Download new Track Babak sahraei
با حضور سیامک عباسی و همراهی امین قباد
گراتومیک – سیامک عباسی: بسیاری از مباحثی که در ترانه مطرح میشوند از لحاظ روانشناختی اشتباه هستند
کارگاه ترانه بابک صحرایی با حضور سیامک عباسی به عنوات مهمان ویژه و همراهی امین قباد برگزار شد بابک صحرایی در ابتدای جلسه گفت: سیامک عباسی از خوانندههای مهم و جریان ساز موسیقی پاپ در یک دهه اخیر بوده است. او خواننده، ترانه سرا و آهنگسازی توانمند است که در هر سه شاخه توانسته اثرگذاری حایز اهمیتی داشته باشد و مجموعه آثارش در این سالها از بهترین آثار موسیقی پاپ ایران بودهاند.
بابک صحرایی در ادامه به دانش و تجربه قابل اهمیت سیامک عباسی اشاره کرد و عنوان داشت که سیامک عباسی از معدود خوانندههای ایران است که دانش بالایی در ادبیات و موسیقی و سینما دارد.
در ادامه جلسه هنرجوها به ترانه خوانی پرداختند و سیامک عباسی ترانه به ترانه به تفضیل به نقد و بررسی آثار هنرجوها پرداخت. او در ابتدای تحلیلش گفت: اگر میخواهیم ترانه بنویسم فکر میکنم بهتر است که با کد بنویسیم. یعنی سوژه خاص و پرداخت خاص داشته باشیم. این اتفاق باعث میشود که ترانه بیشتر به یاد ما بماند.
سیامک عباسی درباره نوشتار صحیح ترانه و تاثیرش گفت: از نگارش یک ترانه سرا میتوانیم به دانش او پی ببریم. وقتی ترانهای به دستم میرسد خط اولش را که روی کاغذ میخوانم میفهمم که با ترانه سرای باسوادی طرفم یا نه. شاعرانگی به کنار، املا و نوشتار یک ترانه توسط ترانه سرا، سطح دانش او را مشخص میکند. بنابراین باید به این مساله توجه زیادی داشته باشیم. مثلا در ادبیات فارسی، هیچ پسوند و پیشوندی به کلمه نمیچسبند و انجام این کار یک غلط نوشتاری به حساب میآید.
سیامک عباسی درباره نکاتی که در ترانه از منظر ملودی پذیری باید مورد توجه قرار داد اظهار داشت: سختترین جای ترانه نویسی در زبان فارسی آنجایی است که شما با یک سری کلماتی سر و کار داری که چند تا حرف ساکن پشت سر هم دارند. مثل: صبح. تلفظ این نوع از کلمات در ملودی دشوار است. خود من روی تلفظ کلمات بسیار حساسم و این را از فرهاد مهراد یاد گرفتم. بیتوجهی به تلفظ کلمات باعث میشود مخاطب ترانه را اشتباه بشنود. اگر یک ترانهای اشتباه شنیده شود تقصیر مخاطب نیست و مستقیما تقصیر ترانه سرا و خواننده و آهنگساز است. اگر میخواهی ترانهات درست شنیده شود باید درست بنویسید. بدتر از کلمههایی که اشاره کردم، کلمههایی هستند که سه تا حرف ساکن پشت هم دارند. مثلا: تمبر. در این صورت واقعا دیگر نمیشود کلمه را در ملودی ادا کرد و ادا کردنش مساوی با از دست دادن خیلی چیزهاست. برای حل این مشکل حرف ساکن دوم را دارای حرکت کنید و به این ترتیب این مشکل حل میشود. مثلا «صبح» را تبدیل به «صبح روشن» کنیم. هرچه ترانه روانتر باشد ملودی هم بهتر و روانتر میشود
سیامک عباسی در بخش ترانه خوانی گفت: در این چند سالی که دارم کار میکنم به یک آماری رسیدم. آماری که هیچ وقت کسی ارائهاش نمیکند چون بسیار شخصی است. من چون با مقوله مخاطبشناسی آشنا هستم خودم این را برای خودم تحلیل کردهام تا یک مسیری را برای خودم طراحی کنم و یک نقشهای داشته باشم. وقتی شما در یک ترانهای از مسالهای ناراحت کننده حرف میزنید، ذهن خود را سیبل یک سیگنال منفی میکنید. امروزه مخاطب خودش را آماج انرژیهای منفی نمیکند و به ترانهای که در ابعاد مختلف ناراحت کننده است توجه نمیکند. بسیاری از ما این چنین هستیم. انقدر خودمان ناراحتی و مشکل داریم که دیگر نمیخواهیم هنگام شنیدن یک ترانه، ناراحتی بیشتری به ما منتقل شود. به همین خاطر است که مثلا فیلم کمدی اینقدر میفروشد. مردم ترجیح میدهند هنگام دو ساعت فیلم دیدن ذهنشان از مشکلات راحت شود. حالا فیلم سخیف است، باشد خود مخاطب میداند. نمیخواهم بگویم کمدی سخیف بسازی و ترانه سطحی بنویسیم. نه. مساله این است که واقعا لزوم ندارد اینهمه از درد و بدبختی صحبت کنیم. وقتی موضوع تلخ و سیاهی را برای نوشتن انتخاب میکنید بخش زیادی از جامعه و مخاطب را درجا از دست میدهید
سیامک عباسی درباره مشخص بودن جنسیت ترانه سرا در ترانهاش گفت: بعضی وقتها یک ترانه بدون مشخص بودن اسم ترانه سرایش مشخص است که توسط یک خانم نوشته شده. مثلا در دنیای یک مرد از کلمه حسادت استفاده نمیشود و این شکل از دایره واژگانی مختص خانم هاست. ما مردها امکان دارد مثلا بگوییم فلانی آدم بدذاتی است اما هیچ وقت نمیگوییم حسود است. حسود یک کلمه زنانه است. استفاده از چنین کلمههایی ایراد نیست اما باید بدانید که ترانه خود را زنانه کردهاید. من خودم چنین ترانهای نمیخوانم چون احساسش یک احساس زنانه است. خواننده خیلی وقتها دنیای ترانه را با دنیای خودش تطبیق میدهد و هنگامی که حس میکند ترانه با دنیایش سازگاری ندارد آن را نمیخواند
در ادامه امین قباد که از مهمانان جلسه بود نیز از طرف بابک صحرایی دعوت شد تا در ادامه جلسه همراه او و سیامک عباسی باشد. امین قباد از آهنگسازهای برجسته است که به تازگی وارد عرصه خوانندگی هم شده و با توجه به صدای زیبایی که دارد به شکل مناسبی تحت توجه مخاطبان این روزهای موسیقی قرار گرفته است
امین قباد در تحلیل ترانههای هنرجوها گفت: اینجا هستم که ترانهها را از دید آهنگسازی مورد بررسی قرار بدهم. اولین نکته درباره ارزش یک ترانه برای آهنگسازی شدن این است که ترانه حرف تازهای برای گفتن داشته باشد. همراه با بحثهای ساختاری که بسیار مهم هستند ترانه باید مضمون تازهای داشته باشد
سیامک عباسی درباره یک اتفاقی که در ترانههای این روزها مشاهده میشود گفت: یک سری از ترانهها، ترانههای سالمی هستند که تقریبا ایرادی ندارند اما هیچ چیز ویژهای هم ندارند. یعنی نه میشود ازشان ایراد خاصی گرفت و نه میشود بهشان بیست دارد. فقط یک ترانهای هستند که نوشته شدهاند و اتفاق خاصی ایجاد نمیکنند
سیامک عباسی با اشاره به مباحث روانشناختی ترانه و تاثیرش روی مخاطب به عنوان یک تریبون گفت: خیلی از مباحث ترانه مربوط به مباحث روانشناسی است. ما آدمهای برنامه ریزی شدهای نیستیم. ما خودمان آرتیستیم ولی از بچگی مخاطب بودیم و تاثیر پذیرفته از یک سری افراد و رسانهها هستیم. بزرگترین و بیشترین تاثیر را هم تلویزیون روی همه میگذارد چون ما بخش زیادی از زندگیمان را مشغول تماشا کردن تلویزیون هستیم تا وقتی که خودمان بتوانیم رسانهمان را انتخاب کنیم و گردانندگان مدیا در دنیا تصمیم میگیرند که ذهن ما به چه سمتی حرکت کند و به ذهن ما جهت میدهند. ما در ذهن خود درباره یک سری مسایل به خودمان حق میدهیم اما در واقع به لحاظ روانشناختی حق نداریم ولی چون از بچگی تا الان اینگونه فکر کردهایم این حق را به خودمان میدهیم و آن را وارد ترانهمان هم میکنیم ترانه میشود یک تریبون. میشود بلندگو. این حرف میرود و به گوش هزاران نفر دیگر هم میرسد و آنها هم که همین فکر ما را میکردند و منتظر یک تایید بودند با آن ارتباط برقرار میکنند. اینجاست که از لحاظ روانشناختی باید به آنچه که مینویسم و صحتش توجه زیادی داشته باشیم. اینکه آیا خواستههایی که ما در ترانهمان مطرح میکنیم واقعا برحق است یا نه. آیا اعتراض ما به سرکوب خواستههایمان واقعا برحق است یا نه. اینجاست که لایههای زیرین یک ترانه بسیار بحث برانگیز میشود و باید به آن توجه کرد. چون ما انسانهای دانش آموختهای از لحاظ مباحث روانشناسی نیستیم و عموما آموختههای ما تحت تاثیر اطرافیان و رسانههایی مثل شبکههای تلویزیونی قرار دارد ما تبدیل شدهایم به کسانی که داریم در ترانههایمان حکم صادر میکنیم اما خودمان آگاهی و شناخت درستی از این حکم نداریم
در ادامه سیامک عباسی با نوازندگی پیانوی امین قباد قطعههای شهر بارونی، خوشبختیت آرزومه و یک قطعه جدید و منتشر نشده را اجرا کرد. بابک صحرایی در توضیح شهر بارونی گفت که این ترانه را روی ملودی سیامک عباسی نوشته و احساس خاص و زیبایی این ملودی باعث شده که یکی از بهترین ترانههایش شکل بگیرد
در پایان بنا به نظر هنرجوهای کارگاه ترانه بابک صحرایی این جلسه یکی از پربارترین و بهترین جلسههای کارگاه ترانه در این سالها بود.
Download new Track Babak sahraei
در پی حواشی اخیر که برای رضا صادقی و دو خواننده ی دیگر کشورمان بوجود آمد
پس از اینکه شاعر با سابقه ی ایران یعنی اردلان سرفراز از رضا صادقی،علی لهراسبی و سینا سرلک به دلیل سرقت ادبی شکایت کرد جنجال های زیادی در فضای مجازی و خبرگزاری ها به راه افتاد.اما بعد از همه ی این اتفاقات بابک صحرایی با انتشار پستی از رضا صادقی حمایت کرد و همچنین در این یادداشت انتقاد تندی نسبت به اردلان سرفراز داشت، و با اشاره به اردلان سرفراز گفت:یعنی از دیروز تا امروز به ما دروغ گفته اند؟ آنهمه ترانه، آنهمه فریاد کنار هم بودن، دروغ بود؟
متن منتشر شده توسط بابک صحرایی ترانه سرای نام آشنای ایرانی-این گزارش توسط وب سایت گراتومیک تهیه شده است:
به رضا صادقى براى زخم ناباورانه اين روزهايش
رضا جان تهديد به زندان و مكافات، به خاطر خواندن چند خط ترانه اى از گذشته، جانم را به درد آورد
نگرانم به روزگاری برسیم که مردم هم از زمزمه کردن ترانه های گذشته بترسند. مبادا پشت دیوارها کسی در کمین باشد تا به خاطر خواندن خطی از ترانه های گذشته آنها را به پای میز محاکمه بکشاند و طلب پول کند یا با دسیسه ای آنها را پشت میله های زندان بکشاند. نگرانم به روزگاری برسیم که مردم از خاطره ساختن با ترانه های گذشته پشیمان شوند. مبادا مجبور شوند برای هر خاطره ای که با خطی از ترانه های گذشته دارند، تاوانی پس بدهند و پولی بپردازند. این شمشیری که به روی تو کشیده شده، خون خاطره ها را بر زمین خواهد ريخت. ما در فرهنگ و تاریخ مان پیشینه اش را داریم. سهراب کشی، سیاوش کشی رسم دیرینه ماست. اما هنوز باور نمى كنم كه تو به رسم عشق و حرمت، خطى از ترانه اى را در خانه ات بخوانى و با مردمت قسمت كنى و براى اين زنده نگه داشتن خاطره، به ميله و زندان تهديد شوى. مگر می شود رستم دیروز ترانه، سهراب های امروز ترانه را به خون بکشد؟ مگر می شود فریدون دیروز ترانه، ضحاکی شود و مارهایش را به جان جوانان ترانه بیاندازد؟ مگر می شود كسانى که نزدیک 50 سال است به ما و پدران و مادران ما از رهایی از میله ها و مهربانی می گویند، خشمگینانه ما را به پشت میله ها ببرند و از این زخم زدن پوزخند پیروزی بزنند؟ یعنی از دیروز تا امروز به ما دروغ گفته اند؟ آنهمه ترانه، آنهمه فریاد کنار هم بودن، دروغ بود؟
پول یک ترانه ای که بعد از 40 سال به رسم احترام و زنده کردن خاطره ها خوانده شده چقدر می شود؟ چقدر باید بپردازیم که نقاب ها از چهره ها کنار نرود و خنجر رستم ها به سینه سهراب ها ننشیند؟ چقدر باید پول بدهیم که مبادا جوان هایی که در خلوت های دوستانه شان ترانه ای از گذشته را زمزمه می کنند و در دنیای مجازی منتشر می کنند، در دنیای حقیقی پای میز محاکمه و پشت میله ها نروند؟ امروز سه خواننده و فردا حتما قرار است تک تک مردم به مسلخ کینه و مال طلبی گذشتگان بروند
بحث کپی رایت و حقوق مولف نیست. اگر چنین است چرا تا قبل از شکوفایی و به گل نشستن ترانه و موسیقی داخل کشور خبری از این خونخواهی ها نبود؟ این حقیقت را با پیشینه 17 سال حضور در جامعه ترانه و موسیقی و همکاری با بسیاری از بزرگان نسل گذشته می گویم. ما، نسل جوان جامعه ترانه و موسیقی داخل کشور، از وقتی به گل نشستیم از ریشه های مان زهر خوردیم. انگار درخت تناور ترانه و موسیقی ایران حق ندارد میوه های تازه داشته باشد. کینه ها از جایی شروع شد که صداهای خاطره ساز نسل گذشته، با ترانه و موسيقى داخل کشور هم نفس شدند. کینه ها از جایی شروع شد که صداهای تازه نفس داخل کشور، برای مردم خاطره سازی کردند. قصه از آنجا شروع شد، اصلاح کنم، کینه از آنجا شروع شد که خواننده های جوان با خواندن ترانه ها و موسيقى هاى هم نسلان خود به قله رسیدند و خاطره هایی زیباتر از گذشته خلق کردند و خواننده های بزرگ گذشته نیز با ترانه سراها و آهنگسازهای داخل ایران همراه شدند و زیبایی های تازه ای آفریدند. نه بحث کپی رایت است نه حقوق مولف. گویا رستم های دیروز، از سربلندی سهراب های امروز ناخوشند و خنجر بر سینه اش فرو می کنند که مبادا جای شان تنگ شود. شبيه نادر كه شاهرخ خود را كور كرد.
به جان ترانه قسم كه ما به گذشته ترانه عاشقانه نگاه مى كنيم. خنجر مى خوريم و باور نمى كنيم اين خنجر، در دست كسانى است كه از كودكى دوستشان داشته ايم. اينهمه زخم و دشمنى را باور نمى كنم. كپى رايت و حقوق مولف بهانه است. افسانه است. مگر پول يك ترانه چقدر مى شود؟
منبع:وب سایت گراتومیک