×
×  دانلود احسان افشاری مصاحبه با احسان افشاری شاعر و ترانه سرا

مصاحبه با احسان افشاری شاعر و ترانه سرا

هیچ آهنگی با تبدیل دختر همسایه به "دلبر جانان من" فاخر نمی شود

اگر شعر مجال می داد می توانستم نوازنده و آهنگساز مطرحی باشم 

گراتومیک - احسان افشاری یکی از شعرای جوانیست که در چند سال اخیر توانسته پیشرفت چشمگیری داشته باشد و حالا روز به روز، مخاطبان بیشتری با او و هنرش آشنا میشوند.

او در کارنامه ی هنری خود سابقه ی همکاری با هنرمندان برجسته ای مانند"علی قمصری" را دارد و همچنین شاعر قطعه "یازده ستاره" به خوانندگی سالار عقیلی و آهنگسازی بابک زرین  نیز است که برای جام جهانی روسیه ساخته شد و مورد استقبال مخاطبین قرار گرفت.

رفاقت و همراهی احسان افشاری و علیرضا آذر نیز نکته ای قابل توجه است. از نظر بسیاری از مخاطبان، آنها سبکی مختص به خود را دارند و با این روش توانسته اند جان تازه ای به دنیای شعر و ترانه ی کشورمان ببخشند...

در این بخش مصاحبه ای مفصل را با این شاعر برجسته ی کشورمان انجام داده ایم که در ادامه میخوانید:

 

در ابتدا بهتره بپرسیم که احسان افشاری کی و کجا به دنیا اومد؟

سلام به شما و مخاطبان خوبتون من متولد سال شصت و پنجم و تهران به دنیا اومدم

 

اگر دوست دارید کمی از خانواده، محل زندگی و دنیای قبل از شاعر شدنتون برامون بگین.

من در منطقه ی شهرک ولی عصر تهران بزرگ شدم . خب به دلیل اینکه پدرم کارمند کانون پرورش فکری بود و مادرم هم بالیده ی فضایی فرهنگی بود طبعا من هم از کودکی با شعر غریبه نبودم . از طرف دیگر برادر بزرگترم مجید افشاری در دوران کودکی من، جوانی بود که شکل جدی به شعر می پرداخت و برادران دیگر هم مشغله های ادبی داشتند . در واقع من در محاصره ی شعر بودم و از همان کودکی کلمات جای اسباب بازی را برای من پر کردند .

 

تحصیلاتتون در چه زمینه ای هست؟ و اینکه از کی و چطور شعر وارد زندگی شما شد؟

من کارشناس رشته ی زبان و ادبیات فارسی هستم و همانطور که گفتم به دلیل این که شعر از سالهای دور با من و در من حضور داشت هیچ وقت با خودم فکر نکردم دقیقا از چه زمانی با شعر مواجه شدم . و حضور شعر در زندگی ام ابدا حضوری ناگهانی و تصادفی نبود.

 

در ابتدا چه تصوری از آینده ی خودتون داشتید؟ هدف چی بود و به چه جایگاهی فکر میکردید؟

من آدم خیلی رویاپردازی نیستم حتی به مفهوم دقیق کلمه آینده نگر هم نیستم .اما این قدر هست که بگویم می دانستم نمی توانم به یک زندگی یکنواخت و اداری و روتین تن دهم . من موسیقی را هم به موازات شعر دنبال کردم . من به شدت ذوق موسیقی داشتم و اگر تعارف و فروتنی را کنار بگذارم فکر می کنم اگر شعر مجال می داد می توانم و یا بهتر بگویم می توانستم نوازنده و آهنگساز مطرحی باشم .

 

از کی تصمیم به چاپ کتاب گرفتید؟ و به نظرتون انتشار یک کتاب توسط شاعر بستگی به میزان معروفیت داره یا میزان پختگی و سواد شعر؟

اواخر دهه ی هشتاد به فکر چاپ کتاب افتادم . و اولین کتابم سال نود به لطف نشر هنر رسانه ی اردیبهشت منتشر شد که مجموعه ای از رباعی ها و شعرهای کوتاه من بود. انتشار یک کتاب به خیلی چیزها بستگی دارد . همه ی آنچه شما فرمودید می تواند معیار رسیدن موعد انتشار یک کتاب باشد . اما باید اعتراف کرد که چاپ کتاب دیگر ارزش و اهمیت سابق را ندارد . شما می توانید بدون کمترین سواد یا پختگی و میزان مقبولیت کتابتان را چاپ کنید . کتاب در سرزمین ما تبدیل به نوعی جواز برای پذیرفته شدن در جامعه ی ادبی شده و این مسیر درستی نیست .

 

به نظر میرسه تلاش شما بر این بود که در ابتدا به عنوان شاعر شناخته بشین درسته؟ در صورتی که ممکن بود با وارد شدن به دنیای ترانه و همکاری با خوانندگان مطرح زودتر به شهرت برسید و راه برای شما آسون تر بشه.

من راستش اهمیت را در نگاه مولف جستجو می کنم نه جنس تالیف او . ترانه یا شعرش آنقدرها مهم نیست . مهم این است که در هر قالب و قواره ای حرفی برای گفتن باشد . مشکل از جایی آغاز می شود که بخواهی با دهان بی کلمه حرفهای بزرگ بزنی . با ذهن بی دغدغه شعر دغدغه مند بنویسی.من چند دفتر ترانه داشتم که چکیده ای از آنها را در کتابی با عنوان شوکرانه ها منتشر کردم . ولی مساله اینجاست که دنیای من با شعر بهتر به مخاطبم معرفی می شود تا ترانه . مولف در ترانه ناچار است بیشتر از آنکه به خودش فکر می کند به مخاطبش فکر کند ولی در شعر اینگونه نیست . یا دست کم نگاه من به شعر هرگز اینطوره نبوده . اما اینکه از عدم همکاری نوشتید بدیهی است که هرگز به چنین مسیری فکر نکردم اما اطمینان دارم اگر یک دهم انرژی که برای شعر گذاشتم برای ترانه می گذاشتم چندین سال زودتر به ایستگاه کنونی دست کم از جهت شهرت نسبی می رسیدم.

 

آشنایی شما و علیرضا آذر به چه صورت بود؟ و چه تعریفی از ایشون دارید؟

آشنایی ما به سال نود و دو برمی گردد . شاید این زمان بلندی برای یک رفاقت عمیق نباشد اما دوستی ما ریشه دارتر از چیزی شد که فکر می کردیم. شعر کمترین بهانه ی من برای دوستی با علیرضاست. ما در خلوت هم سرک کشیدیم و آنقدر با هم خندیده اییم که بتوانیم از کنار تلخی ها عبور کنیم . او را برای چیزی که هست دوست دارم صرف نظر از این ها علیرضا آذر در شعر روزگار ما تاثیر فوق العاده ای داشته . بسیاری را با دکلمه هایش به شعر علاقه مند کرده و از خودش برای مخاطب یک پکیج جذاب ساخته .

 

با توجه به علاقه ی شما به موسیقی و نوازندگی بهتره کمی در مورد این هنر صحبت کنیم، دیده میشه گاهی دکلمه هایی از شما منتشر میشه و مخاطبان زیادی هم داره،آیا ممکنه در آینده در عرصه ی خوانندگی هم فعالیت هایی داشته باشید؟

دکلمه راهی برای به گوش رساندن است . و ارتباط صمیمانه تر و بی واسطه تری را با مخاطب ایجاد می کند . من فقط سعی می کنم شعرم را درست بخوانم و به مخاطب بگویم احساس من درباره ی این شعر چنین بوده اما از آن به بعد او می تواند حتی به دکلمه ی من گوش ندهد و با برداشت ها و تصورات خودش همراه شود.

خوانندگی اصولی دارد که من به آن آگاه نیستم و از طرفی نمی توانم در چیزی که متوسطم خودم را محک بزنم . من قناعت طلبانه به هیچ مقوله ی هنری نمی توانم نگاه کنم . اما دوستان گاها لطف نشان می دهند و صدای من را در خوانندگی صدای قابلی می بینند .اما از آنجایی که همیشه سهمی برای سورپرایزهای زندگی قائل می شوم می توانم جای این احتمال ضعیف را باقی بگذارم که روزی دست به ساز شوم و کارهایم را بخوانم.

 

آلبومی از علی قمصری با همکاری شما منتشر شد با عنوان"دیوار چین" و در پروژه ی "شطرنج" هم شرکت داشتید، تجربه همکاری با علی قمصری چطور بود؟

همکاری با علی قمصری از بی نظیرین ترین تجربه های زندگی هنری من بوده. در" دیوار و چین" دو شعر با صدای حسین پیرحیاتی و مصطفی راغب داشتم . یکی دیوار و چین و دیگری مترسک که هر دو غزل بودند.در پروژه ی شط رنج که از یک ایده ی ساده تبدیل شد به یک اتفاق هنری .من در این پروژه توانستم به وجه کمرنگ تر دنیای هنری ام مجالی برای ابراز وجود بدهم . منظورم نمایش نامه نویسی است . من در کنار اشعار نمایش نامه ی کار را نوشتم و علی قمصری با جادوی موسیقی اش شط رنج را به یک اثر ماندگار تبدیل کرد . صحبت درباره ی شط رنج مفصل است . اما این را بگویم که از شش شهریور در سالن شهرزاد مجددا کنسرت نمایش ما اجرا خواهد شد.

 

و اما فکر میکنم مهم ترین همکاری شما در این چند سال اخیر، همکاری با سالار عقیلی و بابک زرین در آهنگ "یازده ستاره" بود که برای جام جهانی روسیه آماده شد، کمی از این قطعه و این همکاری برای ما بگین.

سرود یازده ستاره را جناب عقیلی و زرین با مشورت هم به من پیشنهاد دادند . بنیاد رودکی با همکاری فدراسیون فوتبال تصمیم به ساخت این قطعه می گیرند و ماه ها پیش از آنکه حتی تماسی با من گرفته شود همکاران من سرودهای خودشان را برای بنیاد ارسال کرده بودند . بهرحال شعر من به صلاحدید شورای موسیقی با استاندارهای مد نظر همخوانی بیشتری داشت و انتخاب شد .باید اضافه کنم من در وقت اضافه به این پروژه پیوستم و آخرین نفری بودم که برای تیم ملی شعر نوشت.

 

همونطور که میدونید انتقاداتی هم در ارتباط با این قطعه وجود داشت که منجر به واکنش شما شد، این انتقادات رو چطور میبینید و فکر میکنید چقدر حق با شماست؟

من عادت به دفاع بی جهت از هیچ چیزی ندارم . چون اینطور بار آمده ام . روحیه ام اجازه نمی دهد از کارم دفاع کنم . اعتقادم این است اگر تلاش من تلاش درستی بوده حتما خودش از خودش دفاع خواهد کرد. تنها یک متن منتشر کردم و قدری شفاف سازی انجام دادم . انتقادات پیش از انتشار سرود آغاز شده بود و سالار عقیلی از قبل گوشی را دست من داده بود . بماند که در روزهای آخر به کل شعر من تغییر کرد و روی ملودی بابک زرین شعر دوباره ای نوشتم و ناچار بودم بسیاری از ترکیبات و تصویرهای شعری که مستقل از موسیقی نوشته بودم اینبار روی موسیقی سوار کنم و این کار با توجه به زمان اندک حقیقتا کار ساده ای نبود .باز هم بماند که تا لحظه ای که سالار عقیلی در استودیو مشغول ضبط بود من دست به قلم بودم و تا لحظه ی آخر مشغول ادیت بودم هم به نفع موسیقی و هم به نفع ذوق و احساسات مردم چون مساله ی خودنمایی من در شعر نبود مساله مردم و توقع و احساسات آنها بود و من فکر می کنم اینکار کار خودش را کرد و تاثیر خودش را گذاشت .

 

همونطور که میدونید چند ماه پیش حواشی زیادی در مورد سرقت ادبی حمید هیراد بوجود اومد و شاعران زیادی هم در حمایت از همکاران خودشون بیانیه دادن و نظرشون رو اعلام کردند، نظر شما در مورد این اتفاق چی بود و فکر میکنید چرا چنین اتفاقی رخ میده و در چنین مواقعی یک شاعر چطور میتونه از هنر خودش دفاع کنه؟

سهل انگاری و رفتار غیرحرفه ای ایشان چیزی بود که با واکنش وسیع شاعران همراه شد من بدلیل گرفتاری ام در پروژه ی شط رنج وقت پیگیری نداشتم اما در جریان بودم که اتحاد زیبایی بین شاعران شکل گرفته . علیرضا بدیع و صابر قدیمی پیشگام این حرکت بودند و توانستند حرف حق را به کرسی بنشانند و حقوق ضایع شده ی شاعران را به آنها برگردانند . چه مادی و چه معنوی . من فکر می کنم این که خواننده ای چنین اجازه ای را به خودش می دهد بیشتر از اینکه بی توجهی او نسبت به حقوق شاعران را تذکر دهد بی توجهی شاعران نسبت به حقوق خودشان را تذکر می دهد . روند تولید آثار موسیقی به شکلی است که شاعر خودش را بخش کم اهمیت داستان می بیند و کم کم به این باور رسیده که نباید پیگیر حقوقش باشد و همینکه خواننده ای اسم و رسم دار ترانه اش را بخواند برایش کافی است .این نگاه باید تغییر کند . شاعران و ترانه سرایان باید این باور برسند که اگر نگویم بیشتر اما در بدبینانه ترین حالت اندازه ی آهنگساز و اندازه ی خواننده در تولید یک اثر نقش دارند و به تبع آن باید حقوقشان را جدی بگیرند.

 

با توجه به اینکه در حال حاضر شما یکی از شعرای مطرح کشومون هستید، جایگاه شعر و ترانه رو در کشومون چطور میبینید؟ و نظرتون در مورد ترانه های امروزی که اکثر خوانندگانی مانند ماکان بند، هوروش بند و ... استفاده میکنند چیه؟

من خیلی از کلماتی که روی ملودی ها سری دوزی می شوند را شبه ترانه هایی می بینم که کمترین تلاشی برای تبدیل شدن به یک ترانه ی معمولی را هم ندارند . ریتم در این تیپ کارها حرف اول را می زند . کلمات می آیند تا پادوی ریتم باشند و اخیرا یک مدل تظاهر به فاخرنویسی هم پدید آمده که حقیقتا پدیده ی نوظهوری است .استفاده از کلمات سنگین و کلاسیک برای بیان چیپ ترین منظورها .کار با تبدیل دختر همسایه به "دلبر جانان من،برده دل و جان من" فاخر نمی شود. این همان است فقط در لباسی متظاهرانه و حتی بدتر از آن . ای کاش دست کم درستش را بنویسند .

چه چه های پامنقلی هم که تبدیل به یک جور مد شده . اما این ها تب های کوتاه مدتی است که نه جریانی می سازد نه مانعی برای جریان های دیگر است . هست که باشد و برای تفنن و بشکن و بالابنداز در مهمانی ها بد نیست . ای کاش شش و هشتش را بیشتر کنند و کسرمیزان های دیگر را به حال خودشان بگذارند.

 

پیشنهادتون به بچه های تازه کار و افرادی هنوز ابتدای راه هستند چیه؟ آیا میتونند به شعر و ترانه به عنوان منبع درآمد نگاه کنند یا باید زندگی و زمان خودشون رو با کار دیگری هم تقسیم کنند؟

پیشنهادم این است که به شعر بعنوان منبع زیبایی و ذوق نگاه کنند نه منبع درآمد . حافظ هم که باشی نیاز به مقرری داری . خصوصا در شرایط کنونی که از اقتصاد دو حرف اولش مانده . اما آنها را دعوت به دلسردی نمی کنم . دعوت می کنم ده برابر چیزی که می نویسند بخوانند ببینید و بشنوند . و به امید موفقیت های یک شبه نباشند . اگر راهی برای موفقیت در دنیای شعر باشد من اسم آن راه را تلاش می گذارم.

 

و در کلام آخر اگر سوالی هست که پرسیده نشده و یا هر چیزی رو که دوست دارید بیان کنید و میتونید صحبتی هم داشته باشید با افرادی که این مصاحبه رو میخونند...

کلام اخر تشکر از شماست و اینکه من همچنان به دنیایی دلبسته ام که شعر در آن نقش مکمل زندگی است . با آن نمی شود به جنگ رفت . چون سلاح نیست . نمی شود دنیا را تغییر داد چون توهم نیست نمی شود زمین را از آلودگی ها پاک کرد چون معجزه نیست . نمی شود از آن امید ساخت چون وعده نیست اما می شود با آن راه رفت و نفس کشید و زندگی اش کرد مثل یک دوست واقعی که قرار نیست از او توقعی داشته باشی.

 

منبع: وب سایت موسیقی گراتومیک

 

قطعه یازده ستاره (سالار عقیلی)

آلبوم دیوار چین (علی قمصری)

 

 





Ehsan Afshari
هیچ آهنگی با تبدیل دختر همسایه به "دلبر جانان من" فاخر نمی شوداگر شعر مجال می داد می توانستم نوازنده و آهنگساز مطرحی باشم گراتومیک - احسان افشاری یکی از شعرای جوانیست که در چند سال اخیر توانسته پیشرفت چشمگیری داشته باشد و حالا روز به روز، مخاطبان بیشتری با او و هنرش آشنا میشوند.او در کارنامه ی هنری خود سابقه ی همکاری با هنرمندان برجسته ای مانند"علی قمصری" را دارد و همچنین شاعر قطعه "یازده ستاره" به خوانندگی سالار عقیلی و آهنگسازی بابک زرین  نیز است که برای جام جهانی روسیه ساخته شد و مورد استقبال مخاطبین قرار گرفت.رفاقت و همراهی احسان افشاری و علیرضا آذر نیز نکته ای قابل توجه است. از نظر بسیاری از مخاطبان، آنها سبکی مختص به خود را دارند و با این روش توانسته اند جان تازه ای به دنیای شعر و ترانه ی کشورمان ببخشند...در این بخش مصاحبه ای مفصل را با این شاعر برجسته ی کشورمان انجام داده ایم که در ادامه میخوانید: در ابتدا بهتره بپرسیم که احسان افشاری کی و کجا به دنیا اومد؟سلام به شما و مخاطبان خوبتون من متولد سال شصت و پنجم و تهران به دنیا اومدم اگر دوست دارید کمی از خانواده، محل زندگی و دنیای قبل از شاعر شدنتون برامون بگین.من در منطقه ی شهرک ولی عصر تهران بزرگ شدم . خب به دلیل اینکه پدرم کارمند کانون پرورش فکری بود و مادرم هم بالیده ی فضایی فرهنگی بود طبعا من هم از کودکی با شعر غریبه نبودم . از طرف دیگر برادر بزرگترم مجید افشاری در دوران کودکی من، جوانی بود که شکل جدی به شعر می پرداخت و برادران دیگر هم مشغله های ادبی داشتند . در واقع من در محاصره ی شعر بودم و از همان کودکی کلمات جای اسباب بازی را برای من پر کردند . تحصیلاتتون در چه زمینه ای هست؟ و اینکه از کی و چطور شعر وارد زندگی شما شد؟من کارشناس رشته ی زبان و ادبیات فارسی هستم و همانطور که گفتم به دلیل این که شعر از سالهای دور با من و در من حضور داشت هیچ وقت با خودم فکر نکردم دقیقا از چه زمانی با شعر مواجه شدم . و حضور شعر در زندگی ام ابدا حضوری ناگهانی و تصادفی نبود. در ابتدا چه تصوری از آینده ی خودتون داشتید؟ هدف چی بود و به چه جایگاهی فکر میکردید؟من آدم خیلی رویاپردازی نیستم حتی به مفهوم دقیق کلمه آینده نگر هم نیستم .اما این قدر هست که بگویم می دانستم نمی توانم به یک زندگی یکنواخت و اداری و روتین تن دهم . من موسیقی را هم به موازات شعر دنبال کردم . من به شدت ذوق موسیقی داشتم و اگر تعارف و فروتنی را کنار بگذارم فکر می کنم اگر شعر مجال می داد می توانم و یا بهتر بگویم می توانستم نوازنده و آهنگساز مطرحی باشم . از کی تصمیم به چاپ کتاب گرفتید؟ و به نظرتون انتشار یک کتاب توسط شاعر بستگی به میزان معروفیت داره یا میزان پختگی و سواد شعر؟اواخر دهه ی هشتاد به فکر چاپ کتاب افتادم . و اولین کتابم سال نود به لطف نشر هنر رسانه ی اردیبهشت منتشر شد که مجموعه ای از رباعی ها و شعرهای کوتاه من بود. انتشار یک کتاب به خیلی چیزها بستگی دارد . همه ی آنچه شما فرمودید می تواند معیار رسیدن موعد انتشار یک کتاب باشد . اما باید اعتراف کرد که چاپ کتاب دیگر ارزش و اهمیت سابق را ندارد . شما می توانید بدون کمترین سواد یا پختگی و میزان مقبولیت کتابتان را چاپ کنید . کتاب در سرزمین ما تبدیل به نوعی جواز برای پذیرفته شدن در جامعه ی ادبی شده و این مسیر درستی نیست . به نظر میرسه تلاش شما بر این بود که در ابتدا به عنوان شاعر شناخته بشین درسته؟ در صورتی که ممکن بود با وارد شدن به دنیای ترانه و همکاری با خوانندگان مطرح زودتر به شهرت برسید و راه برای شما آسون تر بشه.من راستش اهمیت را در نگاه مولف جستجو می کنم نه جنس تالیف او . ترانه یا شعرش آنقدرها مهم نیست . مهم این است که در هر قالب و قواره ای حرفی برای گفتن باشد . مشکل از جایی آغاز می شود که بخواهی با دهان بی کلمه حرفهای بزرگ بزنی . با ذهن بی دغدغه شعر دغدغه مند بنویسی.من چند دفتر ترانه داشتم که چکیده ای از آنها را در کتابی با عنوان شوکرانه ها منتشر کردم . ولی مساله اینجاست که دنیای من با شعر بهتر به مخاطبم معرفی می شود تا ترانه . مولف در ترانه ناچار است بیشتر از آنکه به خودش فکر می کند به مخاطبش فکر کند ولی در شعر اینگونه نیست . یا دست کم نگاه من به شعر هرگز اینطوره نبوده . اما اینکه از عدم همکاری نوشتید بدیهی است که هرگز به چنین مسیری فکر نکردم اما اطمینان دارم اگر یک دهم انرژی که برای شعر گذاشتم برای ترانه می گذاشتم چندین سال زودتر به ایستگاه کنونی دست کم از جهت شهرت نسبی می رسیدم. آشنایی شما و علیرضا آذر به چه صورت بود؟ و چه تعریفی از ایشون دارید؟آشنایی ما به سال نود و دو برمی گردد . شاید این زمان بلندی برای یک رفاقت عمیق نباشد اما دوستی ما ریشه دارتر از چیزی شد که فکر می کردیم. شعر کمترین بهانه ی من برای دوستی با علیرضاست. ما در خلوت هم سرک کشیدیم و آنقدر با هم خندیده اییم که بتوانیم از کنار تلخی ها عبور کنیم . او را برای چیزی که هست دوست دارم صرف نظر از این ها علیرضا آذر در شعر روزگار ما تاثیر فوق العاده ای داشته . بسیاری را با دکلمه هایش به شعر علاقه مند کرده و از خودش برای مخاطب یک پکیج جذاب ساخته . با توجه به علاقه ی شما به موسیقی و نوازندگی بهتره کمی در مورد این هنر صحبت کنیم، دیده میشه گاهی دکلمه هایی از شما منتشر میشه و مخاطبان زیادی هم داره،آیا ممکنه در آینده در عرصه ی خوانندگی هم فعالیت هایی داشته باشید؟دکلمه راهی برای به گوش رساندن است . و ارتباط صمیمانه تر و بی واسطه تری را با مخاطب ایجاد می کند . من فقط سعی می کنم شعرم را درست بخوانم و به مخاطب بگویم احساس من درباره ی این شعر چنین بوده اما از آن به بعد او می تواند حتی به دکلمه ی من گوش ندهد و با برداشت ها و تصورات خودش همراه شود.خوانندگی اصولی دارد که من به آن آگاه نیستم و از طرفی نمی توانم در چیزی که متوسطم خودم را محک بزنم . من قناعت طلبانه به هیچ مقوله ی هنری نمی توانم نگاه کنم . اما دوستان گاها لطف نشان می دهند و صدای من را در خوانندگی صدای قابلی می بینند .اما از آنجایی که همیشه سهمی برای سورپرایزهای زندگی قائل می شوم می توانم جای این احتمال ضعیف را باقی بگذارم که روزی دست به ساز شوم و کارهایم را بخوانم. آلبومی از علی قمصری با همکاری شما منتشر شد با عنوان"دیوار چین" و در پروژه ی "شطرنج" هم شرکت داشتید، تجربه همکاری با علی قمصری چطور بود؟همکاری با علی قمصری از بی نظیرین ترین تجربه های زندگی هنری من بوده. در" دیوار و چین" دو شعر با صدای حسین پیرحیاتی و مصطفی راغب داشتم . یکی دیوار و چین و دیگری مترسک که هر دو غزل بودند.در پروژه ی شط رنج که از یک ایده ی ساده تبدیل شد به یک اتفاق هنری .من در این پروژه توانستم به وجه کمرنگ تر دنیای هنری ام مجالی برای ابراز وجود بدهم . منظورم نمایش نامه نویسی است . من در کنار اشعار نمایش نامه ی کار را نوشتم و علی قمصری با جادوی موسیقی اش شط رنج را به یک اثر ماندگار تبدیل کرد . صحبت درباره ی شط رنج مفصل است . اما این را بگویم که از شش شهریور در سالن شهرزاد مجددا کنسرت نمایش ما اجرا خواهد شد. و اما فکر میکنم مهم ترین همکاری شما در این چند سال اخیر، همکاری با سالار عقیلی و بابک زرین در آهنگ "یازده ستاره" بود که برای جام جهانی روسیه آماده شد، کمی از این قطعه و این همکاری برای ما بگین.سرود یازده ستاره را جناب عقیلی و زرین با مشورت هم به من پیشنهاد دادند . بنیاد رودکی با همکاری فدراسیون فوتبال تصمیم به ساخت این قطعه می گیرند و ماه ها پیش از آنکه حتی تماسی با من گرفته شود همکاران من سرودهای خودشان را برای بنیاد ارسال کرده بودند . بهرحال شعر من به صلاحدید شورای موسیقی با استاندارهای مد نظر همخوانی بیشتری داشت و انتخاب شد .باید اضافه کنم من در وقت اضافه به این پروژه پیوستم و آخرین نفری بودم که برای تیم ملی شعر نوشت. همونطور که میدونید انتقاداتی هم در ارتباط با این قطعه وجود داشت که منجر به واکنش شما شد، این انتقادات رو چطور میبینید و فکر میکنید چقدر حق با شماست؟من عادت به دفاع بی جهت از هیچ چیزی ندارم . چون اینطور بار آمده ام . روحیه ام اجازه نمی دهد از کارم دفاع کنم . اعتقادم این است اگر تلاش من تلاش درستی بوده حتما خودش از خودش دفاع خواهد کرد. تنها یک متن منتشر کردم و قدری شفاف سازی انجام دادم . انتقادات پیش از انتشار سرود آغاز شده بود و سالار عقیلی از قبل گوشی را دست من داده بود . بماند که در روزهای آخر به کل شعر من تغییر کرد و روی ملودی بابک زرین شعر دوباره ای نوشتم و ناچار بودم بسیاری از ترکیبات و تصویرهای شعری که مستقل از موسیقی نوشته بودم اینبار روی موسیقی سوار کنم و این کار با توجه به زمان اندک حقیقتا کار ساده ای نبود .باز هم بماند که تا لحظه ای که سالار عقیلی در استودیو مشغول ضبط بود من دست به قلم بودم و تا لحظه ی آخر مشغول ادیت بودم هم به نفع موسیقی و هم به نفع ذوق و احساسات مردم چون مساله ی خودنمایی من در شعر نبود مساله مردم و توقع و احساسات آنها بود و من فکر می کنم اینکار کار خودش را کرد و تاثیر خودش را گذاشت . همونطور که میدونید چند ماه پیش حواشی زیادی در مورد سرقت ادبی حمید هیراد بوجود اومد و شاعران زیادی هم در حمایت از همکاران خودشون بیانیه دادن و نظرشون رو اعلام کردند، نظر شما در مورد این اتفاق چی بود و فکر میکنید چرا چنین اتفاقی رخ میده و در چنین مواقعی یک شاعر چطور میتونه از هنر خودش دفاع کنه؟سهل انگاری و رفتار غیرحرفه ای ایشان چیزی بود که با واکنش وسیع شاعران همراه شد من بدلیل گرفتاری ام در پروژه ی شط رنج وقت پیگیری نداشتم اما در جریان بودم که اتحاد زیبایی بین شاعران شکل گرفته . علیرضا بدیع و صابر قدیمی پیشگام این حرکت بودند و توانستند حرف حق را به کرسی بنشانند و حقوق ضایع شده ی شاعران را به آنها برگردانند . چه مادی و چه معنوی . من فکر می کنم این که خواننده ای چنین اجازه ای را به خودش می دهد بیشتر از اینکه بی توجهی او نسبت به حقوق شاعران را تذکر دهد بی توجهی شاعران نسبت به حقوق خودشان را تذکر می دهد . روند تولید آثار موسیقی به شکلی است که شاعر خودش را بخش کم اهمیت داستان می بیند و کم کم به این باور رسیده که نباید پیگیر حقوقش باشد و همینکه خواننده ای اسم و رسم دار ترانه اش را بخواند برایش کافی است .این نگاه باید تغییر کند . شاعران و ترانه سرایان باید این باور برسند که اگر نگویم بیشتر اما در بدبینانه ترین حالت اندازه ی آهنگساز و اندازه ی خواننده در تولید یک اثر نقش دارند و به تبع آن باید حقوقشان را جدی بگیرند. با توجه به اینکه در حال حاضر شما یکی از شعرای مطرح کشومون هستید، جایگاه شعر و ترانه رو در کشومون چطور میبینید؟ و نظرتون در مورد ترانه های امروزی که اکثر خوانندگانی مانند ماکان بند، هوروش بند و ... استفاده میکنند چیه؟من خیلی از کلماتی که روی ملودی ها سری دوزی می شوند را شبه ترانه هایی می بینم که کمترین تلاشی برای تبدیل شدن به یک ترانه ی معمولی را هم ندارند . ریتم در این تیپ کارها حرف اول را می زند . کلمات می آیند تا پادوی ریتم باشند و اخیرا یک مدل تظاهر به فاخرنویسی هم پدید آمده که حقیقتا پدیده ی نوظهوری است .استفاده از کلمات سنگین و کلاسیک برای بیان چیپ ترین منظورها .کار با تبدیل دختر همسایه به "دلبر جانان من،برده دل و جان من" فاخر نمی شود. این همان است فقط در لباسی متظاهرانه و حتی بدتر از آن . ای کاش دست کم درستش را بنویسند .چه چه های پامنقلی هم که تبدیل به یک جور مد شده . اما این ها تب های کوتاه مدتی است که نه جریانی می سازد نه مانعی برای جریان های دیگر است . هست که باشد و برای تفنن و بشکن و بالابنداز در مهمانی ها بد نیست . ای کاش شش و هشتش را بیشتر کنند و کسرمیزان های دیگر را به حال خودشان بگذارند. پیشنهادتون به بچه های تازه کار و افرادی هنوز ابتدای راه هستند چیه؟ آیا میتونند به شعر و ترانه به عنوان منبع درآمد نگاه کنند یا باید زندگی و زمان خودشون رو با کار دیگری هم تقسیم کنند؟پیشنهادم این است که به شعر بعنوان منبع زیبایی و ذوق نگاه کنند نه منبع درآمد . حافظ هم که باشی نیاز به مقرری داری . خصوصا در شرایط کنونی که از اقتصاد دو حرف اولش مانده . اما آنها را دعوت به دلسردی نمی کنم . دعوت می کنم ده برابر چیزی که می نویسند بخوانند ببینید و بشنوند . و به امید موفقیت های یک شبه نباشند . اگر راهی برای موفقیت در دنیای شعر باشد من اسم آن راه را تلاش می گذارم. و در کلام آخر اگر سوالی هست که پرسیده نشده و یا هر چیزی رو که دوست دارید بیان کنید و میتونید صحبتی هم داشته باشید با افرادی که این مصاحبه رو میخونند...کلام اخر تشکر از شماست و اینکه من همچنان به دنیایی دلبسته ام که شعر در آن نقش مکمل زندگی است . با آن نمی شود به جنگ رفت . چون سلاح نیست . نمی شود دنیا را تغییر داد چون توهم نیست نمی شود زمین را از آلودگی ها پاک کرد چون معجزه نیست . نمی شود از آن امید ساخت چون وعده نیست اما می شود با آن راه رفت و نفس کشید و زندگی اش کرد مثل یک دوست واقعی که قرار نیست از او توقعی داشته باشی. منبع: وب سایت موسیقی گراتومیک قطعه یازده ستاره (سالار عقیلی)آلبوم دیوار چین (علی قمصری)  

هیچ آهنگی با تبدیل دختر همسایه به "دلبر جانان من" فاخر نمی شود

اگر شعر مجال می داد می توانستم نوازنده و آهنگساز مطرحی باشم 

گراتومیک - احسان افشاری یکی از شعرای جوانیست که در چند سال اخیر توانسته پیشرفت چشمگیری داشته باشد و حالا روز به روز، مخاطبان بیشتری با او و هنرش آشنا میشوند.

او در کارنامه ی هنری خود سابقه ی همکاری با هنرمندان برجسته ای مانند"علی قمصری" را دارد و همچنین شاعر قطعه "یازده ستاره" به خوانندگی سالار عقیلی و آهنگسازی بابک زرین  نیز است که برای جام جهانی روسیه ساخته شد و مورد استقبال مخاطبین قرار گرفت.

رفاقت و همراهی احسان افشاری و علیرضا آذر نیز نکته ای قابل توجه است. از نظر بسیاری از مخاطبان، آنها سبکی مختص به خود را دارند و با این روش توانسته اند جان تازه ای به دنیای شعر و ترانه ی کشورمان ببخشند...

در این بخش مصاحبه ای مفصل را با این شاعر برجسته ی کشورمان انجام داده ایم که در ادامه میخوانید:

 

در ابتدا بهتره بپرسیم که احسان افشاری کی و کجا به دنیا اومد؟

سلام به شما و مخاطبان خوبتون من متولد سال شصت و پنجم و تهران به دنیا اومدم

 

اگر دوست دارید کمی از خانواده، محل زندگی و دنیای قبل از شاعر شدنتون برامون بگین.

من در منطقه ی شهرک ولی عصر تهران بزرگ شدم . خب به دلیل اینکه پدرم کارمند کانون پرورش فکری بود و مادرم هم بالیده ی فضایی فرهنگی بود طبعا من هم از کودکی با شعر غریبه نبودم . از طرف دیگر برادر بزرگترم مجید افشاری در دوران کودکی من، جوانی بود که شکل جدی به شعر می پرداخت و برادران دیگر هم مشغله های ادبی داشتند . در واقع من در محاصره ی شعر بودم و از همان کودکی کلمات جای اسباب بازی را برای من پر کردند .

 

تحصیلاتتون در چه زمینه ای هست؟ و اینکه از کی و چطور شعر وارد زندگی شما شد؟

من کارشناس رشته ی زبان و ادبیات فارسی هستم و همانطور که گفتم به دلیل این که شعر از سالهای دور با من و در من حضور داشت هیچ وقت با خودم فکر نکردم دقیقا از چه زمانی با شعر مواجه شدم . و حضور شعر در زندگی ام ابدا حضوری ناگهانی و تصادفی نبود.

 

در ابتدا چه تصوری از آینده ی خودتون داشتید؟ هدف چی بود و به چه جایگاهی فکر میکردید؟

من آدم خیلی رویاپردازی نیستم حتی به مفهوم دقیق کلمه آینده نگر هم نیستم .اما این قدر هست که بگویم می دانستم نمی توانم به یک زندگی یکنواخت و اداری و روتین تن دهم . من موسیقی را هم به موازات شعر دنبال کردم . من به شدت ذوق موسیقی داشتم و اگر تعارف و فروتنی را کنار بگذارم فکر می کنم اگر شعر مجال می داد می توانم و یا بهتر بگویم می توانستم نوازنده و آهنگساز مطرحی باشم .

 

از کی تصمیم به چاپ کتاب گرفتید؟ و به نظرتون انتشار یک کتاب توسط شاعر بستگی به میزان معروفیت داره یا میزان پختگی و سواد شعر؟

اواخر دهه ی هشتاد به فکر چاپ کتاب افتادم . و اولین کتابم سال نود به لطف نشر هنر رسانه ی اردیبهشت منتشر شد که مجموعه ای از رباعی ها و شعرهای کوتاه من بود. انتشار یک کتاب به خیلی چیزها بستگی دارد . همه ی آنچه شما فرمودید می تواند معیار رسیدن موعد انتشار یک کتاب باشد . اما باید اعتراف کرد که چاپ کتاب دیگر ارزش و اهمیت سابق را ندارد . شما می توانید بدون کمترین سواد یا پختگی و میزان مقبولیت کتابتان را چاپ کنید . کتاب در سرزمین ما تبدیل به نوعی جواز برای پذیرفته شدن در جامعه ی ادبی شده و این مسیر درستی نیست .

 

به نظر میرسه تلاش شما بر این بود که در ابتدا به عنوان شاعر شناخته بشین درسته؟ در صورتی که ممکن بود با وارد شدن به دنیای ترانه و همکاری با خوانندگان مطرح زودتر به شهرت برسید و راه برای شما آسون تر بشه.

من راستش اهمیت را در نگاه مولف جستجو می کنم نه جنس تالیف او . ترانه یا شعرش آنقدرها مهم نیست . مهم این است که در هر قالب و قواره ای حرفی برای گفتن باشد . مشکل از جایی آغاز می شود که بخواهی با دهان بی کلمه حرفهای بزرگ بزنی . با ذهن بی دغدغه شعر دغدغه مند بنویسی.من چند دفتر ترانه داشتم که چکیده ای از آنها را در کتابی با عنوان شوکرانه ها منتشر کردم . ولی مساله اینجاست که دنیای من با شعر بهتر به مخاطبم معرفی می شود تا ترانه . مولف در ترانه ناچار است بیشتر از آنکه به خودش فکر می کند به مخاطبش فکر کند ولی در شعر اینگونه نیست . یا دست کم نگاه من به شعر هرگز اینطوره نبوده . اما اینکه از عدم همکاری نوشتید بدیهی است که هرگز به چنین مسیری فکر نکردم اما اطمینان دارم اگر یک دهم انرژی که برای شعر گذاشتم برای ترانه می گذاشتم چندین سال زودتر به ایستگاه کنونی دست کم از جهت شهرت نسبی می رسیدم.

 

آشنایی شما و علیرضا آذر به چه صورت بود؟ و چه تعریفی از ایشون دارید؟

آشنایی ما به سال نود و دو برمی گردد . شاید این زمان بلندی برای یک رفاقت عمیق نباشد اما دوستی ما ریشه دارتر از چیزی شد که فکر می کردیم. شعر کمترین بهانه ی من برای دوستی با علیرضاست. ما در خلوت هم سرک کشیدیم و آنقدر با هم خندیده اییم که بتوانیم از کنار تلخی ها عبور کنیم . او را برای چیزی که هست دوست دارم صرف نظر از این ها علیرضا آذر در شعر روزگار ما تاثیر فوق العاده ای داشته . بسیاری را با دکلمه هایش به شعر علاقه مند کرده و از خودش برای مخاطب یک پکیج جذاب ساخته .

 

با توجه به علاقه ی شما به موسیقی و نوازندگی بهتره کمی در مورد این هنر صحبت کنیم، دیده میشه گاهی دکلمه هایی از شما منتشر میشه و مخاطبان زیادی هم داره،آیا ممکنه در آینده در عرصه ی خوانندگی هم فعالیت هایی داشته باشید؟

دکلمه راهی برای به گوش رساندن است . و ارتباط صمیمانه تر و بی واسطه تری را با مخاطب ایجاد می کند . من فقط سعی می کنم شعرم را درست بخوانم و به مخاطب بگویم احساس من درباره ی این شعر چنین بوده اما از آن به بعد او می تواند حتی به دکلمه ی من گوش ندهد و با برداشت ها و تصورات خودش همراه شود.

خوانندگی اصولی دارد که من به آن آگاه نیستم و از طرفی نمی توانم در چیزی که متوسطم خودم را محک بزنم . من قناعت طلبانه به هیچ مقوله ی هنری نمی توانم نگاه کنم . اما دوستان گاها لطف نشان می دهند و صدای من را در خوانندگی صدای قابلی می بینند .اما از آنجایی که همیشه سهمی برای سورپرایزهای زندگی قائل می شوم می توانم جای این احتمال ضعیف را باقی بگذارم که روزی دست به ساز شوم و کارهایم را بخوانم.

 

آلبومی از علی قمصری با همکاری شما منتشر شد با عنوان"دیوار چین" و در پروژه ی "شطرنج" هم شرکت داشتید، تجربه همکاری با علی قمصری چطور بود؟

همکاری با علی قمصری از بی نظیرین ترین تجربه های زندگی هنری من بوده. در" دیوار و چین" دو شعر با صدای حسین پیرحیاتی و مصطفی راغب داشتم . یکی دیوار و چین و دیگری مترسک که هر دو غزل بودند.در پروژه ی شط رنج که از یک ایده ی ساده تبدیل شد به یک اتفاق هنری .من در این پروژه توانستم به وجه کمرنگ تر دنیای هنری ام مجالی برای ابراز وجود بدهم . منظورم نمایش نامه نویسی است . من در کنار اشعار نمایش نامه ی کار را نوشتم و علی قمصری با جادوی موسیقی اش شط رنج را به یک اثر ماندگار تبدیل کرد . صحبت درباره ی شط رنج مفصل است . اما این را بگویم که از شش شهریور در سالن شهرزاد مجددا کنسرت نمایش ما اجرا خواهد شد.

 

و اما فکر میکنم مهم ترین همکاری شما در این چند سال اخیر، همکاری با سالار عقیلی و بابک زرین در آهنگ "یازده ستاره" بود که برای جام جهانی روسیه آماده شد، کمی از این قطعه و این همکاری برای ما بگین.

سرود یازده ستاره را جناب عقیلی و زرین با مشورت هم به من پیشنهاد دادند . بنیاد رودکی با همکاری فدراسیون فوتبال تصمیم به ساخت این قطعه می گیرند و ماه ها پیش از آنکه حتی تماسی با من گرفته شود همکاران من سرودهای خودشان را برای بنیاد ارسال کرده بودند . بهرحال شعر من به صلاحدید شورای موسیقی با استاندارهای مد نظر همخوانی بیشتری داشت و انتخاب شد .باید اضافه کنم من در وقت اضافه به این پروژه پیوستم و آخرین نفری بودم که برای تیم ملی شعر نوشت.

 

همونطور که میدونید انتقاداتی هم در ارتباط با این قطعه وجود داشت که منجر به واکنش شما شد، این انتقادات رو چطور میبینید و فکر میکنید چقدر حق با شماست؟

من عادت به دفاع بی جهت از هیچ چیزی ندارم . چون اینطور بار آمده ام . روحیه ام اجازه نمی دهد از کارم دفاع کنم . اعتقادم این است اگر تلاش من تلاش درستی بوده حتما خودش از خودش دفاع خواهد کرد. تنها یک متن منتشر کردم و قدری شفاف سازی انجام دادم . انتقادات پیش از انتشار سرود آغاز شده بود و سالار عقیلی از قبل گوشی را دست من داده بود . بماند که در روزهای آخر به کل شعر من تغییر کرد و روی ملودی بابک زرین شعر دوباره ای نوشتم و ناچار بودم بسیاری از ترکیبات و تصویرهای شعری که مستقل از موسیقی نوشته بودم اینبار روی موسیقی سوار کنم و این کار با توجه به زمان اندک حقیقتا کار ساده ای نبود .باز هم بماند که تا لحظه ای که سالار عقیلی در استودیو مشغول ضبط بود من دست به قلم بودم و تا لحظه ی آخر مشغول ادیت بودم هم به نفع موسیقی و هم به نفع ذوق و احساسات مردم چون مساله ی خودنمایی من در شعر نبود مساله مردم و توقع و احساسات آنها بود و من فکر می کنم اینکار کار خودش را کرد و تاثیر خودش را گذاشت .

 

همونطور که میدونید چند ماه پیش حواشی زیادی در مورد سرقت ادبی حمید هیراد بوجود اومد و شاعران زیادی هم در حمایت از همکاران خودشون بیانیه دادن و نظرشون رو اعلام کردند، نظر شما در مورد این اتفاق چی بود و فکر میکنید چرا چنین اتفاقی رخ میده و در چنین مواقعی یک شاعر چطور میتونه از هنر خودش دفاع کنه؟

سهل انگاری و رفتار غیرحرفه ای ایشان چیزی بود که با واکنش وسیع شاعران همراه شد من بدلیل گرفتاری ام در پروژه ی شط رنج وقت پیگیری نداشتم اما در جریان بودم که اتحاد زیبایی بین شاعران شکل گرفته . علیرضا بدیع و صابر قدیمی پیشگام این حرکت بودند و توانستند حرف حق را به کرسی بنشانند و حقوق ضایع شده ی شاعران را به آنها برگردانند . چه مادی و چه معنوی . من فکر می کنم این که خواننده ای چنین اجازه ای را به خودش می دهد بیشتر از اینکه بی توجهی او نسبت به حقوق شاعران را تذکر دهد بی توجهی شاعران نسبت به حقوق خودشان را تذکر می دهد . روند تولید آثار موسیقی به شکلی است که شاعر خودش را بخش کم اهمیت داستان می بیند و کم کم به این باور رسیده که نباید پیگیر حقوقش باشد و همینکه خواننده ای اسم و رسم دار ترانه اش را بخواند برایش کافی است .این نگاه باید تغییر کند . شاعران و ترانه سرایان باید این باور برسند که اگر نگویم بیشتر اما در بدبینانه ترین حالت اندازه ی آهنگساز و اندازه ی خواننده در تولید یک اثر نقش دارند و به تبع آن باید حقوقشان را جدی بگیرند.

 

با توجه به اینکه در حال حاضر شما یکی از شعرای مطرح کشومون هستید، جایگاه شعر و ترانه رو در کشومون چطور میبینید؟ و نظرتون در مورد ترانه های امروزی که اکثر خوانندگانی مانند ماکان بند، هوروش بند و ... استفاده میکنند چیه؟

من خیلی از کلماتی که روی ملودی ها سری دوزی می شوند را شبه ترانه هایی می بینم که کمترین تلاشی برای تبدیل شدن به یک ترانه ی معمولی را هم ندارند . ریتم در این تیپ کارها حرف اول را می زند . کلمات می آیند تا پادوی ریتم باشند و اخیرا یک مدل تظاهر به فاخرنویسی هم پدید آمده که حقیقتا پدیده ی نوظهوری است .استفاده از کلمات سنگین و کلاسیک برای بیان چیپ ترین منظورها .کار با تبدیل دختر همسایه به "دلبر جانان من،برده دل و جان من" فاخر نمی شود. این همان است فقط در لباسی متظاهرانه و حتی بدتر از آن . ای کاش دست کم درستش را بنویسند .

چه چه های پامنقلی هم که تبدیل به یک جور مد شده . اما این ها تب های کوتاه مدتی است که نه جریانی می سازد نه مانعی برای جریان های دیگر است . هست که باشد و برای تفنن و بشکن و بالابنداز در مهمانی ها بد نیست . ای کاش شش و هشتش را بیشتر کنند و کسرمیزان های دیگر را به حال خودشان بگذارند.

 

پیشنهادتون به بچه های تازه کار و افرادی هنوز ابتدای راه هستند چیه؟ آیا میتونند به شعر و ترانه به عنوان منبع درآمد نگاه کنند یا باید زندگی و زمان خودشون رو با کار دیگری هم تقسیم کنند؟

پیشنهادم این است که به شعر بعنوان منبع زیبایی و ذوق نگاه کنند نه منبع درآمد . حافظ هم که باشی نیاز به مقرری داری . خصوصا در شرایط کنونی که از اقتصاد دو حرف اولش مانده . اما آنها را دعوت به دلسردی نمی کنم . دعوت می کنم ده برابر چیزی که می نویسند بخوانند ببینید و بشنوند . و به امید موفقیت های یک شبه نباشند . اگر راهی برای موفقیت در دنیای شعر باشد من اسم آن راه را تلاش می گذارم.

 

و در کلام آخر اگر سوالی هست که پرسیده نشده و یا هر چیزی رو که دوست دارید بیان کنید و میتونید صحبتی هم داشته باشید با افرادی که این مصاحبه رو میخونند...

کلام اخر تشکر از شماست و اینکه من همچنان به دنیایی دلبسته ام که شعر در آن نقش مکمل زندگی است . با آن نمی شود به جنگ رفت . چون سلاح نیست . نمی شود دنیا را تغییر داد چون توهم نیست نمی شود زمین را از آلودگی ها پاک کرد چون معجزه نیست . نمی شود از آن امید ساخت چون وعده نیست اما می شود با آن راه رفت و نفس کشید و زندگی اش کرد مثل یک دوست واقعی که قرار نیست از او توقعی داشته باشی.

 

منبع: وب سایت موسیقی گراتومیک

 

قطعه یازده ستاره (سالار عقیلی)

آلبوم دیوار چین (علی قمصری)

 

 
احسان افشاری
مصاحبه با احسان افشاری شاعر و ترانه سرا
2018 / 08 / 21
Ehsan Afshari Ehsan Afshari news آخرین خبر از احسان افشاری احسان افشاری اخبار موسیقی اخبار موسیقی پاپ خبر جدید در مورد احسان افشاری خبرای جدید ازاحسان افشاری درباره احسان افشاری
More