خاچاطوریان و سمفونی فانتاستیک برلیوز با ارکستر فیلهارمونیک اسلواکی در براتیسلاوا روی صحنه خواهد رفت.
سمفونی فانتاستیک اثر هکتور برلیوز آهنگساز مشهور فرانسوی، از زیباترین و مشکلترین آثار موسیقی کلاسیک به شمار میرود. نخستین اجرای سمفونی فانتاستیک در دسامبر 1830 و زمانی که برلیوز 26 سال داشت؛ در کنسرواتوار پاریس روی صحنه رفت.
Download new Track Ali Rahbari
«مارتین کوفلر» به عنوان سولیست در آنتالیا روی صحنه میرود
اول دی ماه «علی رهبری» و «مارتین کوفلر» سولیست فلوت مشهور اتریشی در انتالیا به روی صحنه مىروند. این آهنگساز و رهبرِ بینالمللی ارکستر به دعوت بنیاد فرهنگی و هنری آنتالیا به همراه مارتین کوفلر، سولیست فلوتِ مشهورِ اتریشی، با اثاری ازآارام خاچاطوریان و ایگوراستراوینسکی، با ارکستر سمفونیک دولتی آنتالیا روی صحنه مى روند.
پرفسور مارتین کوفلر، یکی از موفق ترین سولیستهای ساز فلوت است. او در سن ۱۷ و ۱۹ سالگی، دو بار برنده جایزه اول مسابقات جوانان در اتریش بوده و سپس جوایز مسابقات آلمان و ایتالیا را نیز از آن خود کرده است. او در سن ۲۱ سالگی به عنوان سولیست اول ساز فلوت ارکستر فیلارمونیک مونیخ انتخاب شد و در سالهای فعالیتِ خود به عنوان سولیست، بارها با علی رهبری در کشورهای مختلف روی صحنه رفته و با اکثر ارکسترها و رهبران مشهور جهان چون چلی بداکه و کلادیو آبادو کنسرت داده است، او استاد دانشگاه موسیقی شهر سالزبورگ اتریش نیز هست. این استاد بزرگ اتریشی، قرار بود طبق برنامه تنظیمیِ «مهر تا مهر 1394» علی رهبری، برای اجرای برنامه با ارکستر سمفونیک تهران واجرای رسیتال فلوت و همچنین برگزاری مسترکلاس برای آموزش نوازندگان فلوت در ایران، به کشور ما سفر کند که به دلیل بازگشت علی رهبری به اتریش، اجرای این کنسرت وبه دنبال آن، تشکیل مستر کلاس مقدور نشد.
Download new Track Ali Rahbari
گفت و گو با آهنگساز شناخته شده دربارهی مسابقات رهبری ترکستر در دنیا و موفقیت هنرمندان ایرانی
در رقابتهای بینالمللی رهبری ارکستر در آلمان، حسین پیشکار، موسیقیدان 29 ساله ایرانی جایزه نخست را دریافت کرد. در این رقابتها که برای نخستین بار برگزار شد ۱۲ رهبر ارکستر از هشت کشور شرکت داشتند. این رقابتها را شورای موسیقی آلمان با همکاری ارکستر فیلارمونیک و اپرای شهر کلن، ارکستر گورتسهنیش این شهر و ارکستر سمفونیک رادیوی جنوب آلمان سازماندهی میکنند. در این مسابقات «حسین پیشکار» موفق شده با اجرای دو قطعه از روبرت شومان و جوزپه وردی هیئت ژوری را در مورد تواناییهای خود متقاعد کند. این اتفاق در رسانهها با سکوت خبری همراه شد؛ این در حالی است که «علی رهبری» به عنوان اولین نفر به این رهبرِ جوان تبریک گفت. او خود در همین سن و سال بود که برنده مدال طلای مسابقات رهبری ارکستر در فرانسه شد؛ به همین دلیل در مورد این مسابقه ناشناخته در ایران با «علی رهبری» به گفتوگو نشستیم:
پیام تبریک شما به حسین پیشکار رهبر ارکستر جوان ایرانی به مناسبت پیروزی او در مسابقه رهبری ارکستر در آلمان و انتقاد شما از بیتوجهی مسئولین نسبت به این موفقیّت، نظر خیلیها را به این رویداد هنری بینالمللی جلب کرد. دقیقاٌ ۴۰ سال از دریافت مدال طلای شما در سال 1356 درمسابقات جهانی رهبری ارکستر برای ایران میگذرد، ممکن است در مورد این مسابقات و اهمیت جهانی آن که در ایران خیلی شناخته شده نیستند توضیحاتی بفرمایید؟
قبل از هرچیز باید اشاره کنم که دیروز یکی از همکاران خبرنگار شما به من اطلاع دادند که شنیده اند یکی از مسوولان بلند مرتبهی وزارت فرهنگ و ارشاد – گمان میکنم شخصِ وزیر- در جلسهای اشاره فرمودند که این انتقاد بهجا بوده و ما باید به این جوان ایرانی تبریک میگفتیم، از شنیدن این خبر که امیدوارم حقیقت داشته باشد، بی نهایت خوشحال شدم. چقدر خوب که آقای وزیر، این بار قدم به جلو گذاشتهاند و دربارهی یکی از مشکلاتِ حوزهی تحت نظرشان اظهار نظر کردند. امیدوارم که این روند ادامه داشته باشد و ایشان در مورد مسائل پیچیدهتر و اساسی موسیقی دانان، که فقط مربوط به یک شخص معین نیست و تمام جامعهی موسیقی مملکت را در بر میگیرد نیز واکنش نشان دهند. هدف من هم از چیزهایی که عرض میکنم و گاهگداری مینویسم، انتقاد سازنده است و با کسی غرض شخصی یا خدای نکرده دشمنی ندارم. اطمینان دارم که مشکلات موسیقیدانها بهویژه مشکلات موسیقی ارکسترال در ایران هم، تنها بهدست شخص وزیر حل خواهند شد.
منظورتان را دقیقتر بیان میکنید؟
ببینید، مثلا امیدوارم جناب وزیر و سایر مسئولین هنری ما مانند کشورهای دیگر بهدنبال حمایت از ایرنیان موفق در خارج باشند. در این لحظه ما آهنگساز، رهبر ارکستر و نوازندگانی بسیار موفق در موسیقی کلاسیک در خارج از ایران داریم که از سالها پیش به آنها توجهی نمیشود. آن ها میتوانند برای چهره مملکت جواهراتی پر ارزش باشند. چقدر خوب شد که مورد آقای «پیشکار» پیش آمد تا ما توجهی هم به این گروه خارج از کشور بکنیم.
در مورد این مسابقات توضیح میدهید؟
در مورد مسابقات رهبری ارکستر باید توضیح بدهم که این مسابقات مانند مسابقات المپیک برای اغلب کشورهای پیشرفته اهمیت خاصی دارند . برای رهبران و مدیران ارکستر، مدیران سالنهای اپرا ، مسوولان فستیوالها، مسئولین فرهنگی و اصولا برای افرادی که بهدنبال رهبر با استعداد میگردند، این مسابقات بهترین محل جستجوست تا بهترین ها را پیدا کنند.
رهبران ایرانی دیگر هم در این مسابقات شرکت کردهاند؟
بله در مسابقات فرانسه تا بهحال چند ایرانی شرکت کردهاند و در مسابقه کشور آلمان در کنار آقای پیشکار، یک ایرانی دیگر نیز شرکت کرده بود که نامش را ذکر نمیکنم. در مورد آقای پیشکار باید اشاره کنم که ایشان موسیقی سنتی ایران را در کنار موسیقی غربی تحصیل کردهاند. یعنی افق دید ایشان بسیار وسیعتر است. جالب است که قبلاٌ این رویه تحصیل موازی را منفی میدیدند. مثلاٌ در مورد خود من،۴۰ سال پیش، افراد بدونِ تجربه اعتقاد داشتند که چون من تحصیل موازی در موسیقی سنتی و موسیقی غربی دارم، شانسی برای موفقیّت در موسیقی غربی نخواهم داشت. این خودش نشان میدهد که ما اگر به موسیقیدانهای ایرانی به اصطلاح آن طرف آبها، میدان بدهیم که تجربه و دانش دوطرفه دارند، باعث شکوفائی هرچه بیشتر این هنر در ایران خواهیم شد.
تا چه حد میشود به نتیجه این مسابقات اعتماد داشت؟
تا حد بسیار زیاد. این افراد از بین دهها شرکت کننده، بعد از بررسی روزمه و سابقه تحصیلشان در این رشته، انتخاب میشوند و بعد هم چند روز در دورههای مختلف در مقابل داوران حرفهای به مبارزه میپردازند و در آخر کار، بعد از فیلتر شدن کامل، شخص برنده از نظر هنری واقعا قابل اطمینان است.
برنده شدن در این مسابقات ضمانتی هم برای موفقیّتهای بعدی بهحساب میآید؟
خیر، به هیچ وجه. این جوایز و مقامها، صرفاٌ درها را بهروی شما باز میکنند؛ ولی بعد ازآن دیگرشما میمانید و هنرتان. یک کنسرت موفق ، کنسرت دیگری بهدنبال خود میآورد. در گذشته اتفاق افتاده است که برندهای بعد از چند کنسرت، دیگربه کنسرتی دعوت نشده است. وقتی خبر این امر به بقیه برسد، دیگر کار این رهبر تمام است. در رشته ما حتی یک کنسرت بد هم میتواند ضررهای غیر قابل جبرانی بوجود بیاورد. خود من بارها به افرادی ایرانی یا غیر ایرانی کمک کردهام تا به ارکستری دعوت شوند؛ ولی متاسفانه در مواردی اتفاق افتاده است که، بعد از یکبار رهبری، دیگر انها را به جائی دعوت نکردهاند.
داوران این مسابقه ها چه افرادی هستند؟
معمولا هیات داوران را رهبرانی با تجربه تشکیل میدهند. در مورد اخیر رییس داوران این مسابقه آقای «لوتار زگروسک» بود که من او را خوب میشناسم و از دوستان قدیم من و رهبر بسیار خوبی هستند. در ضمن ایشان خودشان هم برنده مسابقه رهبری بودهاند و وقتی که رییس ارکستر سمفونیک رادیوی وین بودند من را چندین بار برای رهبری دعوت کردند.
آقای رهبری به این مساله اشاره نکردید که بعد از این موفقیّتها چه اتفاقاتی میافتند؟
اتفاقاتی حیاتی. بلافاصله مسئولین ارکسترهای مختلف سمفونیک، برنده را با دستمزدی نسبتا بالا برای رهبری ارکستر به کشورهای مختلف دعوت میکنند. از حالا بهبعد اوست که باید در کنسرتها و اپراها، تواناییهای خودش را ثابت و حفظ کند. البته معمولا کشورهای باتجربه به حمایت فوری از برنده کشورشان میشتابند، مانند حمایت ژاپنیها از «سرجی اوزاوا» برنده مدال طلای فرانسه. روسها نیز از «والری گرگیف» برنده مسابقهای دیگر، حمایت کامل کردند. مسوؤلان هنری کشورهایی که در آن مسابقه برگزار میشود چون میدانند، امکان دارد که این رهبر را از دست بدهند، سعی میکنند از همان ابتدا، فوراٌ نظر او را به کشورش جلب کنند. به خاطر اینکه اگر دیر بجنبند ، هم دستمزدش بالا میرود و هم اینکه او دیگر وقتی برای آنها نخواهد داشت.
این در مورد شما هم چنین بوده است؟
بله. اینهائی که عرض کردم ، با تجربه شخصیام مطابقت دارند.
شما هم ۲۹ سال داشتید.
بله. درست است. من هم زمان طلای فرانسه 29 ساله بودم.بله. (با خنده) خوب، این تصادفی است. همه 29 ساله ها به اینجا نمیرسند.
بر گردیم به آنچه که شما تحصیل موازی نامیدید. شما قبل از 29 سالگی، در سن ۲۵ سالگی، وقتی از اتریش به ایران برگشتید، در تهران، هم رهبر ارکستر بودید و هم رییس هنرستان های عالی موسیقی.
بله من اولین رییس مشترک هر دو هنرستان موسیقی غربی و سنتی بودم. ضمن تشکیل دو ارکستر و همکاری با ارکسترهای اپرا، سمفونیک و مجلسی تلویزیون آن زمان، در کنار استادان بزرگ موسیقی سنتی چون پایور، ظریف، دهلوی، پورتراب، سنجری، حنانه ، ناصری، اسماعیلی ، ناهید، شهنازی، معروفی، تجویدی ، ملیک اصلانیان سه سال کار میکردیم.
بعد از دریافت مدال طلا از شما حمایتی هم شد؟
حتی همکلاسیهایم هم به من تبریک نگفتند چه برسد به مسئولین فرهنگی آن دوره. بیشترین حمایت ها را از کشور های اتریش، ایتالیا، آلمان بلژیک و چکوسلوواکی داشتم.
به همین دلیل آنقدر در مورد تبریک نگفتن به حسین پیشکار حساس بودید؟
بله . واقعیتش اینه که ترسیدم مانند مدال طلای من که بهنام ایران دریافت کرده بودم، در مورد آقای پیشکار هم بیش از ۴۰ سال حرفی دربارهی آن زده نشود .
اولین دعوت از شما بعد از دریافت مدال طلا از طرف چه کشوری صورت گرفت؟
اولین دعوت از من، رهبری ارکستر ملی فرانسه و چند ارکستر فرانسوی دیگر بود. پس از آن بلافاصله بهعنوان مدیر هنری ارکستر سمفونیک نورنبرگ آلمان قرارداد امضا کردم.
در رزومه شما مدیریت ارکستر های فیلهارمونیک بروکسل ، زاگرب ، مالاگا و پراگ دیده میشود؛ ولی چرا نام ارکستر سمفونیک نورنبرگ در رزومه شما نیست؟
این داستانی دارد که اهالی شهر نورنبرگ هم، هنوز بعد از ۴۰ سال، فراموش نکردهاند.
ممکن است این داستان را تعریف کنید؟
بله، من در سال ۱۳۵۶ برنده مسابقات فرانسه شدم و بهدنبال آن، قراردادی با ارکستر سمفونیک نورنبرگ امضا کردم. در این بین اتفاقی غیرمنتظره برای من روی داد که ناچار شدم با مشکلات فراوان، محتوای این قرارداد را تغییر بدهم . این اتفاق غیرمترقبه و مثبت از این قرار بود که یک سال بعد از مسابقات فرانسه، در سال ۱۳۵۷در ژنو سویس، مسابقهای جهانی برگزار شد که درآن فقط، برندگان مسابقات جهان در سالهای گذشته حق شرکت داشتند. راستش را بخواهید، من شخصا بعد از برنده شدن در فرانسه، علاقه زیادی به شرکت در مسابقه دیگری نداشتم؛ ولی دوستان ایرانی علاقمند در پاریس (آن زمان من در پاریس زندگی میکردم) اصرار زیادی داشتند که من باید بهنام ایران در این مسابقه هم شرکت کنم. این مسابقه که در حقیقت شرکت کنندگانش مانند گلادیاتورها بودند بسیار مشکل بود. در قسمت فینال مسابقات، من مدال نقره را برای ایران بهدست آوردم. باید بگویم مدال طلا به کسی داده نشد . این خبر برنده شدن دوباره من به آقای «هربرت فون کارایان» -رهبر مشهور آلمانی- رسید وایشان مرا به ارکستر فیلهارمونیک برلین دعوت کردند. ولی زمانی که شنیدند من در نورنبرگ بهعنوان رهبر دایم و مدیر هنری، قرارداد امضا کردهام، پیغام دادند که در صورت مدیر بودن در نورنبرگ نمیتوانم به ارکستر برلین دعوت بشوم. برای من روزهای سختی بود و بر خلاف اخلاق و طبیعتم، به خاطر عشقی که به ارکستر نورنبرگ پیدا کرده بودم ناچار شدم با زحمت زیاد تیتر مدیرهنری را در قرار داد تغییر دهم. البته آخر سر، شرایط ارکستر نورنبرگ به این صورت درآمد که من وظایف مدیر هنری و رهبر دایم راانجام بدهم؛ ولی تیتر مدیر هنری در برنامهها نوشته نشود . من هم این کار را بهمدت دو سال انجام دادم. آقای «هوشنگ استوار» که درآن سالها در نورنبرگ زندگی میکردند، مرتب به کنسرتهای بنده میآمدند. این درست همان سالهایی بود که آثار ۶ آهنگساز ایرانی را نیز برای عرضه به بازارهای بینالمللی، با این ارکستر ضبط کردم. پس از آن، نه تنها آقای «فون کارایان» من را بهعنوان دستیار انتخاب کردند، بلکه ۵ سال تمام هم بهعنوان رهبر میهمان به ارکستر فیلهارمونیک برلین دعوت شدم.
این حمایت آقای کارایان در زندگی هنری شما موثر بود؟
بله خیلی زیاد، بینهایت. حوب، میدانید که آقای کارایان شخص بسیار سختگیری بود و نظراتش هم وزنه بزرگی در امر موسیقی. بعد از آن به بیش از یکصد ارکستر دنیا دعوت شدم و چندین ارکستر سمفونیک بزرگ دنیا مانند: لینتس، ژنو، موتسارتئوم سالزبورگ، فرانکفورت، مادرید، بارسلونا، تورونتو ، مانهایم، براتیسلاوا، من را بهعنوان مدیر کاندید کرده بودند که من برای بروکسل تصمیم گرفتم و دوازده سال در بلژیک ماندم.
از مسئولین ما چه انتظاری دارید؟
انتظاری بسیار ساده و طبیعی که در همه جای دنیا جاری است . باید از این جوانان با استعداد، بعه عنوان هنرمندان حرفهای، برای رهبری ارکستر در وطنشان دعوت بهعمل آید. در سال ۱۳۹۴ ما در لیست برنامههای «مهر تا مهر» از تمام رهبران جوان ایرانی در خارج و داخل ایران دعوت کرده بودیم که بیایند و ارکستر را رهبری کنند. کاری که بهطور طبیعی وظیفه ملی ماست. ولی متاسفانه بعد از رفتن من از ایران این وظیفه را آقایان فراموش کردند.
در عمل برای یک ارکستر، در سطح جهانی، چه باید کرد؟
در عمل باید اولاٌ دستمزد نوازندگان برای امرار معاش کافی باشد تا نوازندگان ، وقت کافی برای استراحت و تمرین در منزل را داشته باشند و مجبور نشوند تا نصف شب کارهای حتی غیر حرفهای انجام بدهند. دوم اینکه باید با برنامهریزی درست، هر روز کار و تمرین بکنند و هر هفته، مانند حد اقل کشور ترکیه، برنامه تازهای ارائه کنند. سوم اینکه سطح رهبری ارکستر در ایران را باید، از آنچه هست، خیلی بالاتر برد. چون سطح کیفیت نوازندگان امروز ایران به هیچ وجه با قبل قابل مقایسه نیست. باید رهبرانی متناسب با کیفیت کار آنها به کار گماشته شوند . رهبران بسیار خوب، گران هستند، ولی میشود سعی کرد، حد اقل افرادی را برای رهبری به خدمت بگیرند که در این رشته تحصیل کرده باشند، مدرک داشته باشند، باتجربه باشند، واز همه مهمتر دارای رپرتوار ارکستر سمفونیک باشند.
در حال حاضر شما چه پروژهای در دست دارید؟
چند روز دیگر قطعه «مادرم ایران» را با ارکستر فیلهارمونیک یاناچک در شهر پراگ ضبط میکنیم. سپس برای کنسرت با آقای «کوفلر» -فلوتیست مشهور اتریشی- به ارکستر سمفونیک دولتی آنتالیا میروم و ۴ هفته دیگر ارکستر فیلهارمونیک اسلوواکی را برای سی و هشتمین فصل هنری با یک ویولونیست کره ای رهبری میکنم.
Download new Track Ali Rahbari
هشدار رهبری نسبت به دعوت از ارکستر اروپایی
بار دیگر علی رهبری، موسیقیدان و رهبر ارکستر، با انتشار نامهای، نسبت به مدیریت ارکستر سمفونیک تهران اعتراض کرد.
علی رهبری، رهبر پیشین ارکستر سمفونیک تهران، نسبت به شنیده شدن شایعاتی مبنی بر دعوت از یکی از ارکسترهای سمفونیک اروپا برای حضور در ایران هشدار داد.
این موسیقیدان که اردیبهشت ۱۳۹۵، به حالت قهر، رهبری ارکستر سمفونیک تهران را ترک کرد، در ۱۸ ماه گذشته با انتشار چند نامه سرگشاده، انتقادهای تندی را نسبت به برخی امور اداری، مدیریتی و هنری عرصه موسیقی ابراز کرده است.
او اینبار ضمن تکرار برخی از مسائل گذشته، نسبت به رواج شایعهای درباره دعوت از یکی از ارکسترهای سمفونیک اروپا با هزینه گزاف برای حضور در ایران واکنش نشان داده است.
نامه علی رهبری خطاب به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با حذف بخشهایی از آن و ویرایش دوباره، به شرح زیر است:
«این روزها اخباری از داخل ایران به بیرون درز کرده و در بین دانشجویان و موسیقیدانهای خارج از کشور شایعهای به وجود آمده مبنی بر این که افرادی از جانب ایران در حال رایزنی هستند تا یکی از ارکسترهای سمفونیک اروپا را با هزینهای سرسامآور به ایران بیاورند.
ممکن است این گونه اقدامات حهت بَزَک کردن چهره ممالکی در کشورهای تازه به دوران رسیده خلیج فارس، اقدامی ضروری باشد، ولی در کشور عزیز ما ایران که قدمتی ۸۰ ساله در ارکستر سمفونیک دارد … این ولخرجیها به هر دلیلی که باشند، خیانت به جوانان این مملکت و هدر دادن امکانات بهحساب میآیند.
جناب آقای وزیر، به خاطر خدا هم که شده است، جلوی این گونه اقدامات نمایشی را بگیرید و امور را در راه منطقی و اصولی که صرفا منافع گروه خاص و کوچکی را در نظر نمیگیرد، هدایت کنید.
اجازه بدهید، در مورد ارکسترهای مهمان، نکتهای را که خودم شاهد آن بودهام، عرض کنم:
با افتتاح دوباره ارکستر سمفونیک تهران در اسفند ماه ۱۳۹۳، کشورهای مختلف علاقهمند شدند که برای اجرای برنامه به ایران بیایند. در آن زمان قرار گذاشتیم که ارکسترهای کشورهای علاقهمند، به شرطی میتوانند به ایران بیایند که برای دولت ایران هزینهای در بر نداشته باشند. همانطوریکه این امر در مورد ارکستر فیلهارمونیک چین در مرداد ۹۴ انجام شد و ما برای حضور آنها در ایران چیزی هزینه نکردیم… الان پس از دو سال چه شده است که حالا ما باید به ارکستری که به مملکت ما میآید [پول] دستی بدهیم؟ این در حالی است که ما نوازنده، آهنگساز و رهبر ارکستر ایرانی-بینالمللی داریم که به این ارکسترها با دریافت دستمزد بسیار بالا نیز دعوت میشوند.
این درحالی است که در ایران صدها موسیقیدان و دهها آهنگساز ایرانیِ بسیار خوب، حتی برای امرار معاش معمولی، نیاز به کمک مالی وزارت فرهنگ و ارشاد دارند و نوازندگان ارکستر سمفونیک نیز دستمزد کافی برای امرار معاش دریافت نمیکنند.
در خاتمه از شما تقاضا دارم در شرایط سختِ مالی فعلی، بهخصوص آنچه مربوط به جوانان میشود، ضمن دستور رسیدگی به وضع این سازندگان آینده مملکت، جلوی [این] ولخرجیها … را که هیچگونه کمکی به سازندگی و پیشبرد هنر نمیکند، بگیرید.»